وب سایت افق نور

تلاش وب سایت افق نور ، ترویج فرهنگ بسیج است

وب سایت افق نور

تلاش وب سایت افق نور ، ترویج فرهنگ بسیج است

وب سایت افق نور

پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.امام خمینی(ره)
ایمیل: websiteofoghenoor@yahoo.com
جیمیل: websiteofoghenoor@gmail.com
کانال ایتا:https://eitaa.com/ofoghenoor1

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

جریان شناسی فکری – فرهنگی ایران معاصر

از تحّری حقیقت و مهدویت تا تحریف آنها در فرقه ضاله بهائیت

https://rubika.ir/ofoghenoor

جعفر ساسان- داود عسگری/

ترویج لیبرالیسم با ادعای مهدویت

بهاءالله درباره امام زمان(ع) می نویسد: «جمیع فرق اثناعشر، نفس موهوم را که اصلاً وجود نبوده، مع عیال و اطفال موهومه در مد این موهومه، محل معین نمودند و ساجد او بودند.» و در صفحات دیگر، ضمن تقبیح مذهب شیعه – که آن را حزب می خواند – در داشتن عقیده به موجودیت امام زمان می گوید:

به تواتر، روایاتی نقل نمودند که نفسی قائل شود به اینکه موعود متولد می شود، کافر است و از دین خارج . این روایات باعث شد جمعی را غیر مقصر و جرم شهید نمودند، تا آنکه نقطه اولی روح ماسویه فداه، از فارس از صلب شخصی معلوم متولد شدند و دعوی قائمی نمودند.

جناب بهاء و پسرش عباس عبدالبهاء باید پاسخ دهند که اگر امام زمان(عج) موهوم بوده، یا در ضمیر غیب و در عالم جسم و جسد وجود نداشته است، چرا سیدباب و میرزاحسین علی بهاء اسم و رسم آن را در کتاب های خود ذکر کرده، و ادعای مهدویت می کنند و در آغاز کار خود را مهدی معرفی کردند. بنابراین، باید گفت: بنیانگذاران بابیت و بهائیت، با استفاده از زمینه و بستر موجود در میان مسلمانان و اعتقادی که آنان به امام زمان(عج) داشتند، خود را ((مهدی)) نامیدند و بعد که مدعی نبوت و خدایی شدند، منکر مهدویت شدند. پس امام زمان آنان هیچ ربطی به امام زمان (عج) ما شیعیان ندارد.

در واقع، هدف از انکار امام زمان (عج) و نفی وی، زمینه سازی برای رواج تفکر اومانیستی و سوکولاریستی غرب بود که ریشه در پروتستانتیسم داشت و بهائیان در جایگاه پیاده نظام غرب، به ویژه انگلیس، در پی اجرای این مأموریت بودند تا جامعه شیعه ایران را تحت سیطره غرب در آورند. این تلاش نافرجام را جریان های دیگری نظیر روشنفکران غرب زده نیز پیگیری کردند، که پیوند این دو جریان در حوادث سیاسی ایران معاصر، قابل مشاهده است.

تعالیم دوازده گانه بهائیت

بهائیت، افزون بر مبانی اعتقادی، برای پیروان خود نیز تعالیمی دارد که در کتاب های مختلف، متعددند؛ اما معمولاً به تعالیم دوازده گانه مشهور شده اند. به نظر می رسد این تعالیم را که عبدالبهاء، دومین رهبر بهائیان، تدوین کرده و در سفر وی به اروپا و آمریکا در سال های 1911 تا 1913م تشریح و تبلیغ شده اند، برای تطبیق بهائیت با مدرنیته غربی و جذب غربیان ارائه کرده اند و سبک و سیاقی متفاوت با تعالیم باب و بهاء دارند. برخی از این تعالیم، ریشه در اندیشه های بهاء الله نداشته و حتی در مواردی، مثل تساوی حقوق زن و مرد، مخالف تفکر بهاء الله بوده اند و برخی دیگر موضوعاتی هستند که در دوره های پیش از بهاء الله وجود داشته اند و بسیار علمی تر و منطقی تر از آنچه عبدالبهاء مدعی آن است، بحث شده و به اصول دوازده گانه بهائیت شهرت یافته اند. در کتاب امر و خلق، نوشته فاضل مازندرانی، از مبلغان بهائی، در باره این تعالیم آمده است؛ «در خطابات حضرت عبدالبهاء که در اروپا و آمریکا ادا فرمودند، غالباً مواضع ذیل را به عنوان تعالیم حضرت بهاءالله شمردند و تفصیل و توضیح به تناسب محل دادند؛ 1- تحرّی حقیقت؛ 2- وحدت عالم انسانی؛ 3- اصول همه ادیان یکی است؛ 4- رفع تعصبات؛ 5- دین باید ایجاد محبت و اتحاد نماید؛ 6- دین باید مطابق عقل و علم باشد؛ 7- تعلیم و تربیت عمومی؛ 8- تساوی رجال و نساء 9- زبان و خط عمومی؛ 10- صلح عمومی؛ 11- اتحاد دول و محکمه کبری؛ 12- تعدیل اقتصاد.»

در بعضی از خطابه ها، «محبه الله و استفاضه از روح القدس و تفکیک سیاست از دین» را هم به عنوان تعالیم حضرت بهاء الله شمردند. در همین کتاب، این تعالیم را با اندکی تفاوت ذکر کرده، که به جای «تعدیل اقتصاد»، «حصر جهاد به لسان و بیان»آمده است.

حال با توجه به این تعالیم، به تحلیل و نقد آنها می پردازیم.

  1. تحّری حقیقت

تحّری حقیقت به معنای آزادی برای یافتن حقیقت است؛ به این معنا که انسان باید شخصاً و بدون هیچ فشاری از جانب کسی، خود عقیده اش را انتخاب کند و اساساً یکی از امور فطری است که در تمام ملل و ادیان پذیرفته شده است. اسلام نیز اجبار در پذیرش دین را رد کرده، همواره انسان ها را به تفکر و تعقل سفارش می کند. طبق نظر علمای اسلامی، اصول دین، تحقیقی است، نه تقلیدی. بنابراین، تحّری حقیقت موضوع جدیدی نیست که بهائیت داعیه دار آن است و آن را از اصول خود می داند؛ اما در فرقۀ بهائیت، چه در عمل و چه در نظر، این اصل جایگاهی ندارد و شعاری برای فریب مردم است.

نمونه های متعددی از این تناقض در گفتار رهبران بهائی وجود دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود.

بهاءالله، که رهبر اصلی بهائیت شناخته می شود، می نویسد: «این کلمات را مبادا کسی تأویل نماید و مانند بعد از صعود منظور اعدام باب است ، هر ناقض ناکثی بهانه ای کند و علم مخالفت بر افرازد و خود رأیی کند و باب اجتهاد باز نماید. نفسی را حق رأی و اعتقاد مخصوصی نه باید کا اقتباس، از مرکز امر و بیت عدل نمایند و ما عداهما کل مخالف فی ضلال مبین».

بنا به گفته دکترایان سمپل، عضو بیت العدال؛ «حضرت بهاءالله، مستقیماً و از طریق مرجعیتی که به حضرت عبدالبهاء عنایت فرمودند، حق تبیین معتبر و موثق یا استنتاج از کتب مقدسه را با صراحت تام، از آحاد مؤمنین، هر قدر که عالم و فاضل باشند، اخذ نمودند و مرجعیت و مرکزیت را تنها در دو مؤسسه متمرکز ساختند؛ ولایت امر الله و بیت العدل اعظم.»

آیا با وجود این تأکیدات مبنی بر تقلید محض از بیت العدل و نهی از اجتهاد و تحقیق، جایی برای تحّری حقیقت می ماند؟ از سویی، با نفی منابع اصلی شناخت بشر، مانند عقل، وحی، حس و تجربه – که در مبحث معرفت شناسیارائه شد- معلوم است که تحّری حقیقت شعارهای بیش نیست و حقیقت و یافتن آن در بهائیت، بی معناست. همچنین مطالعه احوال کسانی که از بهائیت کناره گرفته اند، به گونه ای شگفت آور، از نبود آزادی عقیده و تفکر در این جماعت مدعی تحّری حقیقت، گلایه و شکایت شده است.

  1. وحدت عالم انسانی

یکی دیگر از تعالیم دوازده گانه بهائیان، وحدت عالم انسانی است. این شعار، اگر چه ظاهری عوام پسند دارد، اما با عقل و فطرت سازگار نیست؛ چرا که وحدت ظالم و مظلوم، مستضعف و مستکبر و کافر و مؤمن امکان ندارد. در این رابطه، عبدالبهاء می گوید: «جفا کار را مانند وفادار، به نهایت محبت رفتار کنید و گرگان خونخوار را مانند غزالان ختن و ختامشک، معّطر به مشام رسانید.» شوقی افندی نیز وحدت عالم انسانی را در رأس تمام تعالیم بهائی معرفی کرده است.

اگر منظور از وحدت عالم انسانی، رفع اختلافات و بی توجهی به رنگ، نژاد، قوم و قبیله در ارتباط با انسان هاست، این امر تازگی ندارد و در تعالیم ادیان الهی، از جمله اسلام نیز وجود دارد؛ اما در بهائیت، این موضوع مصداق ندارد؛ مثلاً عبدالبهاء در یکی از سخنرانی های خود در مقام تعریف و تمجید از سیاهان آمریکایی و مقایسه آنان با سیاهان آفریقایی، سیاه پوستان را مورد اهانت قرار می دهد و آنها را گاوهایی به صورت انسان می داند. وی می گوید:«مثلاً چه فرق است میان سیاهان آفریک؟ و سیاهان آمریک اینها خلق الله البقر علی صوره البشرند؛ آنان متمدن و باهوش و ... .»