وب سایت افق نور

تلاش وب سایت افق نور ، ترویج فرهنگ بسیج است

وب سایت افق نور

تلاش وب سایت افق نور ، ترویج فرهنگ بسیج است

وب سایت افق نور

پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.امام خمینی(ره)
ایمیل: websiteofoghenoor@yahoo.com
جیمیل: websiteofoghenoor@gmail.com
کانال روبیکا:https://rubika.ir/ofoghenoor1

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۳۷ مطلب توسط «ofoghenoor.ir» ثبت شده است

خون شهیدان تضمین كننده استقلال ملت و سربلندی اسلام است. نظام جمهوری اسلامی امروز امانت شهیدان است و همه باید بدانند كه مبارزه با جمهوری اسلام تمام نشده است.       مقام معظم رهبری (مدظله العالی)


شهید مهدی باکری در سال 1333 در شهرستان میاندوآب در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد.

وی در دوران کودکی، مادرش را از دست داد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رساند و در دوره دبیرستان (همزمان با شهادت برادرش علی باکری به دست دژخیمان ساواک) وارد جریانات سیاسی شد.

عملیات بدر

پس از اخذ دیپلم با وجود آنکه از شهادت برادرش بسیار متاثر و متالم بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش حمید را نیز به همراه خود به این شهر آورد.

مهدی باکری در طول فعالیت‌های سیاسی خود (طبق اسناد محرمانه بدست آمده) از طرف سازمان امنیت آذربایجان شرقی (ساواک) تحت کنترل و مراقبت بود. پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان، به خارج از کشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزین داخل کشور فعال شود.

مهدی باکری در دوره سربازی با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) - در حالی که در تهران افسر وظیفه بود - از پادگان فرار و به صورت مخفیانه زندگی کرد و فعالیت‌های گوناگونی را در جهت پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجام داد.

پس از پیروزی انقلاب و به دنبال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد درآمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزنده‌ای را از خود به یادگار گذاشت.

ازدواج مهدی باکری مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه کلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت جهاد سازندگی استان، خدمات ارزنده‌ای برای مردم انجام داد.

مهدی باکری در مدت مسئولیتش به عنوان فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاش‌های گسترده‌ای را در برقراری امنیت و پاکسازی منطقه از لوث وجود وابستگاه و مزدوران شرق و غرب انجام داد و به‌رغم فعالیت‌های شبانه‌روزی در مسئولیت‌های مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی، تکلیف خویش را در جهاد با کفار بعثی و متجاوزین به میهن اسلامی دید و راهی جبهه‌ها شد.

مهدی باکری با استعداد و دلسوزی فراوان خود توانست در عملیات فتح المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف در کسب پیروزی‌ها موثر باشد. در این عملیات یکی از گردانها در محاصره قرار گرفته بود، که ایشان به همراه تعدادی نیرو، با شجاعت و تدبیر بی‌نظیر آنان را از محاصره بیرون آورد.

در همین عملیات در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله کمتر از یک ماه درعملیات بیت المقدس  با همان عنوان شرکت کرد و شاهد پیروزی لشکریان اسلام بر متجاوزین بعثی بود. در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس از ناحیه کمر زخمی شد و با وجود جراحت‌هایی که داشت در مرحله سوم عملیات، به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بی‌سیم هدایت کند.

در عملیات رمضان با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بی‌امان در داخل خاک عراق پرداخت و این بار نیز مجروح شد، اما با هر نوبت مجروحیت، وی مصممتر از پیش در جبهه‌ها حضور می‌یافت و بدون احساس خستگی برای تجهیز، سازماندهی،‌ هدایت نیروها و طراحی عملیات، شبانه‌روز تلاش می‌کرد. در عملیات مسلم بن عقیل با فرماندهی او بر لشکر عاشورا و ایثار رزمندگان سلحشور، بخش عظیمی از خاک گلگون ایران اسلامی و چند منطقه استراتژیک آزاد شد.

مهدی باکری درعملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک، دو، سه، چهار با عنوان فرمانده لشکر عاشورا، به همراه بسیجیان غیور و فداکار، در انجام تکلیف و نبرد با متجاوزین، آمادگی و ایثار همه‌جانبه‌ای را از خود نشان داد.

در عملیات خیبر زمانی که برادرش حمید، به درجه رفیع شهات نایل آمد، با وجود علاقه خاصی که به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانواده‌اش تماس گرفت و چنین گفت: شهادت حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شده است.

وی در نامه‌ای خطاب به خانواده‌اش نوشت: من به وصیت و آرزوی حمید که باز کردن راه کربلا می‌باشد همچنان در جبهه‌ها می‌مانم و به خواست و راه شهید ادامه می‌دهم تا اسلام پیروز شود. تلاش فراوان در میادین نبرد و شرایط حساس جبهه‌ها، را از حضور در تشییع پیکر پاک برادر و همرزمش که سالها در کنار بود بازداشت. برادری که در روزهای سراسر خطر قبل از انقلاب، در مبارزات سیاسی و در جبهه‌ها، پا به پای مهدی، جانفشانی کرد.

نقش مهدی باکری و لشکر عاشورا در حماسه قهرمانانه خیبر و تصرف جزایر مجنون و مقاومتی که آنان در دفاع پاتکهای توان فرسای دشمن از خود نشان دادند بر کسی پوشیده نیست. در مرحله آماده‌سازی مقدمات عملیات بدر، اگرچه روزها به کندی می‌گذشت اما مهدی با جدیت، همه نیروها را برای نبردی مردانه و عارفانه تهییج و ترغیب کرد و چونان مرشدی کامل و عارفی واصل، آنچه را که مجاهدان راه خدا و دلباختگان شهادت باید بدانند و در مرحله نبرد بکار بندند، با نیروهایش درمیان گذاشت.

نحوه شهادت:

بعد از شهادت برادرش حمید و برخی از یارانش، روح در کالبد ناآرامش قرار نداشت و معلوم بود که به زودی به جمع آنان خواهد پیوست. پانزده روز قبل از عملیات بدر به مشهد مقدس مشرف شد و با تضرع از آقاعلی‌بن موسی‌الرضا (ع) خواسته بود که خداوند توفیق شهدت را نصیبش نماید. سپس خدمت حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رسید و با گریه و اصرار و التماس درخواست کرد که برای شهادتش دعا کنند.

این فرمانده دلاور در عملیات بدر در تاریخ 25/11/63، به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول، به خطرناکترین صحنه‌های کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت می کرد، تلاش می‌نمود تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتکهای دشمن تثبیت نماید، که در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر مستقیم مزدوران عراقی، ندای حق را لبیک گفت و به لقای معشوق نایل گردید.

هنگامی که پیکر مطهرش را از طریق آبهای هورالعظیم انتقال می‌دادند، قایق حامل پیکر وی، مورد هدف آرپی‌جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست.

او با حبی عمیق به اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) و عشقی آتشین به اباعبدالله‌الحسین(علیه السلام) و کوله‌باری از تقوی و یک عمر مجاهدت فی سبیل‌الله، از همرزمانش سبقت گرفت و به دیار دوست شتافت.

بیانات شهید مهدی باکری قبل از شروع عملیات بدر:

همه برادران تصمیم خود را گرفته‌اند، ولی من به خاطر سختی عملیات تاکید می‌کنم. شما باید مثل حضرت ابراهیم(علیه السلام) باشید که رحمت خدا شامل حالش شد، مثل او در آتش بروید. خداوند اگر مصلحت بداند به صفوف دشمن رخنه خواهید کرد. باید در حد نهایی از سلاح مقاومت استفاده کینم.

هرگاه خداوند مقاومت ما را دید رحمت خود را شالم حال ما می‌گرداند. اگر از یک دسته بیست و دو نفری، یک نفر بماند باید همان یک نفر مقاومت کند و اگر فرمانده شما شهید شد نگویید فرمانده نداریم و نجنگیم که این وسوسه شیطان است. فرمانده اصلی ما، خدا و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. اصل، آنها هستند و ما موقت هستیم، ما وسیله هستیم برای بردن شما به میدان جنگ. وظیفه ما مقاومت تا آخرین نفس و اصاعت از فرماندهی است.

تا موقعی که دستور حمله داده نشده کسی تیراندازی نکند. حتی اگر مجروح شد سکوت را رعایت کند، دندانها را به هم بفشارد و فریاد نکند. با هر رگبار سبحان‌الله بگویید. در عملیات خسته نشوید. بعد از هر درگیری و عملیات، شهدا و مجروحین را تخلیه کرده و با سازماندهی مجدد کار را ادامه دهید. حداکثر استفاده از وسایل را بکنید. اگر این پارو بشکند، به جای آن پاروی دیگری وجود ندارد. با همین قایقها باید عملیات بکنیم. لباس های غواصی را خوب نگهداری کنید. یک سال است دنبال این امکانات هستیم.

مهدی باکری در شب عملیات وضو می‌گیرد و همه گردان‌ها را یک به یک از زیر قرآن عبور می‌دهد. مداوم توصیه می‌کند:

برادران! خدا را از یاد نبرید نام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را زمزمه کنید. دعا کنید که کار ما برای خدا باشد. از پشت بی‌سیم نیز همه را به ذکر «لاحول و لاقوه الا بالله» تحریض و تشویق می‌کند.

لشکر عاشورا در کنار سایر یگان‌های عمل کننده نیروی زمینی سپاه، در اولین شب عملیات بدر، موفق به شکستن خط دشمن می‌شود و روز بعد به تثبیت مواضع در ساحل رود می‌پردازد.

در مرحله دوم عملیات، از سوی لشکر عاشورا حمله‌ای نفس‌گیر به واحدهایی از دشمن که عالم فشار برای جناح چپ بودند، آغاز می‌شود. حمله‌ای که قلع و قمع دشمن و گرفتن انتقام و قطع کامل دست دشمن از تعرض به نیروها در جناح چپ ثمره آن بود.

ویژگی‌های اخلاقی شهید مهدی باکری:

شهید باکری، پاسدار نمونه، فرماندهی فداکار و ایثارگر، خدمتگزاری صادق، صمیمی، مخلص و عاشق حضرت امام خمینی( رحمت الله علیه ) و انقلاب اسلامی بود. با تمام وجود خود را پیرو خط امام می‌دانست و سعی می‌کرد زندگی‌اش را براساس رهنمودها و فرمایشات آن بزرگوار تنظیم نماید، با دقت به سخنان حضرت امام ( رحمت الله علیه ) گوش می‌داد، آنها را می‌نوشت و در معرض دید خود قرار می‌داد و آنقدر به این امر حساسیت داشت که به خانواده‌اش سفارش کرده بود که سخنرانی آن حضرت را ضبط کنند و اگر موفق نشدند، متن صحبت را از طریق روزنامه بدست آورند.

او معتقد بود سخنان امام الهام گرفته از آیات الهی است،‌باید جلو چشمان ما باشد تا همیشه آنها را ببینیم و از یاد نبریم.

شهید باکری از انسانهای وارسته و خودساخته‌ای بود که با فراهم بودن زمینه‌های مساعد، به مظاهر مادی دنیا و لذایذ آن پشت پا زده بود.

زندگی ساده و بی‌ریای او زبانزد همه آشنایان بود. با تواناییهایی که داشت می‌توانست مرفه‌ترین زندگی را داشته باشد؛ اما همواره مثل یک بسیجی زندگی می‌کرد. از امکاناتی که حق طبیعی‌اش نیز بود چشم می‌پوشید. تواضع و فروتنی‌اش باعث می‌شد که اغلب او را نشناسند. او محبوب دلها بود. همه دوستش می‌داشتند و از دل و جان گوش به فرمان او بودند. او نیز بسیجیان را دوست داشت و به آنها عشق می‌ورزید. می‌گفت: وقتی با بسیجی ها راه می‌روم، حال و هوای دیگری پیدا می‌کنم، هرگاه خسته می‌شوم پیش بسیجیها می‌روم تا از آنها روحیه بگیرم و خستگی‌ام برطرف شود. همه ما در برابر جان این بسیجی‌ها مسئولیم، برای حفظ جان آنها اگر متحمل یک میلیون تومان هزینه - برای ساختن یک سنگر که حافظ جان آنها باشد - بشویم، یک موی بسیجی،‌ صد برابرش ارزش دارد. با دشمنان اسلام و انقلاب چون دژی پولادین و تسخیرناپذیر بود و با دوستان خدا، سیمایی جذاب و مهربان داشت. با وجود اندوه دائمش، همیشه خندان می‌نمود و بشاش. انسانی بود همیشه آماده به خدمت و پرتوان.

خاطراتی از شهید مهدی باکری:

خاطره اول:

در بیت امام‌، مهدی را دیدم و گفتم‌: "آقا مهدی‌! خواب‌های خوشی برایت دیده‌اند ...‌مثل اینکه شما هم ... بله ..." تبسمی کرد و با تعجب پرسید: "چه خبر شده است‌؟" گفتم‌: همه خبرها که پیش شماست‌. یکی از فرماندهان گردان که یک ماه پیش شهید شد، خواب دیده بود، در بهشت منزلی زیبا می‌سازند‌. پرسیده بود: "این خانه را برای چه کسی آماده می‌کنید؟" گفتند: "قرار است شخصی به جمع بهشتیان بپیوندد‌." باز پرسیده بود: "او کیست‌؟" بعد سکوت کردم‌. مهدی مشتاقانه سر تکان داد و گفت‌: "خوب ...‌ادامه بده‌." گفتم‌: "پاسخ دادند: قرار است مهدی باکری به اینجا بیاید‌. خلاصه آقا ملائکه را خیلی به زحمت انداختی‌." سرش را پایین انداخت و رنگ رخسارش به سرخی گرایید و به آرامی گفت‌: "بنده خدا! با این کارهایی که ما انجام می‌دهیم‌، مگر بسیجی ها اجازه دهند که به بهشت برویم‌! جلو در بهشت می‌ایستند و راهمان نمی‌دهند‌." سپس فرو رفت و از من دور شد‌. دیگر مطمئن بودم که مهدی آخرین روزهای فراغ از یار را سپری می‌کند‌.

خاطره دوم: 

روزی از مدرسه به خانه می‌آید، در حالی که گونه‌ها و دستهای سرخ و کبودش، حکایت از عمق سرمایی می‌کند که در جانش رسوخ کرده است‌. پدرش همان شب تصمیم می‌گیرد که پالتویی برایش تهیه کند‌. دو روز بعد با پالتویی نو و زیبا به مدرسه می‌رود‌. غروب که از مدرسه برمی‌گردد با شدت ناراحتی‌، پالتو را به گوشه اتاق می‌افکند‌. همه اعضای خانواده با حالت متعجب به او می‌نگرند، و مهدی در حالی که اشک از دیدگانش جاری است‌، می‌گوید: "چگونه راضی می‌شوید من پالتو بپوشم در حالی‌که دوست بغل‌دستی من در کنارم از سرما بلرزد.

خاطره سوم: زمانی که آقای مهدی شهردار ارومیه بودند روزی باران خیلی تند می آمد بهم گفت : « من میرم بیرون ». گفتم : « توی این هوا کجا می خوای بری » جواب نداد. اصرار کردم . بالاخره گفت : « می خوای بدونی پاشو توهم بیا. » با لندور شهرداری راه افتادیم تو شهر. نزدیکیهای فرودگاه یک حلبی آباد بود. رفتیم آنجا. توی کوچه پس کوچه هایش پر از آب و گل و شل . آب وسط کوچه صاف می رفت توی یکی از خانه ها. در خانه را که زد پیرمردی آمد دم در. ما را که دید شروع کرد به بدو بیراه گفتن به شهردار. می گفت : « آخه این چه شهرداریه که ما داریم نمی یاد یه سری بهمون بزنه ببینه چه میکشیم . » آقا مهدی بهش گفت : « خیلی خب پدر جان . اشکال نداره . شما یه بیل به ما بده درستش می کنیم » « پیرمرد گفت : « برید بابا شما هم بیلم کجا بود. » از یکی از همسایه ها بیل گرفتیم . تا نزدیکی های اذان صبح توی کوچه آبراه می کندیم.

راوی: همسر شهید باکری

شهید باکری از نگاه ...:

حضرت امام خمینی (ره) بعد از شهادت مهدی فرموده است:

خداوند شهید اسلام (مهدی باکری) را رحمت کند.

مقام معظم رهبری(مدظله العالی) نیز در خصوص شهید مهدی باکری فرموده است:

شهید باکری یکی از همین جوان‌هاست، من آن شهید را قبل از انقلاب از نزدیک می‌شناختم. این جوان مومن و صالح مشهد پیش من آمد، حق او بود که بعد از انقلاب یکی از سرداران این انقلاب بشود، چون صادق و مخلص بود و حق او بود که شهید بشود.

حجت‌الاسلام والمسلمین شهید محلاتی در مورد شهید باکری گفته است:

وی نمونه و مظهر غضب خدا در برابر دشمنان خدا و اسلام بود. خشم و خروشش فقط و فقط برای دشمنان بود و به عنوان فرمانده و باتقوا، الگوی رافت و محبت در برخورد با زیردستان بود.

همسر شهید باکری در مورد اخلاق او در خانه ذکر کرده:

باوجود همه خستگی‌ها، بی‌خوابی‌ها و دویدن‌ها، همیشه با حالتی شاد بدون ابراز خستگی به خانه وارد می‌شد و اگر مقدور بود در کارهای خانه به من کمک می کرد؛ لباس می‌شست، ظرف می‌شست و خودش کارهای خودش را انجام می‌داد. اگر از مسلئله‌ای عصبانی و ناراحت بودم، با صبر و حوصله سعی می‌کرد با خونسردی و با دلایل مکتبی مرا قانع کند.

دوستان و همسنگرانش نقل می‌کنند:

به همان میزان که به انجا فرایض دینی مقید بود نسبت به مستحبات هم تقید داشت. نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌شد، با خدای خود خلوت می کرد و نماز شب را با سوز و گداز و گریه می‌خواند. خواندن قرآن از کارهای واجب روزمره‌اش بود و دیگران را نیز به این کار سفارش می‌نمود.

شهید باکری در حفظ بیت‌المال و اهیمت آن توجه زیادی داشت، حتی همسرش را از خوردن نان رزمندگان، برحذر می‌داشت و از نوشتن با خودکار بیت‌المال - حتی به اندازه چند کلمه - منع می‌کرد. وقتی همرزمانش او را به عنوان فرماندهی که مندرسترین لباس بسیجی را مدتهای طولانی استفاده می‌کرد مورد اعتراض قرار می‌دادند، می‌گفت: تا وقتی که می‌شود استفاده کرد، استفاده می‌کنم.

همواره رسیدگی به خانواده شهدا را تاکید می‌کرد و اگر برایش مقدور بود به همراه مسئولین لشکر بعد از هر عملیات به منزلشان می‌رفت و از آنان دلجویی می‌کرد و در رفع مشکلات آنها اقدام می‌کرد.

او می‌گفت: امروز در زمره خانواده شهدا قرار گرفتن جزو افتخارات است و این نوع زندگی از با فضیلت‌ترین زندگی‌هاست.

وصیتنامه بنده گناهکار مهدی باکری

بسم الله الرحمن الرحیم
یا الله یا محمد (ص) یا علی (ع) یا فاطمه زهرا (س) یا حسن (ع) یا حسین (ع) یا علی (ع) یا محمد (ع) یا جعفر (ع) یا موسی (ع) یا علی (ع) یا محمد (ع) یا علی (ع) یا حسن (ع) یا حجة (عج) و شما ای ولی‌مان یا روح الله و شما ای پیروان صادق امام یا شهیدان.
خدایا چگونه وصیت ‌نامه بنویسم در حالیکه سراپا گناه و معصیت، سراپا تقصیر و نا‌ فرمانی‌ام. گرچه از رحمت و بخشش تو نا امید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم. می‌ترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم.
یا رب العفو، خدایا نمیرم در حالیکه از من راضی نباشی. ای وای که سیه‌ روز خواهم بود. خدایا که چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی. هیهات که نفهمیدم. خون باید میشد و در رگهایم جریان می‌یافت و سلول‌هایم یا رب یا رب می‌گفت. خدایا قبولم کن. یا اباعبدالله شفاعت.
آه چقدر لذت بخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربش، ولی چه کنم تهیدستم، خدایا قبولم کن.
سلام بر روح خدا نجات دهنده ما از منجلاب عصر حاضر. عصر ظلم و ستم عصر کفر و الحاد، عصر مظلومیت اسلام و پیروان واقعی‌اش.
عزیزانم اگر شبانه روز شکرگزار خدا باشیم که نعمت اسلام و امام را به ما عنایت فرموده باز کم است.
آگاه باشیم که سرباز راستین و صادق این نعمت شویم. خطر وسوسه‌های درونی و دنیا فریبی را شناخته و برحذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل تنها چاره‌ساز ماست. ای عاشقان ابا عبدالله، بایستی شهادت را در آغوش گرفت، گونه‌ها بایستی از حرارت و شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل نمائیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکرگزاری بجا آورده باشیم.
وصیت به مادرم و خواهران و برادرهایم و فامیل‌هایم که بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست. به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید. پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید. اهمیت زیاد به نماز و دعاها و مجالس یاد ابا عبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است.
همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت بدهید که سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح، وارث حضرت ابوالفضل، برای اسلام ببار آیند. 
از همه کسانی که از من رنجیده‌اند و حقی بر گردنم دارند طلب بخشش دارم و امیدوارم خداوند مرا با گناه‌های بسیار بیامرزد.

خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مهدی باکری
۱۳۶۳/۱/۲

ده خاطره از شهید مهدی باکری:

توی آبادان، رفته بود جبهه فیاضیه، شده بود خمپاره انداز شهید شفیع زاده دیده بانی می کرد و گرا به ش می داد ، اوهم می‌زد. همان روزهایی که آبادان محاصره بود. روزی سه تا گلوله خمپاره صد و بیست هم بیش‌تر سهمیه نداشتند. این قدر می‌رفتند جلو تا مطمئن شوند گلوله ایشان به هدف می‌خورد. تعریف می‌کردند، می‌گفتند« یک بار شفیع زاده با بی سیم گفته بوده یه هدف خوب دارم. گلوله بده .» آقا مهدی به گفته بوده «سه تامون رو زده یم. سهمیه ی امروزمون تمومه .»

ده تا کامیون می بردیم منطقه ؛ پر مهمات. رسیدیم بانه هوا تاریک تایک شده بود. تا خط هنوز راه بود. دیدیم اگر برویم ، خطرناک است . توی شهر در هر جای دولتی را که زدیم ، اجازه ندادند کامیون را توی حیاطشان بگذاریم . می گفتند « اینجا امنیت نداه ! » مانده بودیم چه کنیم . زنگ زدیم به آقا مهدی و موضوع را بهش گفتیم. گفت « قل هوالله بخونید و بیاین . منتظرتونم.»

بهمان گفت « من تند تر می رم، شما پشت سرم بیاین .» تعجب کرده بودیم. سابقه نداشت بیش تر از صد کیلومتر سرعت بگیرد. غروب نشده ، رسیدیم گیلان غرب. جلوی مسجدی ایستاد. ماهم پشت سرش. نماز که خواندیم سریع آمدیم بیرون داشتیم تند تند پوتین هامان را می بستیم که زود راه بیفتیم . گفت « کجا با این عجله ؟ می خواستیم به نماز جماعت برسیم که رسیدیم.»

والفجر یک بود. با گردانمان نصفه شبی توی راه بودیم . مرتب بی سیم می زدیم به ش و ازش می پرسیدیم « چی کار کنیم؟» وسط راه یک نفربر دیدیم. درش باز بود. نزدیک تر که رفتیم، صدای آقا مهدی را از توش شنیدیم . با بی سیم حرف می زد. رسیده بودیم دم ماشین فرماندهی . رفتیم به ش سلام بکنیم . رنگ صورت مثل گچ سفید بود. چشم هایش هم کاسه ی خون . توی آن گرما یک پتو پیچیده بودبه خودش و مثل بید می لرزید. بد جوری سرما خورده بود. تا آمدیم حرفی بزنیم، راننده ش گفت « به خدا خودم رو کشتم که نیاد ؛ مگه قبول می کنه؟»

بد وضعی داشتیم . از همه جا آتش می آمد روی سرمان نمی فهمیدیم تیرو ترکش از کجا می آید.فقط یک دفعه می دیدم نفر بغل دستیمان افتاد روی زمین . قرارمان این بود که توی درگیری بی سیم ها روشن باشد، اما ارتباط نداشته باشیم. خیلی از بچه ها شهید شده بودند. زخمی هم زیاد بود.توی همان گیرودار، چند تا اسیر هم گرفته بودیم. به یکی از بچه ها گفتم « ما مواظب خودمون نمی تونیم باشیم، چه برسه به اون بدبختا. بو یه بالیی سرشون بار.» همان موقع صدا از بی سیم آمد « این چه حرفی بود تو زدی؟ زود اسیرهاتون رو بفرستید عقب » صدای آقا مهدی بود. روی شبکه صدایمان راشنیده بود. خودش پشت سرمان بود؛ صد و پنجاه متر عقب تر.

هرسه تاشان فرمان ده لشکر بودند ؛ مهدی باکری ، مهدی زین الدین و اسدی. می خواستیم نماز جماعت بخوانیم . همه اصرار می کردند یکی از این سه تا جلو بایستند، خودشان از زیرش در می رفتند. این به آن حواله می کرد، آن یکی به این . بالاخره زور دو تا مهدی ها بیش تر شد، اسدی را فرستادند جلو. بعد از نماز شام خوردیم .غذا را خودشان سه تایی برای بچه ها می آوردند . نان و ماست.

توی قیافه ی همه می شد خستگی را دید. دو مرحله عملیات کره بودیم . آقا مهدی وضع را که دید، به بچه های فنی - مهندسی گفت جایی درست کنند برای صبحگاه. درستش کرد, یک روزه . همه ی نیروها هم موظف شدند فردا صبحش توی محوطه جمع شوند. صحبت های آقا مهدی جوری بود که کسی نمی توانست ساکت باشد . آن قدر بلند بلند شعار می داند و فریاد می زدند که نگو.بعد از صبحگاه وقتی آقا مهدی می خواست برود. بچه ها ریختند دور و برش . هرکسی هر جور بود خودش را به ش می رساند وصورتش را می بوسید. بنده ی خدا توی همین گیر و دار چند بار خورد زمین. یک بار هم ساعتش از دستش افتاد . یکی از بچه ها برش داشت. بعد پیغام داد « به ش بگین نمی دم. می خوام یه یادگار ازش داشته باشم.»

سرجلسه ، وقت نماز که می شد، تعطیل می کرد تا بعد نماز . داشتیم می رفتیم اهواز . اذان می گفتند. گفت« نماز اول وقت رو بخونیم .» کنار جاده آب گرفته بود. رفتیم جلوتر؛ آب بود . آنقدر رفتیم ، تا موقع نماز اول وقت گذشت . خندید و گفت « اومدیم ادای مؤمن ها رو در بیاریم ، نشد.»

اولین روز عملیات خیبر بود. از قسمت جنوبی جزیره ، با یک ماشین داشتم بر می گشتم عقب. توی راه دیدم یک ماشین با چراغ روشن داشت می آمد. این طور راه رفتن توی آن جاده ، آن هم روز اول عملیات، یعنی خودکشی.جلوی ماشین راگرفتم. راننده آقا مهدی بود. به ش گفتم « چرا این جوری می ری؟ می زننت ها .» گفت « می خوام به بچه ها روحیه بدم. عراقی ها رو هم بترسونم. می خوام یه کاری کنم او نا فکر کنن نیروهامون خیلی زیاده.»

چند روز مانده بود تا عملیات بدر. جایی که بودیم از همه جلوتر بود. هیچ کس جلوتر از ما نبود، جز عراقی ها . توی سنگر کمین ، پشت پدافند تک لول، نشسته بودم و دیده بانی می کردم. دیدم یک قایق به طرفم می آید. نشانه گرفتم و خواستم بزنم. جلوتر آمد ، دیدم آقا مهدی است. نمی دانم چه شد ، زدم زیر گریه . از قایق که پیاده شد، دیدم . هیچ چیزی هم راهش نیست، نه اسلحه ای ، نه غذایی . نه قمقمه ای ؛ فقط یک دوربین داشت و یک خودکار. از شناسایی می آمد. پرسیدم « چند روز جلو بودی؟» گفت « گمونم چهار - پنج روز.»

ofoghenoor.ir

نماز آرام بخش ترین معجون هستی است که روان آدمیان را مشحون از صلابت و رضا می کند. نماز گواراترین شربت آسمانی است که هیچ مائده ای با آن برابری نمی کند. نماز سبزینه ی نیاز است و آبرو که در آن ذره ای از خلش و خفت وجود ندارد. و در یک کلام نماز تابش آفتاب جمال خدا بر کویر هیات انسانی است. از خداوند متعال برایتان آرزوی سعادت و کمال می نمایم و عاجزانه از درگاهش می خواهیم که ما را از نمازگزاران حقیقی قرار دهد.                                                  مقام معظم رهبری (مدظله العالی)


خلاصه ای از سیره تربیتی پیامبر اعظم (ص) در خصوص کودکان 

 

مفهوم شناسي 
1-1 سيره 
براي واژه ي «سيره» دو معناي متفاوت ولي نزديک به هم ارائه شده است. معناي اول به نوع عمل و چگونگي آن و معناي دوم، به قاعده و سبک آن اشاره دارد. در معناي اول، کليت رفتار و فعاليت هاي آدمي مدنظر است. در حالي که در معناي دوم، که اخص از معناي اول است به روش ها و قواعدي اشاره مي کند که حاکم بر سيره يا رفتار و اعمال به معناي اعم کلمه است. (1) بدين ترتيب، زماني که از سيره ي تربيتي پيامبر اعظم عليه السلام صحبت به ميان مي آيد، منظور مجموعه اصول و قواعد و سبک هاي تربيتي منتسب به حضرت است. از آنجا که گفتار آدمي نيز در مقوله ي رفتار قابل بررسي است، سيره را مجموعه اقوال و افعال شخصيت بزرگوار نبي اکرم اسلام دانسته اند که معادل واژه ي سنت است و در عرف مورخان نيز چنين بوده است.

1-2  تربيت 
در لغت واژه ي «تربيت»، که از ماده ي ربو گرفته شده به معناي رشد و نمو کردن و افزوده شدن و برکشيدن آمده است. (2) به طور کلي، از ديدگاه نگارندگان اين سطور، تربيت امري متناظر بر اهدافي از پيش تعيين شده است و مجموعه فعاليت هايي را شامل مي شود که با طرح و برنامه و خط مشي هايي معين، محتوايي که مطلوب و متناسب با حال و وضع متربي باشد و آثار مطلوبي بر رفتار، کردار، اخلاق، شناخت و نگرش وي پديد آورد، از طرف افرادي که مربي ناميده مي شوند، به صورت رسمي، يا غير رسمي ارائه مي شود
بنا به تعريف پيش گفته، آنچه از سيره ي تربيتي پيامبر اعظم مستفاد مي شود، نقش تربيتي عام و خاص حضرت است؛ بدين معنا که کليه ي رفتارهاي پيامبر اکرم به دليل الگو بودن براي عموم مردم مسلمان، کارکردي آموزشي و تربيتي داشته، از لحاظ اخلاقي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و معيشتي و حتي نظامي الهام بخش رفتار عموم مردم بوده است. در اين تعبير، سيره ي نبي گرامي حالت يا نقش تربيتي عام داشته است و دارد. اما منظور از جنبه هاي خاص تربيتي، آن بخش از سيره ي رسول اکرم (ص) مورد نظر است که اختصاصاً براي تربيت و تغيير در رفتار و اخلاق و نگرش افراد در وضعيت ويژه ي تربيتي تعريف شده است
1-3 تربيت کودک 
تربيت کودک بر اساس سيره ي نبوي عبارت از مجموعه اقوال و افعال نبي اکرم است که خاص تربيت و پرورش کودکان بوده و به تعبيري که پيش تر بيان کرديم، به نقش خاص تربيتي سيره اشاره دارد. در اين مقام، آنچه از رفتار و نوع برخورد رسول اکرم با کودکان ملاحظه و آنچه از گفتار ايشان در اين زمينه ضبط شده است مجموعاً سيره ي تربيتي پيامبر اعظم در خصوص کودکان در نظر گرفته شده است

2- ميزان هاي تربيتي خاص کودکان در سيره ي نبوي 
فرض مسلم ما اين است که آنچه از طرف نبي اکرم درباره ي انسان به طور کلي و درباره ي تربيت وي به طور اخص و نيز آنچه به طور ويژه در مورد تربيت کودکان بيان شده است، در عالي ترين سطح ممکن چه از لحاظ معرفتي و چه از لحاظ هستي شناختي يا از لحاظ اخلاقي و زيبا شناسي قرار دارد. بدين لحاظ، اعتقاد داريم که سيره ي حضرت در خصوص تربيت کودکان به دليل جايگاه خطير آن در مجموعه ي دوره هاي تربيتي را بايد با استناد به روش هاي تفسيري (3) يا تفهمي (4) به طور دقيق بررسي کرد و مضامين تربيتي و ميزان هاي خاص پرورش کودک از آن استخراج و آن ها را به شيوه اي که قابل کاربرد عيني در نظام تعليم و تربيت اطفال و کودکان باشد ارائه داد؛ زيرا نگاه حضرت به مساله ي تربيت انسان که اساس فلسفه ي بعثت همه ي پيامبران الاهي و در راس آن ها پيامبر اعظم بوده، محدود به زمان و مکان و افرادي خاص از نژاد، قبيله يا طبقه اي معين نمي شده است. پس شايسته است تا با پيشرفت دامنه ي فهم بشر درباره ي هستي وآفرينش انسان، سيره ي حضرت در اين خصوص يعني تربيت کودک، بررسي و بارها ارزيابي، و موازين تربيتي آن، متناسب با زمان هاي گوناگون استخراج و تبيين شود. بدين منظور، در اين قسمت کوشيده شده تا به صورت خلاصه و ايجاز، آن گونه که مطلوب نظر محققان و دانشمندان باشد، به بخشي از سيره ي آن بزرگوار در خصوص تربيت کودک اشاره کنيم
الف. ضرورت تربيت فرزند: از قول پيامبر اعظم (ص) گفته شده است که «اگر پدري فرزندش را تربيت کند، بهتر از اين است که روزي يک و نيم کيلوگرم طعام صدقه بدهد». (5) اگر وضعيت اجتماعي زمان حضرت رسول در مکه و مدينه و نيز وضعيت اقتصادي و معيشتي مسلمانان در آن روزگار را مد نظر قرار دهيم، ارزش يا قدر واقعي ميزان يک و نيم کيلو طعام در هر روز تا حدودي مشخص مي شود. نکته اي که از لحاظ اقتصاد آموزش و پرورش در اين روايت استنباط مي شود آن است که، هزينه کردن براي امر آموزش و پرورش کودک ارجح است بر صدقه اي که در راه خدا به مستمندي داده شود. صدقه دادن در اسلام داراي بار ارزشي بالايي، چه از لحاظ فردي و چه از لحاظ اجتماعي است و توصيه هاي فراواني چه از ناحيه ي وحي، در آيات قرآني و چه در کلام معصومان براي مسلمانان و مؤمنان ارائه شده است. اما در مواجهه با هزينه کردن جهت تربيت فرزند، از ديد نبي اکرم (ص)، مرتبت پايين تري دارد
ب. تأثير محيط و وراثت بر تربيت فرزند: در رواياتي از پيامبر عظيم الشأن آمده است:«دقت کن که فرزندت را در چه نسل و نژادي قرار مي دهي، چرا که رگ و ريشه ي خانوادگي در فرزند دخالت دارد». (6)

در کلامي ديگر نيز مي فرمايد: «هر مولودي بر فطرت الاهي از مادر متولد مي شود و اين پدر و مادر هستند که او را يهودي، نصراني و يا مجوسي بار مي آورند».(7) دو روايت پيش گفته بيانگر جايگاه و اهميت مسأله ي وراثت و تأثير آن بر منش و خصوصيات کلي کودک و نيز آثار و پيامدهاي محيط خانوادگي بر چگونگي حالات، رفتار و انديشه ي کودکان است. هر يک از عوامل محيطي يا موروثي مي توانند در جايگاه خود آثاري ماندگار و عميق بر مراتب رشد شخصيت و خصوصيات و ويژگي هاي کودکان چه از لحاظ فردي و چه از منظر اجتماعي به جاي گذارند. ساليان فراواني از اثبات آثار عوامل محيطي و وراثتي بر خصوصيات و ويژگي هاي شخصيتي کودکان به وسيله ي دانشمندان علوم رفتاري و روان شناسي تجربي نمي گذرد. و اين در حالي است که به روشني در نگاه عميق و فرا زماني نبي اکرم بدان توجه شده است. بنابراين، ضرورت دارد تا به توصيه هايي که در خصوص همسر گزيني، نحوه ي معاشرت و تعاملات رفتاري والدين و زمينه سازي هايي که براي فرزند دار شدن و ضرورت هاي رفتاري پدر در دوران بارداري مادر و آمادگي آن ها براي تولد کودک ارائه شده، توجه علمي و عملي به عمل آيد
ج. آغاز زندگي با نداي حق: يکي از توصيه هاي پيامبر عظيم الشأن (ص) به والدين در لحظات اوليه ي زندگي کودک اذان گفتن در گوش راست و اقامه گفتن در گوش چپ او است. از آن بزرگوار روايت شده که در زمان وضع حضرت زهرا به اسماء بنت عميس و ام سلمه که حاضر بودند فرمود: «بر بالين حضرت فاطمه (ع) حاضر شويد و وقتي فرزند متولد شد در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه بگوييد، زيرا اگر چنين کنيد از شيطان در امان خواهد بود». (8) تأثير روحي رواني و آثار احتمالي اين امر هنوز به طور کامل براي ما روشن نشده و گرچه تحقيقات دانشمندان، توانايي هاي اوليه ي کودک در برقراري ارتباط حسي او با مادر در لحظات اوليه ي تولد را آشکار ساخته است. توصيه هاي ديگري نيز در همين زمينه از سوي نبي گرامي، مانند عمل تحنيک يا کام برداشتن از نوزاد، پوشاندن او در لباس سفيد، انتخاب نام نيک براي فرزند، ختنه کردن نوزاد پسر در روز هفتم تولد و صدقه دادن و تراشيدن موي سر او در همين ايام مطرح شده است که هر کدام از آن ها خواص و آثاري دارد که سه مقوله ي بهداشتي، روحي رواني و اجتماعي تربيتي قابل تفحص و تأمل است

3- مراتب نياز 
غالباً در متون درسي روان شناسي به نظريه اي که با عنوان سلسله مراتب نيازها شناخته شده و از طرف يکي از دانشمندان انسان گراي آمريکايي به نام آبراهام مزلو مطرح شده است برمي خوريم. هر چند بر طرح ديدگاه نظري مزلو در کتاب هاي درسي مذکور، به منظور آگاهي فراگيران از آن، اشکالي وارد نيست، عدم توجه به معرفت ديني و در نتيجه باز ماندن از محتواي غني آن در هر کدام از حوزه هاي معرفتي (اعم از روان شناسي، انسان شناسي، جامعه شناسي، فلسفه و علوم مشابه) به تدوين کتاب ها، مقاله ها، و نوشته هايي مي انجامد که ويژگي غرابت آن ها از فرهنگ اصيل اسلامي بيشتر از قرابت آن ها است


در سيره ي رسول اکرم معظم اسلام چه در گفتار چه در افعال، مواردي ملاحظه مي شود که از توجه عميق آن بزرگوار به اساسي ترين نيازهاي کودک از زمان تولد وي حکايت دارد. تأمل در سبک رفتاري پيامبر با کودکان مبين نيازهاي واقعي و طبيعي در کودکان است.

براي مثال، مواردي از مراتب نيازهاي کودکان را که بازتابي از سيره ي حضرت هستند بيان مي کنيم: 1- رشد کرامت و عزت نفس در کودکان؛ 2- محبت به کودکان؛ 3- ايجاد امنيت براي کودکان؛ 4- احترام گذاشتن به کودکان؛ 5- کودکي عمل کردن و بازي با آنان؛ 6- توجه به آزادي کودکان؛ 7- نظارت و مراقبت دائم از آنان؛ 8- صادق بودن با کودکان؛ 9- عيب جويي نکردن از کودکان؛ 10- امر و نهي غير واقعي نکردن از آنان؛ 11- عدم تبعيض ميان کودکان؛ 12- پرهيز از تنبيه بدني کودکان. مجموعه اي که به اختصار بيان شد، به طور کلي مستخرج از رواياتي است که بيانگر سيره ي نبي اکرم در خصوص نوع نگاه و طرز رفتار وي با کودکان است

زيرنويسها 
1- مرتضي مطهري، تعليم و تربيت در اسلام، ص 324. 
2- ر. ک: دفتر همکاري حوزه و دانشگاه، فلسفه ي تعليم و تربيت، ج 1، ص 24 -22. 
3-  Interpetive   
4- Hermeneutic
5- محمد بن الحسن حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 5، ص 195. 
6- الشيخ الطبرسي، مکارم الاخلاق، ص 197. 
7- محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي، ج 7، ص 40. 
8- ابوالحسن ابن عيسي الاربلي، کشف الغمه، ج 2، ص 148. 

ادامه دارد...

ofoghenoor.ir

تاکید مقام معظم رهبری(مدظله العالی) بر توجه به تولید اسباب‌بازی و عروسک‌های بومی

عروسک ایرانی در سال تولید ملی تنهاست 

مقام معظم رهبری روز 19 آذر 1392 در دیدار با رئیس و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی به تببین مهم‌ترین مسائل فرهنگی کشور پرداختند و در بخش‌های جداگانه‌ای توصیه‌ها و دیدگاه‌های خود را مطرح کردند. 


بر اساس این گزارش بخش‌هایی از مطالب از معظم‌له در پایگاه خبری دفتر مقام معظم رهبری به صورت ویژه، با حوزه‌ی مسوولیت‌های فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز در ارتباط است منتشر گردید.

با توجه به اهمیت بیانات مقام معظم رهبری, بخش‌هایی از دیدگاه‌های حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این دیدار را به منظور آشنایی کاربران سایت با رهنمودهای ایشان مورد توجه قرار داده است در عین حال متن کامل بیانات معظم‌له در پایگاه خبری دفتر مقام معظم رهبری قابل مشاهده است.  بر اساس این خبر مقام معظم رهبری در بخشی از سخنان خود، توجه اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی را به واقعیتی به نام تهاجم فرهنگی جلب کردند. ایشان با اشاره به سخنان چهره‌های فرهنگی و سیاسی کشورهای مختلف از جمله کشورهای اروپایی درباره تهاجم فرهنگی آمریکا علیه سایر فرهنگ‌ها افزودند: واقعیتی که سال‌ها قبل، آن را گوشزد می‌کردم هم اکنون، عینیات انکار ناپذیری یافته است.

حضرت آیت الله خامنه‌ای سپس یک واقعیت دیگر را مورد اشاره قرار دادند: «فعالیت حداقل صدها رسانه صوتی، تصویری، مکتوب و اینترنتی در جهان با هدف مشخص تأثیرگذاری بر ذهن و رفتار ملت ایران.»  ایشان برخی بازی‌های رایانه‌ای و اسباب بازی‌های وارداتی را از جمله مصداق‌هایی خواندند که در ترویج رفتار و سبک زندگی غربی در ذهن کودکان، نوجوانان و جوانان ایرانی تأثیرگذاری می‌کند.

رهبر انقلاب کار و ابتکار را اساس برخورد حکیمانه با مقوله تهاجم فرهنگی دانستند و تأکید کردند: باید با تلاش مبتکرانه به مقابله با این مقوله پرداخت که در این زمینه مسوولیت صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بسیار سنگین است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در همین زمینه به وزارت ارشاد توصیه موکد کردند: تولید کتاب، ترجمه کتاب‌های مفید، تولید فیلم‌های سینمایی جذاب با تکیه بر ظرفیت‌های بالای ساخت فیلم، تولید بازی‌های رایانه‌ای مفید، ترویج بازی‌های پر تحرک و تولید اسباب بازی‌های معنا‌دار و جذاب را در دستور کار قرار دهد.

رهبر انقلاب ، رصد و شناخت دقیق پدیده‌های نوظهور تهاجم فرهنگی را قبل از ورود به ایران ضروری دانستند و خاطر نشان کردند: دیر فهمیدن و دیر جنبیدن مشکل آفرین است بنابراین باید به موقع و حکیمانه برخورد کرد.

ایشان در تبیین برخورد حکیمانه خاطر نشان کردند: گاه باید از نفوذ پدیده ها، کاملا جلوگیری کرد اما برخی پدیده‌ها را می‌توان پذیرفت و یا اصلاح کرد. در این بخش مقام معظم رهبری عنوان کردند: «بنابراین تهاجم فرهنگى یک حقیقتى است که وجود دارد؛ می‌خواهند بر روى ذهن ملّت ما و برروى رفتار ملّت ما - جوان، نوجوان، حتّى کودک - اثرگذارى کنند. این بازی‌هاى اینترنتى از جمله‌ى همین است؛ این اسباب‌بازى‌هایى که وارد کشور می‌شود از جمله‌ى همین است که من چه‌قدر سر قضیّه‌ى تولید اسباب‌بازى داخلىِ معنى‌دار و جذّاب حرص خوردم با بعضى از مسئولین این کار که این کار را دنبال بکنند؛ البتّه بحمدالله ظاهراً این‌جا یک تصمیمى در این زمینه گرفته شد، حالا ان‌شاءالله همان تصمیم را هم دنبال کنید که اجرایى بشود.

خب، دوستان ما آمدند در یکى از دستگاه‌هاى فعّال و مسئول، عروسک‌هاى خوبى درست کردند؛ خوب هم بود؛ اوّل هم حسّاسیّت طرف مقابل را - یعنى مخالفین را، خارجى‌ها را - برانگیخت که این‌ها آمدند در مقابل باربى و مانند این‌ها، این [عروسک‌ها] را درست کردند؛ ولى نگرفت. من به این‌ها گفتم که اشکال کار شما این است که شما آمدید به فلان نام، یک پسرى را، یک دخترى را آوردید در بازار، این عروسک شما را بچّه‌ى ما اصلاً نمى‌شناسد - ببینید، پیوست فرهنگى که می‌گوییم این‌ها است - خب، یک عروسک است فقط، در حالى که مرد عنکبوتى را بچّه‌ى ما می‌شناسد،

بتمن را بچّه‌ى ما میشناسد. ده بیست فیلم درست کرده‌اند، این فیلم را آن‌جا دیده، بعد که می‌بیند همان عروسکى که در فیلم داشت کار می‌کرد، در مغازه هست، به پدر و مادرش می‌گوید این را براى من بخرید؛ عروسک را می‌شناسد؛ این پیوست فرهنگى [است‌]. شما بایستى این عروسک را که ساختید، در کنار ساخت عروسک، ده بیست فیلم کودک درست می‌کردید براى این‌که این عروسک معرّفى بشود پیش بچّه‌ها؛ بعد که معرّفى شد، آن‌وقت خودشان می‌خرند، [ولى‌] وقتى معرّفى نشد، بازار ندارد و ورشکست می‌شود؛ و ورشکست شد. یعنى یک چنین دقّت‌هایى را بایست کرد. به‌هرحال این تهاجم فرهنگى به این شکل یک واقعیّتى است.»

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه بر اهمیت ترجمه و تولید کتاب به ویژه کتاب های آموزش زبان نیز تاکید کردند و افزودند: کتاب‌هاى آموزش زبان. خب می‌دانید، الان آموزش زبان انگلیسى - بالخصوص زبان انگلیسى، حالا زبان‌هاى دیگر خیلى خیلى کمتر - خیلى رواج پیدا کرده، آموزشگاه‌هاى فراوانى به‌وجود مى‌آورند. خب، مراکز آموزش هست؛ همه‌ى کتاب‌هاى آموزش که خیلى هم با شیوه‌هاى جدید و خوبى این کتاب‌هاى آموزش زبان انگلیسى تدوین شده، منتقل‌کننده‌ى سبک زندگى غربى است، سبک زندگى انگلیسى است. خب این بچّه‌ى ما، این نوجوان ما و جوان ما [که‌] این را می‌خواند، فقط زبان یاد نمی‌گیرد؛ حتّى ممکن است آن زبان یادش برود، امّا آن‌چه بیشتر در او اثر می‌گذارد آن تأثیر و انطباعى(10) [است‌] که بر اثر خواندن این کتاب از سبک زندگى غربى در وجود او به‌وجود مى‌آید؛ این از بین نمى‌رود؛ این کارها را دارند می‌کنند. خب در مقابل این‌ها باید چه‌کار کرد؟ در مقابل این‌ها دو چیز لازم است: یکى کار، یکى ابتکار؛ این دو کار و این دو نقطه‌ى مهم را باید در نظر [داشت‌]؛ باید کار کنیم، کار هم باید کار ابتکارى باشد. البتّه در این مورد مسئولیّت صداوسیما خیلى سنگین است، مسئولیّت وزارت ارشاد خیلى سنگین است.»بخش دیگری از بیانات مقام معظم رهبری در این دیدار به لزوم تولید محصولات فرهنگی و هنری و اسباب‌بازی‌های مناسب اختصاص داشت.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این زمینه خاطر نشان کردند:«کتاب ترجمه کنید، کتاب تولید کنید، فیلم تولید کنید. ما امروز ظرفیّت ساخت فیلم‌مان بحمدالله بالا است. من به آقاى دکتر روحانى - همین تازگى، چند وقت پیش - عرض کردم یک فیلمى را من دیدم؛ حقّاً و انصافاً از لحاظ اُسلوب و خوش‌ساختى و سبک کار شبیه فیلم‌هاى خوب هالیوود. این مهم است که ما الان این ظرفیّت را داریم در کشور [که‌] می‌تواند پیام‌رسانى کند، می‌تواند حرف‌هاى درست را منتقل بکند. فیلم هم چیز جذّابى است؛ سینما خیلى عنصر جذّابى است، رسانه‌ى فوق‌العاده‌اى است، یعنى واقعاً الان هیچ‌چیزى مثل سینما نیست از لحاظ اثرگذارى؛ خب روى این زمینه کار بکنید؛ کارهاى ابتکارى بکنید؛ اسباب‌بازى همین‌جور، بازىِ رایانه‌اى همین‌جور، عروسک همین‌جور، اینها چیزهایى است که لازم است. اسباب‌بازى رایج بچّه‌هاى ما شده تفنگ. خب بابا! آمریکایى‌ها که پدرجدّ ما در این کارند، الان پشیمانند، در آن درمانده‌اند که چه‌کار کنند. ما بچّه‌هاى خودمان را که اَلَک‌دولَک بازى می‌کردند که تحرّک داشت و خوب بود، گرگم‌به هوا بازى می‌کردند که کار بسیار خوبى بود و ورزش بود و بازى و سرگرمى بود، یا این چیزى که خط کشى می‌کنند و لىِ‌لىِ می‌کنند - بازىِ بچّه‌هاى ما این‌ها بود - آورده‌ایم نشانده‌ایم پاى اینترنت، نه تحرّک جسمى دارند، نه تحرّک روحى دارند، و ذهن‌شان تسخیر شده به وسیله‌ى طرف مقابل. خب بیایید بازى تولید کنید، بازى ترویج کنید، همین بازى‌هایى که بنده حالا اسم آوردم و ده‌تا از این قبیل بازى [که‌] بین بچّه‌هاى ما از قدیم معمول بوده را ترویج کنید؛ [این‌] یکى از کارها است، این‌ها را ترویج کنید. ما همه‌اش نباید نگاه کنیم ببینیم که غربى‌ها از چه‌جور بازى‌اى حمایت میکنند، ما هم از همان بازى حمایت بکنیم. خب حالا من نمی‌خواهم راجع به بعضى از این ورزش‌ها چیزى بگویم، امّا خب ما خیلى کارهاى خوب داریم که مال ما است؛ من [قبلاً] گفتم، چوگان مال ما است، دیگران به اسم خودشان کردند؛ [خب‌] این را ترویج کنید؛ ورزش باستانى یک ورزش زیبا و هنرى است، خب این را ترویج کنید؛ این‌ها را پیش ببرید و ترویج کنید که بچّه‌ها [سراغ این‌ها] بروند. بچّه‌هاى ما - نوه‌هاى بنده - اسم بازیکنان و ستاره‌هاى فوتبال دنیا را خیلى خوب بلدند، یکى یکى همین‌طور مکرّر اسم این‌ها را مى‌آورند؛ این طرفدار این است، آن طرفدار آن است، لباس نمیدانم فلان تیم فرنگى را این می‌پوشد، آن یکى لباس تیم دیگر را می‌پوشد، امّا اسم مثلاً فرض کنید که فلان دانشمند معاصر خودشان را نمى‌شناسند؛ اسم بیاورى نمى‌شناسند کیست؛ خب این‌ها بد است، این‌ها را ما بایستى واقعاً کار بکنیم.» ششمین نکته سخنان رهبر انقلاب در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ابراز یک نگرانی شدید و دغدغه عمیق بود: «نگرانی از بی توجهی به زبان فارسی و تهاجماتی که به این زبان می شود.»

ایشان با انتقاد از کاربرد تعابیر بیگانه در مواقعی که لغت فارسی وجود دارد افزودند: متأسفانه کار به جایی رسیده است که برخی از به کار نبردن اصطلاحات فرنگی احساس خجالت می کنند و نامها و تعابیر بیگانه در مسائل مختلف و حتی در مسائل مربوط به کودکان و نوجوانان در حال گسترش است. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تأکید کردند: شورای‌عالی انقلاب فرهنگی ضمن مقابله حکیمانه با هرگونه تضعیف و معارضه با زبان عمیق و زیبای فارسی، برای تقویت، گسترش و تحکیم زبان فارسی در همه زمینه‌ها، تلاش ملموس و مجدانه‌ای انجام دهد.

ایشان در این زمینه یادآور شدند:«هرگز نبایستى از روى محصولات ما زبان فارسى برداشته بشود - البتّه زبان خارجى هم به آن کشورهایى که خواهد رفت، اگر زبان دیگرى دارند نوشته بشود، امّا محصولى در داخل تولید می‌شود، در داخل مصرف می‌شود، چه لزومى دارد؟ روى کیف بچّه‌هاى دبستانى چه لزومى دارد که یک تعبیر فرنگى نوشته بشود؟ روى اسباب‌بازى‌ها همین‌جور؛ من واقعاً حیرت میکنم. این جزو چیزهایى است که شما خیلى درباره‌اش مسئولیّت دارید. البتّه من مثال‌هایى در ذهن دارم براى این استعمال زبان فارسى که نمی‌خواهم دیگر حالا آن‌ها را عرض کنم؛ نام شرکت، نام محصول، نام مغازه! و از این قبیل همین‌طور مکرّر تعبیرات فرنگى.»

قبل از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، حجت الاسلام والمسلمین روحانی رئیس جمهور، شورای‌عالی انقلاب فرهنگ را بالاترین نهاد سیاستگذاری فرهنگی کشور خواند و گفت: اگر دولت قصد داشت بهترین مشاوران فرهنگی را برگزیند، نمی توانست بهتر از اعضای شورای‌عالی انقلاب فرهنگی را انتخاب کند. رئیس جمهور با اشاره به نقش مردم در مسائل فرهنگی و همچنین وظیفه نظارتی شورای عالی انقلاب فرهنگی، موضوعات نهاد خانواده و آموزش و پرورش را دارای اهمیت ویژه برشمرد و تأکید کرد: اصلاح فرهنگ عمومی جامعه از طریق فرهنگ‌سازی در خانواده ها و مدارس امکان پذیر است.

ofoghenoor.ir

حضرت آیت‏ الله خامنه‏ اى (مدظله العالی) تبلیغ را به مفهوم رساندن پیام و سخن حق به دل انسانها دانستند و فرمودند: انتقال یک سخن قوى، محتواى متقن و بیان نافذ به مخاطب مستلزم استفاده از شیوه‏ هاى هنرى، تسلط بر مخاطب از لحاظ روحى و روانى و بهره گرفتن از شرایط زمان و مکان است، بنا بر این تبلیغ دین و حقیقت با هر کیفیتى امکان‏پذیر نیست و روحانیت شیعه باید مدرن‏ترین شیوه ‏هاى تبلیغ را براى رساندن پیام حق خود به دیگران مورد استفاده قرار دهد.


نوجوانان ایرانی در محاصره بازیهای غیراخلاقی

بازیهای رایانه ای به عنوان یکی از پردرآمدترین محصولات فرهنگی در فروشگاهها عرضه می‌شود و کودکان و حتی والدین بدون توجه به ماهیت بازیها و با اعتماد به برچسب بنیاد ملی بازیهای رایانه ای این محصولات را خریداری می کنند.


بنیاد ملی بازیهای رایانه‌ای مدعیست بازیهای دارای نشان این بنیاد عاری از اثرات مخربی همچون ابتذال و خشونت است حال آنکه عرضه وسیع سی دی های مستهجن بازیهای رایانه ای در بازار کشور با نشان این بنیاد حاکی از تناقض و اتفاقی ناگوار در عرصه تولید محصولات فرهنگی است. 

۹ خردادماه سال ۸۵ بود که شورای عالی انقلاب فرهنگی در یک مصوبه ۱۱ ماده ای تصویب کرد موسسه ای غیردولتی زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مسئولیت تولید و توزیع بازیهای رایانه ای را برعهده بگیرد. این موسسه که به نام بنیاد ملی بازیهای رایانه ای نام گرفت وظیفه تهیه و تنظیم راهبردها و سیاستها را در زمینه بازیها رایانه‌ای برای ارائه به شورای عالی انقلاب فرهنگی، برنامه‌ریزی و طراحی کلان بازیها و واردات و صادرات بازیهای رایانه ای بر عهده گرفت. همچنین یکی از مهمترین اهداف و سیاستهای این بنیاد تبیین، تقویت و ترویج مبانی فرهنگی وهویت اسلامی ـ ایرانی از طریق این صنعت بانگاه ویژه به کودکان ونوجوانان، حمایت کامل از ظرفیتهای موجود این صنعت در کشور با رویکرد بومی‌سازی و تقویت تولیدات داخلی است که در اساسنامه این بنیاد هم به آن اشاره شده است. 

تشکیل این بنیاد به این منزله بود که خانواده های ایرانی با خیالی آسوده برای فرزندان خود بازیهای رایانه ای با نشان استاندارد فرهنگی(بنیاد ملی بازیهای رایانه ای) تهیه کنند چرا که این بنیاد بر اساس سیاستها و اهداف خود نباید اجازه دهد بازیهای رایانه ای مخرب، منحرف، مبتذل، بی بند و بار و خشن میهمان فکر کودک و نوجوان شود اما برخلاف تمامی اهداف و سیاستهای بنیاد (بنیاد ملی بازیهای رایانه ای) طی این سالها موج عظیمی از بازیهای رایانه ای مخرب با نشان این بنیاد وارد بازار شده است. 

بازیهایی که در آن زنان با پوششی نامناسب و حتی مبتذل نقش آفرینی کرده و ذهن جوان را به سمت تعاملات جنسی تحریک می کند تا آنجا که در یکی از این بازیها قهرمان زن داستان با انجام حرکات مبتذل صحنه های نامناسبی را به معرض نمایش می گذارد. در بازیهای دیگر موضوع شیطان پرستی، مسلمان کشی و حتی نسل کشی دنبال می شود و نوجوان مراحل مختلف بازی را تا انتها دنبال می کند بی آنکه بداند چه تاثیر مخربی بر ذهن و افکارش خواهد داشت. نکته جالب اینجاست که در بسیاری از این بازیها هرآن چه که دین اسلام با آن مخالف است به شدت تبلیغ می شود. به نوعی که انگار تلاشی موذیانه دراین بازیها وجود دارد که قصد دارد نوجوانان را به تعارض فرهنگی و تقابل هویتی وفرهنگی بکشاند. 
البته تهاجم فرهنگی علیه اخلاق دراین بازیها حتی به نمایش عریان رابطه جنسی محدود نشده بلکه تولید کنندگان این بازیها دریک اقدام کاملا هدفمند وتوطئه آمیز مسائل دیگری را نمایش می دهند. مسائلی که تماشای آن برای کودکان ونوجوانان می تواند فاجعه آمیز باشد. مسائلی مانند تجاوز!در برخی از این بازیها مسئله تجاوز یکی از سوژه های اصلی است به گونه ای که انگار این موضوع به نمایش گذاشته شده تا قبح آن را در پیش چشم نوجوانان جوامع مذهبی وجوامع جهان سوم بشکند. 
نقش این بازیها تا حدی در روند رشد جسمانی و روحی روانی کودکان انکارناپذیر است که کودک بسیاری از مهارت های فردی و اجتماعی مورد نیاز برای زندگی آینده خود را از طریق همین بازیهایی که به نظر بسیاری بی اهمیت جلوه می کند می آموزد. به طوریکه در زمان حاضر بازیهای رایانه ای به یک نهاد اجتماعی کننده تبدیل شده اند که سن اثرگذاری را کاهش داده اند به گونه ای که اگر کودک از ۷ تا ۸ سالگی به برنامه های تلویزیون واکنش نشان می دهد و معنای روایت و شخصیتها را می فهمد، این سن در مورد بازی های رایانه ای به پنج سالگی می رسد. بدین ترتیب بازیهای رایانه ای که اجتماعی کردن کودک را زودتر از سایر رسانه ها آغاز کرده اند، در انتقال نمودهای فرهنگی به کودک قوی تر از سایر رسانه ها عمل می کنند. یک نظرسنجی در اروپا نشان می دهد که بازی ای رایانه ای برای جوانان و نوجوانان بیش از سایر محصولات سرگرم کننده اهمیت دارد؛ به همین دلیل است که در اکثر کشورها سرمایه گذاری برای تولید این رسانه نوین به مراتب بیشتر از دیگر مقوله های فرهنگی است. 

هر چند که صهیونیست و استکبار با سرمایه گذاریهای کلان از سالها قبل برنامه تهاجم فرهنگی را در دستور کار خود قرار داده و امروز هم در پوشش جنگ نرم قصد تاثیرگذری بر افکار نوجوانان و جوانان ایرانی را دارند ولی این وظیفه نهادها و سازمانهای فرهنگی است که به گفته مقام معظم رهبری باید در نوک پیکان مقابله با ناتوی فرهنگی قرار داشته باشند. اما متاسفانه غفلتها، رانتها، سهل انگاریها و عدم نظارتها موجب شده تا مهر تائید نهادی که وظیفه حراست از فرهنگ و اخلاق در بازیهای رایانه ای را دارد بر بازیهایی که در آن مسلمانان محکوم به خشونت طلبی و جنگ طلبی هستند حک شود. 
استفاده ۲۰ میلیون جوان از بازیهای رایانه ای 

عرضه وسیع سی دی های مستهجن بازیهای رایانه ای در بازار کشور با آرم و نشان بنیاد ملی بازیهای رایانه ای در حالی است که بهروز مینایی رئیس بنیاد ملی بازیهای رایانه ای اعلام کرده است:۲۰ میلیون نفر از مردم کشور روزانه از سرویس "گیم" استفاده می کنند و وقتی که برای بازی رایانه ای در ایران مصرف می شود بالغ بر ۴۰ میلیون ساعت در روز است. 
۱۸ ساله ها بیشترین استفاده کنندگان بازیهای رایانه ای 
این مقام فرهنگی کشور گفته است: متوسط سن گیم در ایران ۱۸ سال است که پیش بینی می شود این رقم در ۱۰ سال آینده به ۲۸ سال ارتقا یابد. نکته قابل تامل در گفته های مسئول کنترل بازیهای رایانه ای کشور این است که اعلام کرده اند هم اکنون بازیهایی که ژانرهایی از خشونت، بی بند و باری ، استرس و نقض مسائل دینی را به همراه داشته باشد و اعتقادات مذهبی را زیرسوال ببرد اجازه فروش ندارد. 

در این میان همچنان بازیهای رایانه ای به عنوان یکی از پردرآمدترین محصولات فرهنگی در فروشگاهها عرضه می‌شود و کودکان و حتی والدین بدون توجه به ماهیت بازیها و با اعتماد به برچسب بنیاد ملی بازیهای رایانه ای این محصولات را خریداری می کنند. غافل از اینکه بهترین ابزاری که غرب می توانست از آن برای ایجاد انحراف هویتی واخلاقی در جوانان استفاده کند همین بازیهای رایانه ای است که در غفلت مسئولین و خانواده ها همبازی ثابت کودکان و نوجوانان ایرانی شده است. تاسف برانگیزتر آنکه دستگاهی که وظیفه مقابله با این موج را دارد خود به عاملی برای ترویج بازیهای رایانه ای مبتذل ومستهجن تبدیل شده است
با این همه بررسی های اجمال بازار نشر وعرضه بازی های رایانه ای نشان می دهد که نظارت مستمر و مؤثر حلقه ای مفقوده در سیر تولید و عرضه بازیها در ایران است که در این میان شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز باید در اقدامی عاجل فعالیتهای این بنیاد را بازنگری کند.

ادامه دارد...

ofoghenoor.ir

خشونت حقیقی در دنیای مجازی 

بازي‌هاي خشن رايانه‌اي ميان نوجوانان ايراني همچنان پرطرفدارند
هزار نوع بازي رايانه‌اي وجود دارد؛ بازي‌هايي كه در آن بايد از كوه‌ها و صخره‌ها گذشت، بازي‌هايي كه بايد در آنها كيك پخت و رستوراني را مديريت كرد، بازي‌هايي براي برنده شدن در يك مسابقه فوتبال و پذيرش نقش آدم‌هاي مشهور. خيلي از بازي‌ها مفيدند؛ مي‌شود در آنها شهري را مديريت كرد، يك مزرعه‌دار حرفه‌اي بود و محاسبات دقيق رياضي انجام داد. اما راستش را بخواهيد انگار اين همه بازي جذاب و سازنده چندان طرفدار ندارند و به‌جاي آنها بچه‌ها ترجيح مي‌دهند بكشند، ويران كنند و از بين ببرند. آنها مي‌خواهند قهرمان خشن‌ترين رقابت‌ها باشند، مسابقه‌هايي براي پيروز شدن، اما به هر قيمتي؟

بعضي بازي‌هاي رايانه‌اي در خلوت اتاق بچه‌ها، جنايتكاران كوچك مي‌پرورند
اين توقع كه بازي‌هاي رايانه‌اي را از زندگي بچه‌هاي امروز حذف كنيم، توقعي غيرمنطقي است. گستردگي و فراگيري اين بازي‌ها ‌آنقدر زياد است كه ديگر بايد آنها را جزئي از زندگي نسل امروز به حساب آورد و جذابيتشان چندان است كه حتي بزرگ‌ترها هم درگير آنها هستند. اما هيچ ناظر كنجكاوي نيست كه با ديدن صحنه‌هاي خشن بعضي از اين بازي‌ها به اين فكر نيفتد كه واقعا اثر آنها بر ذهن و روان بچه‌ها چه خواهد بود.
بازي‌هاي اوليه رايانه‌اي بيشتر جنگ‌هاي فضايي بودند اما امروزه سلاح‌هاي طراحي شده در بازي‌ها، مرگبار و بي‌رحمانه‌تر عمل مي‌كنند و عبور به مراحل بالاتر هر روز سخت‌تر مي‌شود. بازي‌كننده از ابتداي بازي بايد بكشد، آن هم بي‌ترحم، تا بتواند به مراحل بعدي راه يابد. كشتن مهم‌ترين و اوليه‌ترين راه كسب امتياز در اغلب بازي‌هاي رايانه‌اي است. صداگذاري پيچيده و خشن روي اين بازي‌هاي خشونت‌بار، دهشتناكي و قبح قضيه را كم مي‌كنند و سبب ايجاد تغييراتي در روح و روان كاربران مي‌شوند.


ديدن صحنه‌هاي بسيار خشن، اثر اجتناب‌ناپذير خود را بر نوجواناني كه از اين مراحل عبور مي‌كنند مي‌گذارد. به همين دليل است كه تاكنون محققان بسياري درباره اين موضوع پژوهش كرده‌اند و نتيجه تحقيقات آنها با تفاوت‌هايي غالبا مشابه بوده است. نمونه‌اش نتيجه تحقيقات يك گروه فوق دكتري در دانشگاه شهيد بهشتي است كه نشان داد 45 درصد كودكان و نوجوانان ايراني به بازي‌هاي خشن رايانه‌اي علاقه‌مندند و 60 درصد آنها به بازي‌هاي مسابقه‌اي علاقه دارند.

 دكتر ابهري يكي از اعضاي اين گروه تحقيقاتي درباره نتايج اين پژوهش اعلام كرده كه تماشاي فيلم‌هاي خشن و همچنين بازي‌هاي رايانه‌اي خشونت‌آميز همراه با صحنه‌هاي تيراندازي و كشتار باعث بروز سندرم دنياي خبيث در افراد 4 تا 18 ساله مي‌شود. افراد مبتلا به اين ناهنجاري در مقابل ديدن خون يا خونريزي بي‌تفاوت مي‌شوند و حتي از آن لذت مي‌برند.
دانشمندان خارجي هم دريافته‌اند كه احتمال دست زدن به رفتارهاي پرخطر مانند مصرف مشروبات الكلي و... پس از انجام بازي‌هاي خشن رايانه‌اي و ويدئويي در نوجوانان افزايش مي‌يابد.
كارشناسان با توجه به استفاده وسيع كودكان ايراني از بازي‌هاي رايانه‌اي كه در آن انواع و اقسام روش‌ها و ابزارهاي استفاده از خشونت به كودكان آموزش داده مي‌شود، نسبت به استقبال وسيع بچه‌هاي ايراني از اين بازي‌ها بارها هشدار داده‌اند.

تقليد خشونت
در بيشتر برنامه‌هاي رايانه‌اي خشونت بدون جزا باقي مي‌ماند. اين مساله ناخودآگاه كودكان را از آثار منفي و عواقب آن بي‌اطلاع نگه مي‌دارد و آنها را به سوي خشونت بيشتر سوق مي‌دهد .بازي‌هاي خشن را مي‌توان در 4 دسته خشونت ورزش‌هاي رزمي، اجتماعي، تاريخي و خشونت براي خشونت تقسيم‌بندي كرد. در اين بازي‌ها خشونت صرفا به منزله روش و راه مقابله با تمام مشكلات قلمداد مي‌شود و اين نوع بازي‌ها به صورت عملي توانايي و قابليت الگوسازي و تقليد را در ميان كودكان فراهم مي‌آورد. برخي بازي‌ها كه در آن صحنه‌هاي فجيعي از كشتار و خونريزي در معرض ديد كودكان قرار مي‌گيرد، در برخي كشورهاي جهان از جمله انگليس به دليل الگو گرفتن چند نوجوان و بروز جنايت توسط آنها با استفاده از روش‌هاي اين بازي‌ها، ممنوع شده است.
دكتر فرزاد فروتن، روان‌شناس مي گويد: شرايط زندگي امروز به هر حال خشن‌تر از دوران گذشته است. در گذشته دست كم در محيط اجتماعي كمتر صحنه‌هاي خشن ديده مي‌شد. امروز فضا خشن‌تر است و اين بازي‌ها باعث مي‌شود بچه‌ها اين خشونت را با خودشان بيرون بياورند و در روابط خودشان با ديگران استفاده كنند. به همين دليل است كه مي‌بينيم بچه‌ها در مواجهه با هر اتفاق ساده‌اي دست به رفتارهاي خشني مي‌زنند كه اصلا با آن اتفاق همخواني ندارد.


خشونت بي‌محاكمه تحقيقات نشان داده، يك بازي رايانه‌اي با صحنه‌هاي خشن، ترسناك يا شهوت‌انگيز، بسيار بيش از يك فيلم سينمايي بر كودكان و نوجوانان تاثير منفي مي‌گذارد. فيلم سينمايي نهايتا در 120 دقيقه پايان مي‌يابد و مخاطب تنها يك تماشاگر به حساب مي‌آيد، اما در بازي‌هاي رايانه‌اي، كودكان عضو فعال و اصلي‌ترين عامل خشونت به حساب مي‌روند. ممكن است كودكان و نوجوانان هفته‌ها درگير يك بازي خشن براي تمام كردن آن باشند. آنها براي طي كردن مراحل بازي، مجبورند دست به هر كار خلاف اخلاقي بزنند. اين مساله بعلاوه پيشرفت گرافيكي اين بازي‌ها هر پدر و مادري را نگران مي‌كند.

در حال حاضر، بازي‌هاي دو بعدي از مد افتاده‌اند و بازي‌هاي سه بعدي نيز باعث مي‌شوند بازي‌كننده در بازي بيشتر غرق شود و در دنيايي مجازي فرو رود. اين مسائل باعث مي‌شود مرز دنياي واقعي و مجازي براي كودك چندان مشخص نباشد.  

نوجوانان در اين بازي‌ها هم مثل بازي‌هاي ديگر دنبال قهرمان مي‌گردند. با توجه به ويژگي‌هاي خاصي كه شخصيت‌هاي اين بازي‌ها دارند و با توجه به توانايي‌هاي محيرالعقول آنان بچه‌ها هم دوست دارند چنين توانايي‌هايي پيدا كند. اما چون در جهان واقعي رسيدن به چنين توانايي‌هايي تقريبا ناممكن است، بنابراين در بچه‌ها ايجاد سرخوردگي مي‌كند و اعتماد به نفس‌شان را تحت تاثير قرار مي‌دهد.

گزينش بازي‌ها و نظارت بر زمان بازي بچه‌ها نقش مهمي در كم كردن اثر بازي‌هاي خشن دارد  استفاده از بازي‌هاي رايانه‌اي در بيشتر از 2 يا 3 بخش 30 دقيقه‌اي نمي‌تواند كار صحيحي باشد و استفاده طولاني‌تر مي‌تواند منجر به عوارضي مختلف از جمله در سيستم عصبي شود. نقش مسوولان و هنرمندان خلاق عرصه كودك و نوجوان را نبايد از ياد برد.

مسوولان بايد نسبت به توزيع و فروش بازي‌ها نظارت شديدي را اعمال كنند كه در حال حاضر چنين چيزي ديده نمي‌شود. از سوي ديگر طراحان بازي‌هاي رايانه‌اي در داخل كشور بايد با برنامه‌ريزي دقيق‌تر نسبت به توليد بازي‌هاي مفيد سرعت عمل بيشتري به خرج دهند.

ادامه دارد...

ofoghenoor.ir