وب سایت افق نور

تلاش وب سایت افق نور ، ترویج فرهنگ بسیج است

وب سایت افق نور

تلاش وب سایت افق نور ، ترویج فرهنگ بسیج است

وب سایت افق نور

پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.امام خمینی(ره)
ایمیل: websiteofoghenoor@yahoo.com
جیمیل: websiteofoghenoor@gmail.com
کانال روبیکا:https://rubika.ir/ofoghenoor1

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عکس مقام معظم رهبری» ثبت شده است

امروز اولویت اصلی کشور       مقابله با جنگ نرم دشمن است.

                                                                                                        مقام معظم رهبری

مقدمه:

برای جنگ نرم اصطلاحات مختلفی وضع شده است .آنچه با عنوان"”softwar یا جنگ نرم مطرح می شود در ادبیات غرب بیشتر به قدرت نرم یا ”softpower”شناخته شده است که زیر بنای فکری آن اولین بار توسط جوزف نای به شکلی علمی مطرح شد. مهم ترین حوزه­ ی اعمال و تأثیر گذاری قدرت نرم بر طرف مقابل،حوزه­ ی رسانه است.بهره گیری از رسانه ها و امکاناتی که فرد را قادر می سازد تا برای تأثیر گذاری بر طرف مقابل،به اعمال قدرت بپردازد.

اولین کسی که روی این مسأله کارکرده است."سان تزو" است که در کتاب هنر جنگ نکته ای را مطرح می کند و می گوید:"می شود جنگید،اما مهم ترین این است که شما در یک نبرد بدون جنگ،پیروزی را به دست بیاورید!"چیزی که او مد نظر قرار داده،همان عملیات روانی و جنگ نرم است.باید به استراتژی های رقیب و روحیه ی او حمله کرد؛به گونه ای که آن ها بپذیرند که شکست خواهند خورد.اگر کسی در ذهنش بپذیرد که شکست می خورد،حتماً در دنیای واقع نیز شکست خواهد خورد.زیرا آنچه فرد را به مقاومت تشویق می کند،روحیه است.

پیشینه:

*نگاهی به گذشته­ ی جنگ نرم نشان می­دهد که در طول تاریخ بشر،از همان ابتدا که جنگ سخت آغاز شد،عملیات روانی یا جنگ نرم نیز صورت می گرفته تا از شورش هایی که در مناطق تسخیر شده به وجود می آمده،جلوگیری شود.زمانی که چنگیز خان قصد حمله به منطقه ای را داشت،موجی از هراس در آن کشور پخش می شد. تجّاری که از مناطق تحت کنترل چنگیز خان می آمدند،برای دیگران تعریف می کردند که او چگونه با مردم برخورد می کند و کشتارها به چه صورت است و اگر شخصی مقاومت کند،نابود می شود.بدین ترتیب پیش از ورود چنگیزخان به هر منطقه،روحیه­ ی مردم شکسته شده بود.

رومیان و یا اسکندر از مناطقی که در جنگ ها عبور می کردند،خودروها و زره های بزرگی را که چند برابر انسان معمولی بود طراحی کرده و آن ها را عمداً در مسیر جا می گذاشتند تا لشگریان مقابل،تصور کنند سربازان آن ها غول پیکرند و عملاً روحیه ی مقاومت طرف مقابل را تحت تأثیر قرار داده و وحشت را گسترش می دادند.بنابراین هر حرکتی که روحیه ی یک ملت را هدف گیرد،عملیات و جنگ نرم و نوعی اعمال قدرت نرم است.

*به معاویه می گفتند:"چرا این همه پول برای خرید افراد و تبلیغات خرج می کنی؟یکی از پاسخ های معاویه این بود که هزینه­ ی جنگ،بسیار بیشتر از این است،بنابراین معاویه نیز به گونه­ ای عملیات نرم انجام می داد،اما امروزه به شکل علمی به این قضیه پرداخته می شود. 

جنگ نرم یک جنگ حقیقی:

ما با تهاجم و جنگ حقیقی و سازمان یافته مواجه هستیم که از راه­های مختلف و بسیار هنرمندانه به اجرا گذاشته شده است.

تهاجم فرهنگی:

کسانی که نسبت به مسائل فرهنگی حساسیت داشته باشند،متوجه مسأله تهاجم فرهنگی خواهند شد و نشانه های بارز و بی شماری را در این زمینه مشاهده خواهند کرد،بنابراین کار فرهنگی در ایران اسلامی مسأله ای است که نمی توان لحظه ای از آن غفلت کرد.

استراتژی دشمن:

1)استحاله­ ی فرهنگی نسل جوان
2)از بین بردن روحیه امر به معروف و نهی از منکر در بین مردم به ویژه نسل جوان
3)ایجاد جذابیت و رنگ و لعاب فرهنگی و مدهای غربی   

 ابزارهای جنگ نرم:

یکی از ابزارها در جنگ نرم این است که مردم را در یک جامعه نسبت به یکدیگر بدبین کنند،بد دل کنند،مثل همین قضایا که درست کردند بین مردم ایجاد اختلاف کردند.

راهکارها:

خوشبختانه مردم ما با بصیرت هستند،خوب شما ببینید در یک چنین وضعیتی چه چیزی بیش از همه برای انسان مهم است؛"بصیرت" بنده بارها روی بصیرت تأکید میکنم...

پشت صحنه را ببینید؛ببینید آن دستی که دارد صحنه گردانی میکند.  

استراتژِی دشمن:

1) اختلاف افکنی       2) بدبینی        3) ایجاد تردید      4) شبهه افکنی وضلالت گستری 

شیوه های جنگ نرم:

<<تهدید>> یکی از کارهای دشمن است؛

یکی از شیوه های دشمن،تهدید کردن است.ممکن است در یک مواردی تهدید خود را عمل هم کند.

راهکارها و مقابله آن:

اما آن ملتی در این میدان کشمکش خواهد توانست عظمت،عزت،هویت و منافع خود را حفظ کند که عقب نشینی نکند و بایستد.این استقامت-<<فما استقامو الکم فاستقیمو الهم>> تا وقتی که دشمن در مقابل شماست و علیه شما ابزارهای تهدید و تخویف خود را مطرح می کند،باید ایستادگی کنید.

استراتژی دشمن:

1) ایجاد رعب و وحشت در بین مردم با شایعه افکنی که حمله ی قطعی نزدیک است.

2) حمله به ولایت فقیه با ایجاد شبهه های پیرامون جایگاه و عدم الزامی دانستن دستورات و...

3) از بین بردن روحیه ی جهاد و ایثار و شهادت و جایگزین کردن روحیه ی دنیا طلبی و تجملات گرایی و تبلیغ دنیای سرمایه داری.

مصادیق جنگ نرم:

دشمنان جمهوری اسلامی ایران باورهای سیاسی و دینی و نیز عادات حسنه ملت ما را با تکیه بر ابزارهای فرهنگی هدف گیری کرده اند و این کار را بسیار دقیق انجام می دهند و اکنون فرهنگ اسلام ناب که انقلاب اسلامی براساس آن بنیان نهاده شده است،دقیقاً هدف تهاجم دشمنان اسلام قرار دارد.

راهکارها:

بنابراین برای مقابله اصولی و برنامه ریزی شده با این تهاجم دشمن،لازم است مدیریت متمرکز و هدایت کننده ای در امور فرهنگی به وجود آید و با توسل به ابزار و نیروهای فرهنگی،تهاجم دشمن را علاج و تأثیر آن را خنثی کرد.

در دیدار خانواده های معظم شهداء،مفقودان،جانبازان و آزادگان 1375/12/18

استراتژی دشمن:

1) استحاله فرهنگی با ابزار خبر و اطلاع رسانی هدفمند و کنترل شده

2) استحاله سیاسی به منظور ناکار آمد جلوه دادن نظام و سیاه نمایی ارکان نظام

3) ایجاد رعب و و حشت از مسائلی همچون فقر-جنگ یا قدرت خارجی و دعوت به تسلیم و ایجاد جو بی اعتمادی و ناامنی روانی

4) بی تفاوت کردن نسل جوان به مسائل مهم کشور

مصادیق جنگ نرم:

شکی نیست که امروز امواج تبلیغاتی پیچیده و در هم تنیده ی عالم،علیه اسلام متمرکز شده است.

راهکارها:

برخی اظهار نظرها درخصوص فاصله گرفتن جوانان از دین را ناشی از جنگ روانی دانستند و تأکید کردند:برخلاف این توهمات،جوانان تشنه حقایق دین هستند و باید آنان را با معارف صحیح دینی سیراب کرد.

در دیدار جمعی از روحانیون و مبلغان 1384/11/05
استراتژی دشمن:

1) ایران هراسی و انزوای جمهوری اسلامی

2) ترویج غرب گرایی

3) مدل سازی سبک زندگی اسلامی و سبک حاکمیت اسلامی را در افکار عمومی و اذهان نخبگان

4) نوعی رویگردانی و یأس از موفقیت مدل حاکمیت اسلامی و ترویج سکولاریسم در هر کشور و جامعه ای که تفکر انقلاب اسلامی در آن در حال رشد بوده و یا پتانسیل رشد داشته باشد

5) اجماع سازی جهانی علیه ایران از طریق نهادهای بین المللی و اعمال تحریم های اقتصادی از دیگر اقدامات دشمن در سطح خارجی

مصادیق جنگ نرم:

دشمن تهدید می کند وعده وعید می دهد،دائم عظمت خود را به رخ جامعه ی اسلامی و پیشرو می کشد با زبان زور صحبت می کند و احیاناً زبان زور را با برخی شیرینی های وعده های فریبنده در هم می آمیزد تا اینکه دل ها را گمراه کند.

راهکارها:

استقامت کردن در مقابل فریب ها و تهدیدهای دشمن،هنر بزرگی است که اگر یک ملت این هنر را داشته باشد،آن وقت به قله می رسد؛تا جایی که دیگر دشمن فایده ای در تهدید نمی بیند و مجبور است با او بسازد و یا در مقابل او تسلیم شد.

استراتژی دشمن:

1) کاهش روحیه و کارایی در میان نظامیان و ایجاد اختلاف میان شاخه های مختلف نظامی و امنیتی

2) ایجاد اختلاف در سامانه های کنترلی و ارتباطی کشور

3) تبلیغات سیاه با هدف براندازی با شایعه پراکنی و پخش تصاویر مستهجن و جوسازی از راه پخش شب نامه ها

برنامه های استکبار:

من برنامه های استکبار جهانی علیه ملت ایران را در سه جمله خلاصه می کنم

اول:جنگ روانی،دوم جنگ اقتصادی و سوم:مقابله با پیشرفت و اقتدار علمی.

دشمن های استکبار با ملت ما در این سه قلم عمده خلاصه می شود. البته اینها را باید

دستگاه های تبلیغاتی و رسانه ها و شخصیت های سیاسی بیشتر برای مردم توضیح بدهند.

من اجمالاً سر فصل و خلاصه ای از مطالب را به شما عرض می کنم.

فشارهای آنها نتوانسته است ملت ایران را تضعیف کند یا به عقب نشینی وادار کند؛نه تحریم اقتصادی شان،نه تهدید نظامی شان،نه فشار سیاسی شان،نه جنگ روانی شان،امروز ما از پانزده سال قبل،از بیست سال قبل،از بیست و هفت سال قبل،بسیار قوی تر هستیم؛این نشان دهنده ی این است که دشمن در دشمنی با ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی ناکام مانده است؛اما این دشمنی هست.
در دیدار با اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی 1386/01/01

استراتژی دشمن:

1) ایجاد تحریم های اقتصادی و سیاسی و ...بر علیه ایران

2) برپایی پایگاههای نظامی در کشورهای اطراف ایران و کشور های مسلمان

3) ایجاد منطقه نظامی در خاورمیانه

افسران جنگ نرم:

به آنها (دانشجویان)گفتم که ما با جنگ نرم،با مبارزه ی نرم از سوی دشمن مواجهیم،که البته خود جوانها هم همین را می گفتند؛مگرر قبل از اینکه بنده بگویم،آنها هم می گفتند و همه این را میدانستند.آنی که من اضافه کردم این بود که گفتم؛در این جنگ نرم،شما جوانهای دانشجو افسران جوان این جبهه اید.

جوان دانشجو ی ما،افسر جوان است،شما که استاد او هستید.رتبه ی بالاتر افسر جوانید؛شما فرمانده ای هستید که باید مسائل کلان را ببینید.

چرا افسران جنگ نرم:

نگفتم سربازان،چون سرباز فقط منتظر است که به او بگویند پیش،برود جلو؛عقب بیا،بیایدعقب. یعنی سرباز هیچگونه از خودش تصمیم گیری و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده میگوید،عمل کند. نگفتیم هم فرماندهان طراح قرارگاه ها و یگانهای بزرگ،چون آنها طراحی هان کلان را میکنند.افسر جوان تو صحنه است؛هم به دستور عمل میکند،هم صحنه را درست می بیند؛با جسم خود و جان خود صحنه را می آزماید.لذا اینها افسران جوانند؛دانشجو نقشش این است.حقیقتاً افسران جوان،فکر هم دارند،عمل هم دارند،تو صحنه هم حضور دارند،اوضاع را هم می بینند،در چهار چوب هم کار میکنند.

نقش اساتید دانشگاه در جنگ نرم:

خوب،با تعریف نرم،استاد دانشگاه چه رتبه ای دارد؟اگر در زمینه های مسائل اجتماعی مسائل کشور،آن چیزهائی که به چشم باز،به بصیرت کافی احتیاج دارد؛جوان دانشجوی ما،افسر جوان است،شما که استاد او هستید رتبه ی بالاتر افسر جوانید؛شما فرمانده ای هستید که باید مسائل کلان را ببینید؛دشمن را درست شناسائی بکنید؛

هدفهای دشمن را کشف بکنید؛احیاناً به قرارگاه های دشمن،آنچنانی که خود او نداند،سر بکشید و براساس او،طراحی کلان بکنید و در این طراحی کلان،حرکت کنید. در رتبه های مختلف ،فرماندهان بالا این نقشها را ایفا میکنند.

استراتژی دشمن:

1)برچسب زدن           2)تلطیف و تنویر      3)انتقال      4)تصدیق     5)شایعه      6)کلی گویی         7)انسانیت زدایی واهریمن سازی     8)پاره حقیقت گویی     9)دروغ بزرگ    10)قطره چکانی    11)حذف (سانسور)            12)جاذبه های جنسی      13)ماسار پیام       14)ایجاد تفرقه و تضاد      15)ترور شخصیت     16)تکرار       17)مبالغه     18)توسل به ترس و ایجاد رعب          19)مغالطه      20)و...

دستور فرمانده برای افسران و فرماندهان جنگ نرم:

1) انتقال ادراک صحیح از وضعیت موجود.

2) راه اندازی کرسی های آزاد اندیشی.

3) آرام و منطقی نگه داشتن فضای دانشگاه.

4) مخاطب شناسی.

5) تهذیب نفس.

6) بصیرت و شناخت وضعیت و درک این مطلب که جنگ نرم پدیده ای انتزاعی نیست و وجود خارجی دارد.

7) ادامه روند کار علمی در دانشگاهها و برداشتن مانع های احتمالی در مسیر تولید علم.

8) خودسازی و امیده آینده.

9) تشکیل اتاق فکر.

رمز پیروزی:

1) انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی

2) وحدت کلمه و انسجام ملی

عرصه ها و بازیگران دشمن:

1) مراکز تعلیم و تربیت و سرمایه گذاری دشمنان در این محیطها

2) نفوذ افراد منحرف در حوزه های علمیه

3) جدایی حوزه و دانشگاه

4) رادیو و تلویزیون،سینما و هنر

5) رسانه های مکتوب،روزنامه ها و مجلات

6) ترویج ابتذال فرهنگی و مراکز فساد

نگاه امیدوارانه و خوشبینانه به آینده:

این خوشبینی،متکی بر تحلیل واقع بینانه است و جوانان عزیز دانشجو باید ضمن پرهیز از افراط و تفریط در برخورد با مسائل مختلف و با تکیه بر فکر و تدبر و تامل،به وظایف سنگین خود در پیشرفت علمی کشور و دفاع از ایران عزیز در مقابل جنگ نرم بیگانگان طمع ورز ادامه دهند.

پایان توطئه های جنگ نرم دشمن در مقابل ایران اسلامی:

این توطئه ها تنها هنگامی پایان خواهد یافت که ایران به همت جوانانش از لحاظ علمی،اقتصادی و امنیتی به نقطه ای برسد که امکان آسیب رساندن به آن نزدیک به صفر شود به همین علت است که بنده همیشه دانشگاه ها را به تولید علم و نهضت نرم افزاری فرا می خوانم چرا که برتری علمی را یک رکن امنیت بلند مدت کشور می دانم.

این عمّار:

جنگ نرم،راست است،این یک واقعیت است.

یعنی الان جنگ است.البته حرف را من امروز نمی زنم من از بعد از جنگ سال 1367 همیشه این را گفته ام.بارها و بارها؛علت این است که من صحنه را می بینم.چه بکنم اگر کسی نمی بیند؟!چه کار کند انسان؟!من دارم می بینم صحنه را،می بینم تجهیز را،می بینم صف آرایی را،می بینم دهان های از حقد و غضب گشوده شده و دندان های با غیظ به هم فشرده شده علیه انقلاب و علیه امام و علیه همه این آرمان ها و علیه همه آن کسانی که به این حرکت دل بسته اند را؛اینها را انسان می بیند. خب چه کار بکند؟ این تمام نشده چون تمام نشده،همه وظیفه داریم.1388/06/14

 افق نور

ofoghenoor.ir

ما هیچ وقت نگفتیم که ((حتماً چادر باشد، و غیر چادر نباشد)) گفتیم که ((چادر بهتر از حجاب های دیگر است)) ولی زنان ما می خواهند حجاب خودشان را حفظ کنند، چادر را هم دوست دارند. چادر لباس ملّی ماست. چادر پیش از آن که یک حجاب اسلامی باشد یک حجاب ایرانی است. مال مردم ما و لباس ملّی ماست . 1373/07/20                                                                     مقام معظم رهبری (مدظله العالی)

21 تیر ماه روز ملی عفاف و حجاب

به گزارش خبری: فرمانده پایگاه شهید علامه مطهری(ره) همزمان با روز ملی عفاف و حجاب به خبرگزاری گفت : یکی از پلیدترین توطئه‌های دشمنان اسلام در تاریخ معاصر را توطئه‌ کشف حجاب دانست.

وی افزود: هدف دشمنان اسلام از ترویج بی‌بندوباری در جامعه سست کردن و تخریب ارزش‌های اسلامی و دینی و دور کردن جوانان از مبانی اعتقادی و مذهبی بوده تا بتواند فرهنگ منحط غرب را در جامعه اسلامی گسترش دهد.

وی با اشاره به اینکه ما هنوز نتوانسته‌ایم به صورت ریشه‌ای و بنیادی بر روی مسئله حجاب و پوشش کار فرهنگی کنیم، ادامه داد: اگر با دیدی جست‌وجوگر به فرهنگ بدحجابی زمانه خود نگاه کنیم همان دستان استعمار را در توطئه‌ها و تهاجم فرهنگی می‌بینیم که تنها این بار استکبار از سلاح‌های متنوع‌تری مثل فضای مجازی، تبلیغ شبکه‌های ماهواره‌ای و ترویج مد‌های غربی به میدان آمده است.

وی عنوان کرد: این روزها شبکه‌های ماهواره‌ای به راحتی به حریم خانواده‌های ایرانی وارد شده‌اند به طوری که متاسفانه در روستاهای دورافتاده نیز شاهد وجود ماهواره در میان کانون گرم خانواده‌ها هستیم.

وی متذکر شد: مهم‌ترین خطر برنامه‌های ماهواره نابود کردن فرهنگ‌های سنتی ایرانی و ارزش اسلامی بوده که در نهایت دگرگون شدن سبک زندگی زنان و مردان ایران و روابط بین آنها را به وجود می‌آورد.

وی تصریح کرد: استکبار جهانی با اجرایی کردن پروژه‌ها‌ی شوم جنگ نرم خود با هدف تغییر در فرهنگ ناب اسلامی ‌و اعتقادات جوانان ایران به شبیخون فرهنگی در ابعاد مختلف روی آورده و یکی از مهم‌ترین ابزار جنگ نرم دشمن نیز گسترش استفاده از شبکه‌های ماهواره است.

فرمانده پایگاه شهید علامه مطهری(ره) ،ترویج فرهنگ عفاف و حجاب را یکی از ضروریات امروز جامعه دانست و عنوان کرد:: راه‌های مقابله با این هجمه عظیم دشمنان، معرفی اسلام ناب برای نسل جوان، تبیین انحرافات برای مردم، تحکیم نهاد خانواده و جایگاه اسلام میان خانواده‌ها، ایجاد ارتباط صمیمی با نسل جوان، تذهیب نفس، خودسازی در برابر گناه و دشمن‌شناسی است.

گذری به تاریخ

رضا‌خان- با طرح كودتاي سوم اسفند 1299 و با حمايت و هدايت انگليسي‌ها بر سر كار آمد- درصدد اجراي تز اسلام‌زدائي و جايگزيني ارزش‌هاي ليبراليستي در جامعه بود. از مهم‌ترين جلوه‌هاي اين طرح، پديده‌‌ي كشف حجاب بود. براي آماده ساختن زمينه‌ي كشف حجاب، مجلس، در ششم دي‌‌ماه 1307 قانون متحدالشكل نمودن البسه را تصويب كرد كه بر اساس آن، پوشيدن كت و شلوار و كراوات و كلاه فرنگي، براي مردان الزامي شد. تلاش‌هاي رضا‌خان، باعث شد تا عده‌اي از زنان غرب‌زده، به‌ويژه زنان درباري و دولتمردان، به صورت بي‌حجاب يا بدحجاب، در مجامع و معابر عمومي ظاهر شوند و مردم نيز تحت تأثير اختناق و ظلم رضاخاني، حساسيت لازم را از خود نشان ندادند. در سال 1313 رضا‌خان عازم تركيه شد و با مشاهد‌ي تغييراتي كه رژيم لائيك تركيه به رهبري مصطفي‌‌كمال‌آتاتورك در جهت غربي كردن جامعه‌ي مسلمان تركيه اجرا كرده بود، تحت تأثير قرار گرفت و شديدتر از گذشته، در راستاي اسلام‌زدائي و به‌ويژه حجاب‌زدائي گام برداشت. در بهمن 1313، در افتتاح دانشگاه تهران، به دختران دستور دادند كه بدون حجاب به تحصيل مشغول شوند. اقدامات رضاخان در اين جهت، واكنش و مخالفت‌هاي مردمي را به رهبري روحانيت باعث شد كه از مهم‌ترين آن‌ها، مي‌توان به سركوب قيام مسجد گوهرشاد و كشتار مردم مظلوم اشاره كرد. حدود شش ماه پس از فاجعه‌ي مسجد گوهرشاد، رضا‌خان با بي‌اعتنائي به علما و مردم، در روز 17م دي 1314 در جشن فارغ التحصيلي دانشسراي مقدماتي دختران در تهران، مقرراتكشف حجاب زنان را به طور آشكار و رسمي اعلام كرد و خود به اتفاق همسر و دخترانش- كه بدون حجاب بودند- در اين جشن كه به ابتكار علي‌اصغر حكمت، وزير معارف و فراموسونر معروف تشكيل گرديد، شركت و سخنراني كرد و دوره‌اي سياه براي زنان ايران در تاريخ آغاز گرديد.

شوراي فرهنگ عمومي كشور، سالروز قيام مردم مشهد را عليه كشف حجاب، به عنوان روز عفاف و حجاب نام‌‌گذاري كرده است. قيام مردم مشهد و واقعه‌ي مسجد گوهرشاد در مقابله با كشف حجاب، مصداق بارز مبارزه با منكري است كه هنوز متأسفانه آثار شومش در كشور ريشه ‌كن نشده است. حمله‌ي قزاق‌هاي رضاخاني به مسجد گوهرشاد و مقاومت مردم مشهد نشان از پيشينه‌ي درخشان مردم خطه‌ي خورشيد، در مقابله با تهاجم فرهنگ غرب محسوب مي‌شود.

ofoghenoor.ir

ميلاد باسعادت حضرت امام حسن مجتبی (ع)بر تمام شیعیان مبارک باد

پانزدهم رمضان سال سوم هجری قمری

 


شناخت مختصرى از زندگانى امام حسن(ع)
پيشواى دوم جهان تشيع كه نخستين ميوه پيوند فرخنده على (ع) با دختر گرامى پيامبر اسلام (ص) بود، در نيمه ماه رمضان سال سوم هجرت در شهر مدينه ديده به جهان گشود.(1)
حسن بن على (ع) از دوران جد بزرگوارش چند سال بيشتر درك نكرد زيرا او تقريباً هفت سال بيش نداشت كه پيامبر اسلام بدرود زندگى گفت.
پس از درگذشت پيامبر (ص) تقريبا سى سال در كنار پدرش امير مومنان (ع) قرار داشت و پس از شهادت على (ع) (در سال 40 هجرى) به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشت و در سال 50 هجرى با توطئه معاويه بر اثر مسموميت در سن 48 سالگى به درجه شهادت رسيد.

فريادرس محرومان
در آيين اسلام، ثروتمندان، مسئوليت سنگينى در برابر مستمندان و تهيدستان اجتماع به عهده دارند و به حكم پيوندهاى عميق معنوى و رشته‏ هاى برادرى دينى كه در ميان مسلمانان بر قرار است، بايد همواره در تأمين نيازمنديهاى محرومان اجتماع كوشا باشند. پيامبر اسلام (ص) و پيشوايان دينى ما، نه تنها سفارشهاى مؤكدى در اين زمينه نموده‏ اند، بلكه هر كدام در عصر خود، نمونه برجسته‏ اى از انسان دوستى و ضعيف نوازى به شمار مي رفتند.
پيشواى دوم، نه تنها از نظر علم، تقوى، زهد و عبادت، مقامى برگزيده و ممتاز داشت، بلكه از لحاظ بذل و بخشش و دستگيرى از بيچارگان و درماندگان نيز در عصر خود زبانزد خاص و عام ب ود. وجود گرامى آن حضرت آرام بخش دلهاى دردمند، پناهگاه مستمندان و تهيدستان، و نقطه اميد درماندگان بود. هيچ فقيرى از در خانه آن حضرت دست خالى برنمى گشت. هيچ آزرده دلى شرح پريشانى خود را نزد آن بزرگوار بازگو نمي ‏كرد، جز آنكه مرهمى بر دل آزرده او نهاده مي ‏شد. گاه پيش از آنكه مستمندى اظهار احتياج كند و عرق شرم بريزد، احتياج او را برطرف مي ‏ساخت و اجازه نمي ‏داد رنج و مذلت سؤال را بر خود هموار سازد!
«سيوطى» در تاريخ خود مي ‏نويسد: «حسن بن على» داراى امتيازات اخلاقى و فضائل انسانى فراوان بود، او شخصيتى بزرگوار، بردبار، باوقار، متين، سخى و بخشنده، و مورد ستايش مردم بود.(2)

نكته آموزنده
امام مجتبى (ع) گاهى مبالغ توجهى پول را، يكجا به مستمندان مي ‏بخشيد، به طورى كه مايه شگفت واقع مي ‏شد. نكته يك چنين بخشش چشمگير اين است كه حضرت مجتبى (ع) با اين كار براى هميشه شخص فقير را بى نياز مي ‏ساخت و او مي ‏توانست با اين مبلغ، تمام احتياجات خود را برطرف نموده و زندگى آبرومندانه ‏اى تشكيل بدهد و احياناً سرمايه ‏اى براى خود تهيه نمايد. امام روا نمي ‏ديد مبلغ ناچيزى كه خرج يك روز فقير را بسختى تأمين مي ‏كند، به وى داده شود و در نتيجه او ناگزير گردد براى تامين روزى بخور و نميرى، هر روز دست احتياج به سوى اين و آن دراز كند.

خاندان علم و فضيلت
روزى عثمان در كنار مسجد نشسته بود. مرد فقيرى از او كمك مالى خواست. عثمان پنج درهم به وى داد. مرد فقير گفت: مرا نزد كسى راهنمايى كن كه كمك بيشترى به من بكند. عثمان به طرف حضرت مجتبى و حسين بن على (ع) و عبدالله جعفر، كه در گوشه ‏اى از مسجد نشسته بودند، اشاره كرد و گفت: نزد اين چند نفر جوان كه در آنجا نشسته ‏اند برو و از آنها كمك بخواه.
وى پيش آنها رفت و اظهار مطلب كرد. حضرت مجتبى (ع) فرمود: از ديگران كمك مالى خواستن، تنها در سه مورد رواست: ديه‏ اى (خونبها) به گردن انسان باشد و از پرداخت آن بكلى عاجز گردد، يا بدهى كمر شكن داشته باشد و از عهده پرداخت آن برنيايد، و يا فقير و درمانده گردد و دستش به جايى نرسد. آيا كدام يك از اينها براى تو پيش آمده است؟ (3)
گفت: اتفاقاً گرفتارى من يكى از همين سه چيز است. حضرت مجتبى (ع) پنجاه دينار به وى داد. به پيروى از آن حضرت، حسين بن على (ع) چهل و نه دينار و عبدالله بن جعفر چهل وهشت دينار به وى دادند.
فقير موقع بازگشت، از كنار عثمان گذشت. عثمان گفت: چه كردى؟ جواب داد: از تو پول خواستم تو هم دادى، ولى هيچ نپرسيدى پول را براى چه منظورى مي ‏خواهم؟ اما وقتى پيش آن سه نفر رفتم يكى از آنها (حسن بن على) در مورد مصرف پول از من سوال كرد و من جواب دادم و آنگاه هر كدام اين مقدار به من عطا كردند.
عثمان گفت: اين خاندان، كانون علم و حكمت و سرچشمه نيكى و فضيلتند، نظير آنها را كى توان يافت؟(4)

بخشش بى نظير
حسن بن على (ع) تمامى توان خويش را در راه انجام امور نيك و خداپسندانه، به كار مي ‏گرفت و اموال فراوانى در راه خدا مي ‏بخشيد. مورخان و دانشمندان در شرح زندگانى پرافتخار آن حضرت، بخشش بى سابقه و انفاق بسيار بزرگ و بى نظير ثبت كرده ‏اند كه در تاريخچه زندگانى هيچ كدام از بزرگان به چشم نمي ‏خورد و نشانه ديگرى از عظمت نفس و بی اعتنايى آن حضرت به مظاهر فريبنده دنيا است. نوشته ‏اند: «حضرت مجتبى (ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارايى خود را در راه خدا خرج كرد و سه بار ثروت خود را به دو نيم تقسيم كرده و نصف آن را براى خود نگهداشت و نصف ديگر را در راه خدا بخشيد.» (5)

1 - مبارزات حسن بن على (ع) پيش از دوران امامت
امام حسن (ع)، به شهادت تاريخ، فردى سخت شجاع و با شهامت بود و هرگز ترس و بيم در وجود او راه نداشت. او در راه پيشرفت اسلام از هيچ گونه جانبازى دريغ نمى‏ورزيد و همواره آماده مجاهدت در راه خدا بود.
در جنگ جمل‏
امام مجتبى (ع) در جنگ جمل، در ركاب پدر خود امير مومنان (ع) در خط مقدم جبهه مي ‏جنگيد و از ياران دلاور و شجاع على (ع) سبقت مي ‏گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختى مي ‏كرد.(6)
در جنگ صفين
آن بزرگوار جنگ صفين نيز، در بسيج عمومى نيروها و گسيل داشتن ارتش امير مومنان (ع) براى جنگ با سپاه معاويه، نقش مهمى به عهده داشت.(7)

2 - مناظرات كوبنده امام مجتبى (ع) با بنى اميه
امام حسن مجتبى(ع) هرگز در بيان حق و دفاع از حريم اسلام نرمش نشان نمي ‏داد. او علناً از اعمال ضد اسلامى معاويه انتقاد مي ‏كرد و سوابق زشت و ننگين معاويه و دودمان بنى اميه را بى پروا فاش مي ‏ساخت.
مناظرات و احتجاج هاى مهيج و كوبنده حضرت مجتبى (ع) با معاويه و مزدوران و طرفداران او نظير: عمرو عاص، عتبه بن ابى سفيان، وليد بن عقبه، مغيره بن شعبه، و مروان حكم، شاهد اين معنا است.(8)
حضرت مجتبى (ع) حتى پس از انعقاد پيمان صلح كه قدرت معاويه افزايش يافت و موقعيتش بيش از پيش تثبيت شد، بعد از ورود معاويه، به كوفه، برفراز منبر نشست و انگيزه ‏هاى صلح خود و امتيازات خاندان على را بيان نمود و آنگاه در حضور هر دو گروه با اشاره به نقاط ضعف معاويه با شدت و صراحت از روش او انتقاد كرد.(9)

3 - قانون صلح در اسلام
بايد توجه داشت كه در آيين اسلام قانون واحدى بنام جنگ و جهاد وجود ندارد، بلكه همانطور كه اسلام در شرائط خاصى دستور مي دهد مسلمانان با دشمن بجنگند، همچنين دستور داده است كه اگر نبرد براى پيشبرد هدف مؤثر نباشد، از در صلح وارد شوند. ما در تاريخ حيات پيامبر اسلام (ص) اين هر دو صحنه را مشاهده مي ‏كنيم: پيامبر اسلام كه در بدر، احد، احزاب، و حنين دست به نبرد زد، در شرائط ديگرى كه پيروزى را غير ممكن مي ‏ديد، ناگزير با دشمنان اسلام قرار داد صلح بست و موقتاً از دست زدن به جنگ و اقدام حاد خوددارى نمود تا در پرتو آن پيشرفت اسلام تضمين گردد.
بنابراين، همانگونه كه پيامبر اسلام (ص) بر اساس مصالح عاليترى كه احيانا آن روز براى عده‏ اى قابل درك نبود، موقتاً با دشمن كنار آمد، حضرت مجتبى (ع) نيز، كه از جانب رهبر و پيشواى دينى بود و به تمام جهات و جوانب قضيه بهتر از هر كس ديگر آگاهى داشت، با دور انديشى خاصى صلاح جامعه اسلامى را در عدم ادامه جنگ تشخيص داد.
اجمالاً بايد گفت: حضرت مجتبى (ع) در واقع صلح نكرد، بلكه صلح بر او تحميل شد. يعنى، اوضاع و شرائط نامساعد و عوامل مختلف دست به دست هم داده وضعى به وجود آورد كه صلح به عنوان يك مسئله ضرورى بر امام تحميل گرديد و حضرت جز پذيرفتن صلح چاره ‏اى نديد، به گونه‏ اى كه هر كس ديگر به جاى حضرت بود و در شرائط او قرار مي ‏گرفت، چاره ‏اى جز قبول صلح نمي ‏داشت؛ زيرا هم اوضاع و شرائط خارجى كشور اسلامى، و هم وضع داخلى عراق و اردوى حضرت، هيچ كدام مقتضى ادامه جنگ نبود. ذيلاً اين موضوعات را جداگانه مورد بررسى قرار مي دهيم:

از نظر سياست خارجى
از نظر سياست خارجى آن روز، جنگ داخلى مسلمانان به سود جهان اسلام نبود؛ زيرا امپراتورى روم شرقى كه ضربت هاى سختى از اسلام خورده بود، همواره مترصد فرصت مناسبى بود تا ضربت موثر و تلافى جويانه ‏اى بر پيكر اسلام وارد كند و خود را از نفوذ اسلام آسوده سازد.
وقتى كه گزارش صف آرايى سپاه امام حسن (ع) و معاويه در برابر يكديگر، به سران روم شرقى رسيد، زمامداران روم فكر كردند كه بهترين فرصت ممكن براى تحقق بخشيدن به هدفهاى خود را به دست آورده ‏اند، لذا با سپاهى عظيم عازم حمله به كشور اسلامى شدند تا انتقام خود را از مسلمانان بگيرند. آيا در چنين شرائطى، شخصى مثل امام حسن (ع) كه رسالت حفظ اساس اسلامى را به عهده داشت، جز اين راهى داشت كه با قبول صلح، اين خطر بزرگ را از جهان اسلام دفع كند، ولو آنكه به قيمت فشار روحى و سرزنش هاى دوستان كوته بين تمام شود؟
امام باقر (ع) به شخصى كه بر صلح امام حسن (ع) خرده مي ‏گرفت، فرمود: اگر امام حسن اين كار را نمي ‏كرد خطر بزرگى به دنبال داشت. (10)

از نظر سياست داخلى
شك نيست كه هر زمامدار و فرماندهى اگر بخواهد در ميدان جنگ بر دشمن پيروز گردد، بايد از جبهه داخلى نيرومند و متشكل و هماهنگى برخوردار باشد و بدون داشتن چنين نيرويى، شركت در جنگ مسلحانه نتيجه ‏اى جز شكست ذلتبار نخواهد داشت.
در بررسى علل صلح امام مجتبى (ع) از نظر سياست داخلى، مهمترين موضوعى كه به چشم مي ‏خورد، فقدان جبهه نيرومند و متشكل داخلى است، زيرا مردم عراق و مخصوصاً مردم كوفه، در عصر حضرت مجتبى (ع) نه آمادگى روحى براى نبرد داشتند و نه تشكيل و هماهنگى و اتحاد.

سندى گويا
شايد هيچ سندى در ترسيم دور نماى جامعه متشتت و پراكنده آن روز عراق و نشان دادن سستى عراقيان در كار جنگ، گوياتر و رساتر از گفتار خود آن حضرت نباشد. حضرت مجتبى (ع) در «مدائن» يعنى آخرين نقطه‏ اى كه سپاه امام تا آنجا پيشروى كرد، سخنرانى جامع و مهيجى ايراد نمود و طى آن چنين فرمود: هيچ شك و ترديدى ما را از مقابله با اهل شام باز نمي دارد. ما در گذشته به نيروى استقامت و تفاهم داخلى شما، با اهل شام مي ‏جنگيديم، ولى امروز بر اثر كينه‏ ها اتحاد و تفاهم از ميان شما رخت بر بسته، استقامت خود را از دست داده و زبان به شكوه گشوده ‏ايد.
وقتى كه به جنگ صفين روانه مي ‏شديد دين خود را بر منافع دنيا مقدم مي ‏داشتيد، ولى امروز منافع خود را بر دين خود مقدم مي ‏داريد. ما همان گونه هستيم كه در گذشته بوديم، ولى شما نسبت به ما آن گونه كه بوديد وفادار نيستيد.
عده ‏اى از شما، كسان و بستگان خود را در جنگ صفين، و عده‏ اى ديگر كسان خود را در نهروان از دست داده اند. گروه اول، بر كشتگان خود اشك مي ‏ريزند؛ و گروه دوم، خونبهاى كشتگان خود را مي ‏خواهند؛ و بقيه نيز از پيروى ما سرپيچى مي ‏كنند!
معاويه پيشنهادى به ما كرده است كه دور از انصاف، و بر خلاف هدف بلند و عزت ما است. اينك اگر آماده كشته شدن در راه خدا هستيد، بگوييد تا با او در مبارزه برخيزم و با شمشير پاسخ او را بدهيم و اگر طالب زندگى و عافيت هستيد، اعلام كنيد تا پيشنهاد او را بپذيرم و رضايت شما را تأمين كنيم.
سخن امام كه به اينجا رسيد، مردم از هر طرف فرياد زدند: «البقية، البقية»: ما زندگى مي ‏خواهيم، ما مي خواهيم زنده بمانيم! (11)
آيا با اتكا به چنين سپاه فاقد روحيه رزمندگى، چگونه ممكن بود امام (ع) با دشمن نيرومندى مثل معاويه وارد جنگ شود؟ آيا با چنين سپاهى، كه از عناصر متضادى تشكيل شده بود و با كوچكترين غفلت احتمال مي ‏رفت خود خطرزا باشد، هرگز اميد پيروزى مي ‏رفت؟
بنابراين، كار امام حسن (ع) با «قيام» و اعلان جنگ و تهيه لشكر آغاز شد و سپس با درك عميق اوضاع و شرائط جامعه اسلامى و رعايت مصالح روز، منجر به صلح مشروط گرديد.

گفتار امام پيرامون انگيزه‏ هاى صلح
امام مجتبى (ع) در پاسخ شخصى كه به صلح آن حضرت اعتراض كرد، انگشت روى اين حقايق تلخ گذاشته و عوامل و موجبات اقدام خود را چنين بيان نمود: من به اين علت حكومت و زمامدارى را به معاويه واگذار كردم كه اعوان و يارانى براى جنگ با وى نداشتم. اگر يارانى داشتم شبانه روز با او مي ‏جنگيدم تا كار يكسره شود. من كوفيان را خوب مي ‏شناسم و بارها آنها را امتحان كرده ‏ام. آنها مردمان فاسدى هستند كه اصلاح نخواهند شد، نه وفا دارند، نه به تعهدات و پيمان هاى خود پايبندند و نه دو نفر با هم موافقند. بر حسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه مي ‏كنند، ولى عملاً با دشمنان ما همراهند.(12)
آنگاه امام افزود: اگر يارانى داشتم كه در جنگ با دشمنان خدا با من همكارى مي ‏كردند، هرگز خلافت را به معاويه واگذار نمي ‏كردم، زيرا خلافت بر بنى اميه حرام است....(13)
پس از تقبّل ظاهری تمام مفاد قرارداد از سوی معاويه و انعقاد پيمان صلح، طرفين همراه قواى خود وارد كوفه شدند و در مسجد بزرگ اين شهر گرد آمدند. مردم انتظار داشتند مواد پيمان طى سخنراني هايى از ناحيه رهبران دو طرف، در حضور مردم، تأييد شود تا جاى هيچ گونه شك و ترديدى در اجراى آن باقى نماند.
اين انتظار بيجا نبود، ايراد سخنرانى جز در برنامه صلح بود، لذا معاويه بر فراز منبر نشست و خطبه‏ اى خواند؛ ولى نه تنها در مورد پايبندى به شرائط صلح تاكيدى نكرد، بلكه با طعنه و همراه با تحقير چنين گفت: «من به خاطر اين با شما نجنگيدم كه نماز و حج به جا آوريد و زكات بپردازيد! چون مي ‏دانم كه اينها را انجام مي ‏دهيد، بلكه براى اين با شما جنگيدم كه شما را مطيع خود ساخته و بر شما حكومت كنم».
آنگاه گفت: «آگاه باشيد كه هر شرط و پيمانى كه با حسن بن على بسته ام زير پاهاى من است، و هيچ گونه ارزشى ندارد.»
بدين ترتيب، معاويه تمام تعهدات خود را زير پا گذاشت و پيمان صلح را آشكارا نقض كرد.
معاويه به دنبال اعلام اين سياست، نه تنها تعديلى در روش خود به عمل نياورد بلكه بيش از پيش بر شدت عمل و جنايت خود افزود.
او بدعت اهانت به ساحت مقّدس امير مؤمنان (ع) را بيش از گذشته رواج داد، عرصه زندگى را بر شيعيان و ياران بزرگ و وفادار حضرت على (ع) فوق العاده تنگ ساخت، شخصيت بزرگى همچون «حجر بن عدى» و عده ‏اى ديگر از رجال بزرگ اسلام را به قتل رسانيد، و كشتار و شكنجه و فشار در مورد پيروان على (ع) افزايش يافت به طورى كه نوعاً شيعيان يا زندانى و يا متوارى شدند و يا دور از خانه و كاشانه خود در محيط فشار و خفقان به سر مي ‏بردند.
علاوه بر اين، معاويه برنامه ضد انسانى دامنه دارى را كه بايد اسم آن را برنامه تهديد و گرسنگى گذاشت، بر ضد عراقيان به مورد اجرا گذاشت و آنها را از هستى ساقط كرد. معاويه از يك طرف مردم عراق را در معرض همه گونه فشار و تهديد قرار داد و از طرف ديگر حقوق و مزاياى آنها را قطع كرد.
«ابن ابى الحديد»، دانشمند مشهور جهان تسنّن، مي ‏نويسد: شيعيان در هر جا كه بودند به قتل رسيدند. بنى اميه دستها و پاهاى اشخاص را به احتمال اينكه از شيعيان هستند، بريدند. هر كس كه معروف به دوستدارى و دلبستگى به خاندان پيامبر(ص) بود، زندانى شد، يا مالش به غارت رفت، و يا خانه ‏اش را ويران كردند.
شدت فشار و تضييقات نسبت به شيعيان به حدى رسيد كه اتهام به دوستى على(ع) از اتهام به كفر و بيدينى بدتر شمرده مي ‏شد! و عواقب سخت ‏ترى به دنبال داشت!
در اجراى اين سياست خشونت ‏آميز، وضع اهل كوفه از همه بدتر بود زيرا كوفه مركز شيعيان امير مؤمنان (ع) شمرده مي ‏شد. معاويه طى بخشنامه‏ اى به عمال و فرمانداران خو در سراسر كشور نوشت كه شهادت هيچ يك از شيعيان و خاندان على (ع) را نپذيرند! وى طى بخشنامه ديگرى چنين نوشت: «اگر دو نفر شهادت دادند كه شخصى، از دوستداران على(ع) و خاندان او است، اسمش را از دفتر بيت المال حذف كنيد و حقوق و مقررى او را قطع نماييد»!
اين حوادث وحشتناك، مردم عراق را سخت تكان داد و آنها را از رخوت و سستى به در آورد و ماهيت اصلى حكومت اموى را تا حدى آشكار نمود.
شهادت آن بزرگوار هنگامی روی داد که جنبش منظّمى بر ضد حكومت اموى شكل مي گرفت و مبلغين و عوامل موثر آن، همان پيروان اندك و صميمى امام حسن(ع) بودند كه حضرت با تدبير هوشمندانه خويش جان آنان را از گزند قشون معاويه حفظ كرده بود. هدف اين گروه اين بود كه با افشای جناياتى كه در سراسر دوران حكومت معاويه موج مي ‏زد، روح قيام را در دلهاى مردم برانگيزند تا روز موعود فرا رسد! لذا دوران صلح امام حسن(ع) دوران آمادگى و تمرين تدريجى امت براى جنگ با حكومت فاسد اموى به شمار مي ‏رفت تا روز موعود؛ روزى كه جامعه اسلامى آمادگى قيام داشته باشد و اين موج را به قيام سالار و سيّد شهدای عالم حسين بن علی (ع) رساند.
امام حسن (ع ) در تمام مدت امامت خود كه ده سال طول كشيد، در نهايت شدت و اختناق زندگى كرد و هيچگونه امنيتى نداشت، حتى در خانه نيز در آرامش نبود.
سرانجام در سال پنجاهم هجرى به تحريك معاويه بدست همسر خود (جعده) مسموم و شهيد و در قبرستان بقيع واقع در مدينه منوره به خاک سپرده شد.
امام حسن (ع) از بذل جان خود دريغ نداشت، و امام حسين (ع) در راه خدا جانبازتر از حسن نبود. چيزى كه هست، حسن، جان خود رادر يك جهاد خاموش و آرام فدا كرد و چون وقت شكستن سكوت رسيد، شهادت كربلا واقع شد؛ شهادتى كه پيش از آنكه حسينى باشد. حسنى بود!


منابع:
1- ابن شهراشوب، مناقب آل ابى طالب، تصحيح و تليعق: حاج سيد هاشم رسولى محلاتى، قم، موسسه انتشارات علامه، ج 4، ص 28 - شيخ مفيد، الارشاد، قم، منشورات مكتبه بصيرتى، ص 187 - اسد الغابه فى معرفه الصحابه، تهران، المكتبةالاسلامية، ج 2، ص 10، - ابن حجر العسقلانى، الاصابه فى تمييز الصحابه، بيروت، داراحيأ التراث العربى، 1328 ه'.ق، ج 1، ص 328.
2- كان الحسن رضى الله عنه له مناقب كثيره: سيدا، حليما، ذاسكينة و وقار وحشمة، جوادا، ممدوحا...(تاريخ الخلفا، ط 3، بغداد، مكتبه المثنى، 1383 ه'.ق، ص 189/)
3- ان المسالة لا تحل الا فى احدى ثلاث: دم مفجع، او دين مقرع، او فقر مدقع ففى ايها تسئل؟
4- مجلسى، بحارالانوار، تهران، المطبعة الاسلامية، 1393 ه'.ق، ج 43، ص 333.
5- سيوطى، تاريخ الخلفا، ط3، بغداد، مكتبه المثنى، 1383 ه'.ق، ص 190 - ابن واضح، تاريخ يعقوبى، نجف، منشورات المكتبة الحيدرية، 1384 ه'.ق، ج 2، ص 215 - سبط ابن جوزى، تذكره الخواص، نجف، منشورات المطبعه الحيدريه، 1383 ه'.ق، ص 196 - الشيخ محمد الصبان، اسعاف الراغبين (در حاشيه نور الابصار) قاهره، مكتبه المشهد الحسينى، ص 179.
6- ابن شهراشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 21.
7- نصر بن مزاحم، وقعه صفين، ط 2، قم، منشورات مكتبه بصيرتى، 1382 ه'.ق، ص 113.
8- طبرسى، احتجاج، نجف، المطبعه المرتضويه، ص 144-150.
9- طبرسى، همان كتاب، ص 156.
10- مجلسى، بحارالانوار، تهران، المطبعه الاسلاميه، 1383 ه.ق، ج 44، ص 1.
11- ابن اثير، اسد الغابه فى معرفة الصحابة، تهران، المكتبه الاسلاميه، ج 2، ص 13 و 14- ابن اثير، الكامل فى التاريخ، بيروت، دارصادر، ج 3، ص 406- مجلسى، بحارالانوار، تهران، مكتبه الاسلاميه، 1393 ه.ق، ج 44، ص 21 - سبط ابن الجوزى، تذكره الخواص، نجف، منشورات المطبعه الحيدريه، 1383 ه.ق، ص 199.
12- مجلسى، بحارالانوار، تهران، المكتبة الاسلامية، 1393 ه'.ق، ج 44، ص 147 - طبرسى، احتجاج، نجف ،المطبعة المرتضوية، ص 157.
13 - شبر، سيد عبدالله، جلأالعيون، قم، مكتبة بصيرتى، ج 1، ص 345-346.

ofoghenoor.ir

                                    دعاى شب هاى دهه آخر ماه مبارک رمضان

دعاهاى این شب ها بر دو قسم است; نخست دعاهایى که مشترک میان همه شب هاى این دهه است که در هر شب از دهه آخر ماه رمضان خوانده مى شود و دیگر، دعاهایى که مخصوص هر شب از دهه آخر است.
دعاهاى مشترک شب هاى آخر ماه رمضان:
مرحوم «شیخ کلینى» در کتاب شریف «کافى» از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است که فرمود: در دهه آخر ماه رمضان، هر شب این دعا را مى خوانى:

اَعُوذُ بِجَلالِ وَجْهِکَ الْکَریمِ، أنْ یَنْقَضِىَ عَنّى شَهْرُ رَمَضانَ، اَوْ یَطْلُعَ

پناه مى برم به جلال ذات بزرگوارت از این که ماه رمضان از من بگذرد یا سپیده

الْفَجْرُ مِنْ لَیْلَتى هـذِهِ، وَ لَـکَ قِبَلى ذَنْـبٌ اَوْ تَبِعَـةٌ تُعَـذِّبُـنى عَلَیْـهِ.(1)

امشب بر من طلوع کند و باز هم از من در پیش تو گناه یا چیزى که پاداشش بد است مانده باشد که بدان عذابم کنى.

از مرحوم «کفعمى» در حاشیه «بلدالامین» از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که آن حضرت در هر شب از دهه آخر ماه رمضان، بعد از نمازهاى فریضه و نافله، این دعا را مى خواند:

اَللّهُمَّ اَدِّ عَنّا حَقَّ ما مَضى مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ، وَ اغْفِرْلَنا تَقْصیرَنا فیهِ،

خدایا اداء کن از ما حق ایام گذشته ماه رمضان را و بیامرز تقصیر ما را در این ماه

وَتَسَلَّمْهُ مِنّا مَقْبُولاً، وَ لا تُؤاخِذْنا بِاِسْرافِنا عَلى اَنْفُسِنا، وَ اجْعَلْنا مِنَ

و آن را پذیرفته از ما دریافت کن و مگیر ما را به زیاده رویهایى که بر نفس خویش کردیم و قرارمان ده از

الْمَرْحُومینَ، وَ لا تَجْعَلْنا مِنَ الْمَحْرُومینَ.(2)

رحمت شدگان و قرارمان مده از محرومان.

«سیّد بن طاووس» در «اقبال»، از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که آن حضرت در هر شب از دهه آخر ماه رمضان این دعا را مى خواند:

اَللّهُمَّ اِنَّکَ قُلْتَ فى کِتابِکَ الْمُنْزَلِ، شَهْرُ رَمَضانَ الَّذى اُنْزِلَ فیهِ الْقُرْانُ،

خدایا تو فرمودى در قرآنت که از آسمان نازل گشته «ماه رمضانى که قرآن در آن نازل گشته

هُدىً لِلنّاسِ وَ بَیِّنات مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ، فَعَظَّمْتَ حُرْمَةَ شَهْرِ رَمَضانَ

که آن قرآن راهنماى مردم و حجتهایى است از هدایت و تمیز» و بدین ترتیب حرمت ماه رمضان را

بِما اَنْزَلْتَ فیهِ مِنَ الْقُرْانِ، وَ خَصَصْتَهُ بِلَیْلَةِ الْقَدْرِ، وَ جَعَلْتَها خَیْراً مِنْ

با نازل فرمودن قرآن بزرگ کردى و به شب قدر مخصوصش داشتى و آن شب را بهتر

اَلْفِ شَهْر، اَللّـهُمَّ وَهذِهِ اَیّامُ شَهْرِ رَمَضانَ قَدِ انْقَضَتْ، وَ لَیالیهِ قَدْ

از هزار ماه گرداندى خدایا این روزهاى ماه رمضان بود که بر من گذشت و این شبهاى آن است که آن نیز

تَصَرَّمَتْ، وَ قَدْ صِرْتُ یا اِلـهى مِنْهُ اِلى ما اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّى، وَاَحْصى

گذشت و من اى معبودم از این ماه به حالى درآمده ام که تو خود بهتر از من مى دانى

لِعَدَدِهِ مِنَ الْخَلْقِ اَجْمَعینَ، فَاَسْئَلُکَ بِما سَئَلَکَ بِهِ مَلائِکَتُکَ الْمُقَرَّبُونَ،

و شماره اش را از همه مردم بهتر دارى پس از تو خواهم بدانچه فرشتگان مقرّبت

وَاَنْبِیآؤُکَ الْمُرْسَلُونَ، وَعِبادُکَ الصّالِحُونَ، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ

و پیامبران فرستاده ات و بندگان شایسته ات تو را بدان خواستند که درود فرستى بر محمّد و آل

مُحَمَّد، وَاَنْ تَفُکَّ رَقَبَتى مِنَ النّارِ، وَ تُدْخِلَنِى الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ، وَ اَنْ

محمّد و این که مرا از آتش دوزخ آزاد کنى و به رحمت خویش به بهشتم ببرى و به

تَتَفَضَّلَ عَلىَّ بِعَفْوِکَ وَ کَرَمِکَ، وَتَتَقَبَّلَ تَقَرُّبى، وَ تَسْتَجیبَ دُعآئى،

عفو و بزرگوارى خویش بر من تفضل کنى و تقرّب جویى مرا بپذیرى و دعایم را مستجاب گردانى

وَتَمُنَّ عَلَىَّ بِالاَْمْنِ یَوْمَ الْخَوْفِ مِنْ کُلِّ هَوْل اَعْدَدْتَهُ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ، اِلـهى

و در آن روز ترس و وحشت با امان دادنم از هر هراسى که براى روز قیامتم آماده کرده اى بر من منت نهى خدایا

وَاَعُوذُ بِوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَبِجَلالِکَ الْعَظیمِ، اَنْ یَنْقَضِىَ اَیّامُ شَهْرِ رَمَضانَ

پناه مى برم به ذات بزرگوارت و به جلال و شوکت عظیمت که بگذرد روزها

وَلَیالیهِ، وَ لَکَ قِبَلى تَبِعَةٌ اَوْ ذَنْبٌ تُؤاخِذُنى بِهِ، اَوْ خَطیئَةٌ تُریدُ اَنْ تَقْتَصَّها

و شبهاى ماه رمضان و از تو در نزد من گناه یا پاداش بدى باشد که مرا بدان مؤاخذه کنى یا خطایى باشد که بخواهى آنرا از من تقاص کنى

مِنّى، لَمْ تَغْفِرْها لى، سَیِّدى سَیِّدى سَیِّدى، اَسْئَلُکَ یا لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، اِذْ لا

و نیامرزیده باشى اى آقاى من آقاى من آقاى من از تو خواهم اى که معبودى جز تو نیست زیرا

اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، اِنْ کُنْتَ رَضیتَ عَنّى فى هذَا الشَّهْرِ، فَازْدَدْ عَنّى رِضاً، وَاِنْ

معبودى جز تو نیست که اگر در این ماه از من خشنود گشته اى بر خشنودى خویش از من بیفزا و اگر

لَمْ تَکُنْ رَضیتَ عَنّى، فَمِنَ الاْنَ فَارْضَ عَنّى یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ، یا اَللهُ

هنوز خشنود نشده اى از هم اکنون از من خشنود شو اى مهربانترین مهربانان اى خدا

یا اَحَدُ یا صَمَدُ، یا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ. و بسیار بگو:

اى یکتا اى بى نیاز اى که فرزند ندارد و فرزند کسى نیست و براى او همتایى نباشد هیچ کس* * * * * * * *

یا مُلَیِّنَ الْحَدیدِ لِداوُدَ عَلَیْهِ السَّلامُ، یا کاشِفَ الضُّرِّ وَالْکُرَبِ الْعِظامِ عَنْ

اى نرم کننده آهن براى حضرت داوود علیه السلام اى برطرف کننده گرفتارى و ناراحتى بزرگ از

اَیُّوبَ عَلَیْهِ السَّلامُ، اَىْ مُفَرِّجَ هَمِّ یَعْقُوبَ عَلَیْهِ السَّلامُ، اَىْ مُنَفِّسَ غَمِّ

ایوب علیه السلام اى گشاینده اندوه یعقوب علیه السلام اى زداینده غم

یُوسُفَ عَلَیْهِ السَّلامُ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، کَما اَنْتَ اَهْلُهُ اَنْ

یوسف علیه السلام درود فرست بر محمّد و آل محمّد بدانسان که تو شایسته آنى که

تُصَلِّىَ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ، وَافْعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ، وَلا تَفْعَلْ بى ما اَنـَا اَهْلُهُ(3)

درود فرستى بر ایشان همگى و انجام ده درباره من آنچه را تو شایسته آنى و انجام مده درباره ام آنچه من سزاوارم

دعاهاى مخصوص هر شب از دهه آخر ماه رمضان:
دعاى مخصوص شب بیست و یکم گذشت.
دعاى شب بیست و دوم:

یا سالِخَ النَّهارِ مِنَ اللَّیْلِ فَاِذا نَحْنُ مُظْلِمُونَ،وَمُجْرِىَ الشَّمْسِ لِمُسْتَقَرِّها

اى که روز (روشن) را از شب (تار) برکنى و ناگهان ما در تاریکى فرو رویم و اى روان کننده خورشید روى مدارش

بِتَقْدیرِکَ، یا عَزیزُ یا عَلیمُ، وَمُقَدِّرَالْقَمَرِ مَنازِلَ حَتّى عادَ کَالْعُرْجُونِ

به تقدیرى که فرمودى اى نیرومند اى دانا و اى اندازه گیرماه در منزلهاى معین تا بازگردد چون شاخه

الْقَدیمِ، یا نُورَ کُلِّ نُور، وَمُنْتَهى کُلِّ رَغْبَة، وَوَلِىَّ کُلِّ نِعْمَة، یا اَللهُ یا

خرماى لاغر خشک اى روشنى هر نور و آخرین سرحدهر شوق و سرپرست هر نعمت اى خدا اى

رَحْمنُ، یا اَللهُ یا قُدُّوسُ، یا اَحَدُ یا واحِدُ یا فَرْدُ، یا اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ، لَکَ

بخشاینده اى خدا اى منزه از هر عیب اى یگانه اى یکتا اى فرد اى خدا... از آن توست

الاَْسْمآءُ الْحُسْنى، وَ الاَْمْثالُ الْعُلْیا، وَ الْکِبْرِیاءُ وَ الاْلاءُ، اَسْئَلُکَ اَنْ

نامهاى نیک و نمونه هاى والا و بزرگى و نعمتها از تو خواهم که درود

تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَاَهْلِ بَیْتِهِ، وَاَنْ تَجْعَلَ اسْمى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ فِى

فرستى بر محمّد و خاندانش و قرار دهى نامم را در این شب در زمره

السُّعَدآءِ، وَ رُوحى مَعَ الشُّهَدآءِ، وَ اِحْسانى فى عِلِّیّینَ، وَاِسآئَتى

سعادتمندان و روحم را با شهیدان و احسان و نیکیم را در بلندترین درجات و گناهم را

مَغْفُورَةً، وَ اَنْ تَهَبَ لى یَقیناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبى، وَایماناً یُذْهِبُ الشَّکَّ عَنّى،

آمرزیده و دیگر این که یقینى به من بدهى که همیشه با دلم همراه باشد و ایمانى به من عطا کنى که شک و تردید را یکسره از من دور سازد

وَتُرْضِیَنى بِما قَسَمْتَ لى، وَ اتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنةً، وَفِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً،

و بدانچه نصیبم کرده اى خشنودم ساز و بده به ما در دنیا نعمت نیک و در آخرت نیز نعمت نیک

وَقِنا عَذابَ النّارِ(4) الْحَریقِ، وَارْزُقْنى فیها ذِکْرَکَ وَ شُکْرَکَ، وَ الرَّغَبَةَ

و نگهدار ما را از عذاب آتش سوزان و روزیم گردان در این شب ذکر خود و سپاسگزاریت و اشتیاق

اِلَیْکَ وَالاِْنابَةَ، وَالتَّوْفیقَ لِما وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد عَلَیْهِمُ السَّلامُ.(5)

و بازگشت بسویت را و موفق دارى مرا براى انجام آنچه را موفق داشتى بدان محمّد وآل محمّد علیهم السلام را.

دعاى شب بیست و سوم قبلا گذشت.

دعاى شب بیست و چهارم:

یا فالِقَ الاِْصْباحِ، وَجاعِلَ اللَّیْلِ سَکَناً، وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْباناً، یا

اى شکافنده سپیده صبح و اى قرار دهنده شب را وسیله آرامش و خورشید و ماه را وسیله حساب کردن اى

عَزیزُ یا عَلیمُ، یا ذَاالْمَنِّ وَالطَّوْلِ، وَالْقُوَّةِ وَالْحَوْلِ، وَالْفَضْلِ والاِْنْعامِ،

نیرومند اى دانا اى صاحب نعمت و بخشش و نیرو و جنبش و فضل و نعمت بخشى

وَالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ، یا اَللهُ یا رَحْمـنُ، یا اَللهُ یا فَرْدُ یا وِتْرُ، یا اَللهُ یا ظاهِرُ

و جلالت و بزرگوارى اى خدا اى بخشاینده اى خدا اى یگانه یکتا اى خدا اى آشکار

یا باطِنُ، یا حَىُّ لا اِلـهَ اِلاَّ اَنْتَ، لَکَ الاَْسْمآءُ الْحُسْنى، وَ الاَْمْثالُ الْعُلْیا،

و اى نهان اى زنده اى که معبودى جز تو نیست از آن توست نامهاى نیک و نمونه هاى والا

وَ الْکِبْرِیآءُ وَ الاْلاءُ، اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَ اَنْ

و بزرگى و نعمتها از تو خواهم که درود فرستى بر محمّد و آل محمّد و دیگر آن که

تَجْعَلَ اسْمى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ فِى السُّعَدآءِ، وَ رُوحى مَعَ الشُّهَدآءِ،

قرار دهى نام مرا در این شب در زمره سعادتمندان و روحم را با شهیدان

وَاِحْسانى فى عِلِّیّینَ، وَ اِسائَتى مَغْفُورَةً، وَ اَنْ تَهَبَ لى یَقیناً تُباشِرُ بِهِ

و احسان و نیکیم را در بلندترین درجات و گناهم را آمرزیده و یقینى به من ببخشى که همواره با دلم مقرون باشد

قَلْبى، وَ ایماناً یُذْهِبُ الشَّکَّ عَنّى، وَ رِضىً بِما قَسَمْتَ لى، وَ اتِنا فِى

و ایمانى بدهى که شک و تردید را از من دور سازد و خشنودى بدانچه نصیبم کرده اى و بده به ما در

الدُّنْیا حَسَنَةً، وَ فِى الاْخِرَةِ حَسَنَهً، وَ قِنا عَذابَ النّارِ الْحَریقِ، وَ ارْزُقْنى

دنیا نیکى و نعمت و در آخرت نیز نیکى و نعمت و بازمان دار از عذاب آتش سوزان و روزیم کن

فیها ذِکْرَکَ وَ شُکْرَکَ، وَ الرَّغْبَةَ اِلَیْکَ، وَ الاْنابَةَ وَ التَّوْبَهَ، وَ التَّوْفیقَ لِما

در این شب ذکر خود و سپاسگزاریت را و میل و رغبت و بازگشت و توبه کردن بسویت را و موفقم بدار بدانچه

وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّد، صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ.(6)

موفق داشتى بدان محمّد و آل محمّد را درودهاى تو و بر او و بر ایشان باد.

دعاى شب بیست و پنجم:

یا جاعِلَ اللَّیْلِ لِباساً، وَالنَّهارِ مَعاشاً، وَالاَْرْضِ مِهاداً، وَالْجِبالِ اَوْتاداً،

اى که شب را پوشش قراردادى و روز را وسیله درآوردن روزىوزمین را گهواره (یا بستر گسترده) و کوهها را چون میخ قرار دادى

یا اَللهُ یا قاهِرُ، یا اَللهُ یا جَبّارُ، یا اَللهُ یا سَمیعُ، یا اَللهُ یا قَریبُ، یا اَللهُ یا

اى خدا اى چیره اى با جبروت اى خدا اى شنوا اى خدا اى نزدیک اى خدا اى

مُجیبُ، یا اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ، لَکَ الاَْسْمآءُ الْحُسْنى، وَالاَْمْثالُ الْعُلْیا،

پاسخ ده اى خدا... از آن توست نامهاى نیک و نمونه هاى والا

وَالْکِبْرِیاءُ وَالاْلاءُ، اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ تَجْعَلَ

و بزرگى و نعمتها از تو خواهم که درود فرستى بر محمّد و آل محمّد و قرار دهى

اسْمى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ فِى السُّعَدآءِ، وَرُوحى مَعَ الشُّهَدآءِ، وَاِحْسانى فى

نامم را در این شب در زمره سعادتمندان و روحم را با شهیدان و احسان و نیکیم را

عِلِّیّینَ، وَاِسائَتى مَغْفُورَةً، وَاَنْ تَهَبَ لى یَقیناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبى، وَایماناً

در بلندترین درجات و گناهم را آمرزیده و یقینى به من بدهى که همیشه ملازم دل من باشد و ایمانى

یُذْهِبُ الشَّکَّ عَنّى، وَرِضىً بِما قَسَمْتَ لى، وَ اتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً، وَفِى

به من عطا کنى که شک و تردید را از من دور سازد و خشنودم سازى بدانچه نصیبم کرده اى وبدهى به من در دنیا نیکى و در

الاْخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا عَذابَ النّارِ الْحَریقِ، وَارْزُقْنى فیها ذِکْرَکَ

آخرت نیکى و نگاهم دارى از آتش سوزان دوزخ و روزیم کنى در این شب ذکر خود

وَشُکْرَکَ، وَالرَّغْبَةَ اِلَیْکَ، وَالاِْنابَةَ وَالتَّوْبَةَ، والتَّوْفیقَ لِما وَفَّقْتَ لَهُ مَحَمَّداً

و سپاسگزاریت را و شوق و رغبت و بازگشت و توبه به درگاهت و موفقم دار بدانچه موفق داشتى بدان محمّد

وَ آلَ مُحَمَّد عَلَیْهِمُ السَّلامُ.(7)

و آل محمّد علیهم السّلام را.

دعاى شب بیست و ششم:

یا جاعِلَ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ ایَتَیْنِ، یا مَنْ مَحا ایَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلَ ایَةَ النَّهارِ

اى قرار دهنده شب و روز را دو نشانه (بر قدرتت) اى که نشانه شب را سیاه و نشانه روز را

مُبْصِرَةً، لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْهُ وَرِضْواناً، یا مُفَصِّلَ کُلِّ شَىْء تَفْصیلاً، یا

روشنى بخش کردى تا فزونى جویند از فضل و خشنودى پروردگار اى جداکننده هر چیز بخوبى اى

ماجِدُ یا وَهّابُ، یا اَللهُ یا جَوادُ، یا اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ، لَکَ الاَْسْمآءُ الْحُسْنى،

صاحب مجد و شوکت اى پربخشش اى خدا اى بخشنده اى خدا... از آن توست نامهاى نیک

وَالاَْمْثالُ الْعُلْیا، وَالْکِبْرِیآءُ وَالاْلاءُ، اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ

و نمونه هاى والا و بزرگ و نعمتها از تو خواهم درود فرستى بر محمّد و آل

مُحَمد، وَاَنْ تَجْعَلَ اسْمى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ فِى السُّعَدآءِ، وَرُوحى مَعَ

محمّد و دیگر آن که نامم را در این شب در زمره سعادتمندان قرار دهى و روحم را با

الشُّهَدآءِ، وَاِحْسانى فى عِلِّیّینَ، وَاِسآئَتى مَغْفُورَةً، وَاَنْ تَهَبَ لى یَقیناً

شهیدان و احسان و نیکیم را در بلندترین درجات و گناهم را آمرزیده و ببخشى بر من

تُباشِرُ بِهِ قَلْبى، وَ ایماناً یُذْهِبُ الشَّکَّ عَنّى، وَ تُرضِیَنى بِما قَسَمْتَ لى،

یقینى که همواره ملازم قلبم باشد و ایمانى که یکسره شک و تردید رااز من دور سازد و خشنودم سازى بدانچه نصیبم کرده اى

وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً، وَ فِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً، وَ قِنا عَذابَ النّارِ الْحَریقِ،

و بدهى به من در دنیا نیکى و نعمت و در آخرت نیز نیکى و نگاهمان دارى از عذاب آتش سوزان

وَارْزُقْنى فیها ذِکْرَکَ وَ شُکْرَکَ، وَ الرَّغْبَةَ اِلَیْکَ، وَ الاِْنابَةَ وَ التَّوْبَةَ،

و روزیم کنى در این شب ذکرت و سپاسگزاریت را و شوق و رغبت و بازگشت و توبه بسویت

وَالتَّوْفیقَ لِما وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد، صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ.(8)

و موفقم دارى بدانچه موفق داشتى بدان محمّدو آل محمّد را که درود تو بر او و برایشان باد.

دعاى شب بیست و هفتم:

یا مآدَّ الظِّلِّ وَلَوْ شِئْتَ لَجَعَلْتَهُ ساکِناً، وَجَعَلْتَ الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلیلاً، ثُمَّ

اى امتداد دهنده سایه که اگر مى خواستى آن را در یکجا ساکن مى کردى و قراردادى خورشید را بر آن سایه رهبر سپس

قَبَضْتَهُ اِلَیْکَ قَبْضاً یَسیراً، یا ذَا الْجُودِ وَالطَّوْلِ، وَالْکِبْرِیآءِ وَالاْلاءِ، لا

آن را به آسانى تدریجاً دربرگرفتى اى صاحب جود و عطا و کبریا و نعمتها

اِلـهَ إلاَّ اَنْتَ، عالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ، اَلرَّحْمنُ الرَّحیمُ، لا إلهَ إلاَّ اَنْتَ، یا

معبودى جز تو نیست که داناى غیب و شهود و بخشاینده و مهربانى معبودى جز تو نیست اى

قُدُّوسُ یا سَلامُ، یا مُؤْمِنُ یامُهَیْمِنُ، یا عَزیزُ یاجَبّارُ یا مُتَکَبِّرُ، یا اَللهُ یا

منزه از هر عیب اى بى خلل اى ایمنى بخش اى مراقب بندگان اى نیرومند اى مقتدر اى بزرگوار اى خدا اى

خالِقُ، یا بارِئُ یا مُصَوِّرُ، یا اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ، لَکَ الاَْسْمآءُ الْحُسْنى،

آفریننده اى ایجاد کننده اى صورتگر اى خدا اى خدا اى خدا از آن توست نامهاى نیکو

وَالاَْمْثالُ الْعُلْیا، وَالْکِبْرِیاءُ وَالاْلاءُ، اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد

و نمونه هاى والا و کبریا و نعمتها از تو خواهم که درود فرستى بر محمّد

وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ تَجْعَلَ اسْمى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ فِى السُّعَدآءِ، وَرُوحى مَعَ

وآل محمّد و این که نامم را در این شب در زمره سعادتمندان قرار دهى و روحم را با

الشُّهَدآءِ، وَاِحْسانى فى عِلِّیّینَ، وَاِسآئَتى مَغْفُورَةً، وَاَنْ تَهَبَ لى یَقیناً

شهیدان و احسان و نیکیم را در بلندترین درجات و گناهم را آمرزیده و ببخشى بر من یقینى

تُباشِرُ بِهِ قَلْبى، وَایماناً یُذْهِبُ الشَّکَّ عَنّى، وَتُرْضِیَنى بِـما قَسَمْتَ لى،

که همواره ملازم قلب من باشد و ایمانى که شک و تردید را یکسره از من دور سازد و خشنودم سازى بدانچه نصیبم کرده اى

وَ اتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً، وَفِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا عَذابَ النّارِ الْحَریقِ،

و بده به من در دنیا نیکى و در آخرت نیکى و نگاهم دار از عذاب آتش سوزان

وَارْزُقْنى فیها ذِکْرَکَ وَشُکْرَکَ، وَالرَّغْبَةَ اِلَیْکَ وَ الاِْنابَةَ وَ التَّوْبَةَ،

و روزیم گردان در این شب ذکر خود و سپاسگزاریت را و شوق و رغبت بسویت و بازگشت و توبه به درگاهت

وَالتَّوْفیقَ لِما وَفَّقْتَ لَهُ مَحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّد، صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ.(9)

و موفقم بدار بدانچه موفق داشتى بدان محمّد و آل محمّد را درود تو بر او و بر ایشان باد.

دعاى شب بیست و هشتم:

یا خازِنَ اللَّیْلِ فِى الْهَوآءِ، وَخازِنَ النُّورِ فِى السَّمآءِ، وَمانِعَ السَّمآءِ أَنْ

اى جا دهنده تاریکى شب را در هوا و جا دهنده روشنى (روز) را در آسمان و جلوگیرنده آسمان از این که

تَقَعَ عَلَى الاَْرْضِ إلاَّ بِاِذْنِهِ، وَحابِسَهُما اَنْ تَزُولا، یا عَلیمُ یا غَفُورُ یا

بر زمین افتد مگر به اذن او و نگهدارنده آسمان و زمین از این که از جاى خود بدر روند اى دانا اى آمرزنده اى

دائِمُ، یا اَللهُ یا وارِثُ، یا باعِثَ مَنْ فِى الْقُبُورِ، یا اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ، لَکَ

جاویدان اى خدا اى ارث برنده اى برانگیزنده مردگان در میان گورها اى خدا اى خدا اى خدا از آن تو است

الاَْسْمآءُ الْحُسْنى، وَالاَْمْثالُ الْعُلْیا، وَالْکِبْرِیآءُ وَالاْلاءُ، اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ

نامهاى نیکو و نمونه هاى والا و کبریاء و نعمتها از توخواهم که درود فرستى

عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ تَجْعَلَ اسْمى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ فِى السُّعَدآءِ،

بر محمّد و آل محمّد و این که قرار دهى نامم را در این شب در زمره سعادتمندان

وَرُوحى مَعَ الشُّهَدآءِ، وَاِحْسانى فى عِلِّیّینَ، وَاِسآئَتى مَغْفُورَةً، وَاَنْ تَهَبَ

و روحم را با شهیدان و احسانم را در بلندترین درجات و گناهم را آمرزیده و ببخش

لى یَقیناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبى،وَایماناً یُذْهِبُ الشَّکَّ عَنّى،وَتُرْضِیَنى بِما قَسَمْتَ

بر من یقینى که پیوسته همراه و ملازم دلم باشد و ایمانى به من ده که یکسره شک و تردید را از من دور سازد و خشنودم سازى بدانچه نصیبم کرده اى

لى، وَ اتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً، وَفِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا عَذابَ النّارِ

و بده به ما در دنیا نیکى و درآخرت نیکى و نگاهمان دار از آتش سوزان دوزخ

الْحَریقِ، وَارْزُقْنى فیها ذِکْرَکَ وَشُکْرَکَ، وَالرَّغْبَةَ اِلَیْکَ، وَالاِْنابَةَ وَالتَّوْبَةَ،

و روزیمان گردان در این شب یاد خود و سپاسگزاریت را و شوق و رغبت و بازگشت و توبه به سویت

وَالتَّوْفیقَ لِما وَفَّقْتَ لَهُ مَحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد، صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ.(10)

و موفقم دار بدانچه موفق داشتى بدان محمّد و آل محمّد را درود خدا بر او و بر ایشان باد.

دعاى شب بیست و نهم:

یا مُکَوِّرَ اللَّیْلِ عَلَى النَّهارِ، وَمُکَوِّرَ النَّهارِ عَلَى اللَّیْلِ، یا عَلیمُ یا

اى خدایى که شب را به روز پیچانى و روز را بر شب بپیچانى اى دانا اى

حَکیمُ، یا رَبَّ الاَْرْبابِ، وَ سَیِّدَ السّاداتِ، لا اِلهَ إلاَّ اَنْتَ، یا اَقْرَبَ اِلَىَّ

فرزانه اى پروردگار همه پروردگاران و آقاى همه بزرگان معبودى جز تو نیست اى که نزدیکترى به من

مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ، یا اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ، لَکَ الاَْسْمآءُ الْحُسْنى، وَ الاَْمْثالُ

از رگ گردن اى خدا اى خدا اى خدا از آن توست نامهاى نیکو و نمونه هاى

الْعُلْیا، وَ الْکِبْرِیاءُ وَ الاْلاءُ، اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد،

والا و بزرگى و نعمتها از تو خواهم که درود فرستى بر محمّد و آل محمّد

لى، وَ اتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً، وَفِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا عَذابَ النّارِ

و بده به ما در دنیا نیکى و درآخرت نیکى و نگاهمان دار از آتش سوزان دوزخ

الْحَریقِ، وَارْزُقْنى فیها ذِکْرَکَ وَشُکْرَکَ، وَالرَّغْبَةَ اِلَیْکَ، وَالاِْنابَةَ وَالتَّوْبَةَ،

و روزیمان گردان در این شب یاد خود و سپاسگزاریت را و شوق و رغبت و بازگشت و توبه به سویت

وَالتَّوْفیقَ لِما وَفَّقْتَ لَهُ مَحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد، صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ.(10)

و موفقم دار بدانچه موفق داشتى بدان محمّد و آل محمّد را درود خدا بر او و بر ایشان باد.

دعاى شب بیست و نهم:

یا مُکَوِّرَ اللَّیْلِ عَلَى النَّهارِ، وَمُکَوِّرَ النَّهارِ عَلَى اللَّیْلِ، یا عَلیمُ یا

اى خدایى که شب را به روز پیچانى و روز را بر شب بپیچانى اى دانا اى

حَکیمُ، یا رَبَّ الاَْرْبابِ، وَ سَیِّدَ السّاداتِ، لا اِلهَ إلاَّ اَنْتَ، یا اَقْرَبَ اِلَىَّ

فرزانه اى پروردگار همه پروردگاران و آقاى همه بزرگان معبودى جز تو نیست اى که نزدیکترى به من

مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ، یا اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ، لَکَ الاَْسْمآءُ الْحُسْنى، وَ الاَْمْثالُ

از رگ گردن اى خدا اى خدا اى خدا از آن توست نامهاى نیکو و نمونه هاى

الْعُلْیا، وَ الْکِبْرِیاءُ وَ الاْلاءُ، اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد،

والا و بزرگى و نعمتها از تو خواهم که درود فرستى بر محمّد و آل محمّد

وَاَنْ تَجْعَلَ اسْمى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ فِى السُّعَدآءِ، وَ رُوحى مَعَ الشُّهَدآءِ،

و قرار دهى نام مرا در این شب در زمره سعادتمندان و روحم را با شهیدان

وَاِحْسانى فى عِلِّیّیِنَ، وَ اِسآئَتى مَغْفُورَةً، وَ اَنْ تَهَبَ لى یَقیناً تُباشِرُ بِهِ

و احسان و نیکیم را در بلندترین درجات و گناهم را آمرزیده و ببخشى بر من یقینى که پیوسته ملازم

قَلْبى، وَ ایماناً یُذْهِبُ الشَّکَّ عَنّى، وَ تُرْضِیَنى بِما قَسَمْتَ لى، وَ اتِنا فِى

دل من باشد و ایمانى که یکسره شک و تردید را از من دور سازد و خشنودم سازى بدانچه بهره ام کرده اى و به ماعطا فرما در

الدُّنْیا حَسَنَةً، وَ فِى الأخِرَةِ حَسَنَةً، وَ قِنا عَذابَ النّارِ الْحَریقِ، وَ ارْزُقْنى

دنیا نیکى و در آخرت نیکى و نگاهمان دار از عذاب آتش سوزان و روزیم گردان

فیها ذِکْرَکَ وَ شُکْرَکَ، وَ الرَّغْبَةَ اِلَیْکَ، وَالاِْنابَةَ وَ التَّوْبَةَ، وَ التَّوْفیقَ لِما

در این شب ذکر خود و سپاسگزاریت و شوق و رغبت بسویت و بازگشت و توبه به درگاهت را و موفقم دار بدانچه

وَفَّقْتَ لَهُ مَحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد، صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ.(11)

موفق داشتى بدان محمّد و آل محمّد را که درود خدا بر او و بر ایشان باد.

دعاى شب سى اُم:

اَلْحَمْدُللهِِ لا شَریکَ لَهُ، اَلْحَمْدُ للهِِ کَما یَنْبَغى لِکَرَمِ وَجْهِهِ، وَعِزِّ جَلالِهِ،

ستایش مخصوص خدایى است که شریک ندارد ستایش خاص خدا چنانچه شایسته بزرگوارى ذات و شوکت جلال اوست

وَکَما هُوَ اَهْلُهُ، یا قُدُّوسُ یا نُورُ، یا نُورَ الْقُدْسِ، یا سُبُّوحُ یا مُنْتَهَى

و چنانچه سزاوار آن است اى منزه اى روشنى ده اى روشنى مقدّس اى پاکیزه از هر عیب اى آخرین حد

التَّسْبیـحِ، یا رَحْمـنُ یا فاعِلَ الرَّحْمَةِ، یا اَللهُ یا عَلیمُ یا کَبیرُ، یا اَللهُ یا

پاکیزگى اى بخشاینده اى مهر پیشه اى خدا اى دانا اى بزرگوار اى خدا اى

لَطیفُ یا جَلیلُ، یا اَللهُ یا سَمیعُ یا بَصیرُ، یا اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ، لَکَ الاَْسْمآءُ

با لطف اى برجسته اى خدا اى شنوا اى بینا اى خدا اى خدا اى خدا از آن تو است نامهاى

الْحُسْنى، وَ الاَْمْثالُ الْعُلْیا، وَالْکِبْرِیآءُ وَ الاْلاءُ، اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى

نیکو و نمونه هاى والا و بزرگى و نعمتها از تو خواهم که درود فرستى بر

مُحَمَّد وَاَهْلِ بَیْتِهِ،وَاَنْ تَجْعَلَ اسْمى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ فِى السُّعَدآءِ، وَرُوحى

محمّد و خاندانش و قرار دهى نامم را در این شب در زمره سعادتمندان و روحم را

مَعَ الشُّهَدآءِ،وَاِحْسانى فى عِلِّیّینَ، وَ اِسآئَتى مَغْفُورَةً، وَ اَنْ تَهَبَ لى یَقیناً

با شهیدان و احسان و نیکیم را در بلندترین درجاتو گناهم را آمرزیده و ببخشى به من یقینى

تُباشِرُ بِهِ قَلْبى، وَ ایماناً یُذْهِبُ الشَّکَّ عَنّى، وَ تُرْضِیَنى بِما قَسَمْتَ لى،

که پیوسته ملازم دل من باشد و ایمانى که یکسره شک و تردید را از من دور سازد و خشنودم سازى بدانچه نصیبم کرده اى

وَ آتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً، وَ فِى الاْخِرَةِ حَسَنَةً، وَ قِنا عَذابَ النّارِ الْحَریقِ،

و بدهى به من در دنیا نیکى و در آخرت نیکى و نگاهم دارى از عذاب آتش سوزان

وَ ارْزُقْنى فیها ذِکْرَکَ وَ شُکْرَکَ، وَ الرَّغْبَةَ اِلَیْکَ، وَ الاِْنابَةَ وَالتَّوْبَةَ،

و روزیم کنى در این شب ذکر خودو سپاسگزاریت و شوق و رغبت بسویت و بازگشت و توبه بدرگاهت

وَ التَّوْفیقَ لِما وَفَّقْتَ لَهُ مَحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد، صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ.(12)

و موفقم بدارى بدانچه موفق داشتى بدان محمّد و آل محمّد را درود خدا بر او و بر ایشان باد.

شب بیست و هفتم ماه رمضان:
این شب، شب مبارکى است و بزرگان اعمال زیر را براى آن ذکر کرده اند:
1ـ «غسل» است که در روایتى از امام صادق(علیه السلام) به آن تصریح شده است.(13)
2ـ سى رکعت نماز است که شرح آن در اعمال شب هاى ماه رمضان (صفحه 713) گذشت.
3ـ از زید بن على(علیه السلام) نقل شده است که از پدرم على بن الحسین(علیهما السلام) شنیدم که در شب بیست و هفتم ماه رمضان از اوّل شب تا آخر، این دعا را مى خواند:

اَللّـهُمَّ ارْزُقْنِى التَّجافِىَ عَنْ دارِ الْغُرُورِ، وَالاِْنابَةَ اِلى دارِ الْخُلُودِ،

خدایا روزیم کن دورى گزیدن از خانه فریب (ناپایدار) و بازگشت بسوى خانه جاویدان

وَالاِْسْتِعْدادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ.(14)

و آماده شدن براى مرگ پیش از رسیدن آن.

دعاى دیگرى براى این شب، از رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله)نقل شده است که مجموعه اى از آیات قرآن است:

رَبَّنا آمَنّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا، وَ کَفِّرْ عَنّا سَیِّئاتِنا، وَ تَوَفَّنا مَعَ الاْبْرارِ; رَبَّنا

پروردگارا، ما ایمان آوردیم، گناهان ما را ببخش و بدى هاى ما را بپوشان و ما را با نیکان بمیران! پروردگارا

وَآتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِکَ، وَ لا تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّکَ لا تُخْلِفُ

آنچه را بوسیله پیامبرانت به ما وعده فرمودى،به ما عطا کن! و ما را در روز رستاخیز، رسوا مگردان، زیرا تو هیچ گاه از وعده خود، تخلّف نمى کنى.

الْمیعاد. رَبَّنا اَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ، فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَل إِلى

پروردگارا! ما را دوبار میراندى و دوبار زنده کردى; اکنون به گناهان خود معترفیم، آیا

خُرُوج مِنْ سَبیل. رَبَّنَا اصْرِفْ عَنّا عَذابَ جَهَنَّمَ، إنَّ عَذابَها کانَ غَراماً.

راهى براى خارج شدن وجود دارد. پروردگارا! عذاب جهنّم را از ما برطرف گردان، که عذابش سخت و پردوام است.

رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أزْواجِنا وَ ذُرِّیّاتِنا قُرَّةَ اَعْیُن، وَاجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ اِماماً.

پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنى چشم ما قرار ده، و ما را براى پرهیزگاران، پیشواگردان.

رَبَّنا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنا، وَ إلَیْکَ أَنَبْنا وَ اِلَیْکَ الْمَصیرُ. رَبَّنا لا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً

پروردگارا! ما بر تو توکّل کردیم و به سوى توبازگشتیم و همه فرجام ها به سوى توست. پروردگارا! ما را مایه گمراهى

لِلَّذینَ کَفَرُوا، رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا، وَ لاِخْوانِنَا الَّذینَ سَبَقُونا بِالاِْیمانِ،

کافران قرار مده. پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشى گرفتند، بیامرز

وَلاتَجْعَلْ فِى قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا، رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحیـمٌ.(15)

و در دل هاى ما حسد و کینه اى نسبت به مؤمنان قرار مده. پروردگارا! تو مهربان و رحیمى!

شب آخر ماه رمضان:
شب آخر ماه رمضان، شب مبارکى است که چند عمل در آن وارد شده است:
1ـ غسل کردن.(16)
2ـ زیارت امام حسین(علیه السلام).(17)
3ـ خواندن سوره هاى «انعام»، «کهف» و «یس».(18)
4ـ صد مرتبه بگوید: أَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ.(19)
5ـ خواندن این دعا که «شیخ کلینى»; از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است:

اَللّهُمَّ هذا شَهْرُ رَمَضانَ،اَلَّذى اَنْزَلْتَ فیهِ الْقُرْآنَ وَقَدْ تَصَرَّمَ، وَاَعُوذُ

خدایا این ماه رمضانى است که در آن قرآن را نازل فرمودى و اکنون رو به رفتن است و پناه مى برم

بِوَجْهِکَ الْکَریمِ یا رَبِّ اَنْ یَطْلُعَ الْفَجْرُ مِنْ لَیْلَتى هذِهِ، اَوْ یَتَصَرَّمَ شَهْرُ

به ذات بزرگوارت اى پروردگار من که سپیده دم امشب بر من بزند یا ماه

رَمَضانَ، وَلَکَ قِبَلى تَبِعَةٌ اَوْ ذَنْبٌ تُریدُ اَنْ تُعَذِّبَنى بِهِ یَوْمَ اَلْقاکَ.(20)

رمضان بر من بگذرد و از تو در پیش من پیگرد یا گناهى باشد که بخواهى مرا در روز دیدارت عذاب فرمائى.

6ـ خواندن دعاى «یا مُدَبِّرَ الاُْمُورِ» که در اعمال شب بیست و سوم (صفحه 795) گذشت.(21)
7ـ با ماه رمضان وداع کند و دعاهاى وداع را که علماى بزرگ در کتب خویش نقل کرده اند بخواند و از بهترین آن دعاها، دعاى چهل و پنجم «صحیفه کامله سجّادیّه» است.
«سیّد بن طاووس» از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است که هر کس در شب آخر ماه رمضان، با آن ماه وداع کند و این دعا را بخواند، خداوند او را پیش از طلوع صبح بیامرزد و توفیق توبه و انابه را به او مرحمت فرماید:

اَللّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ اخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِیامى لِشَهْرِ رَمَضانَ، وَاَعُوذُ بِکَ اَنْ

خدایا قرارش مده آخرین دیدار از روزه ام در ماه رمضان و پناه مى برم به تو از آن که

یَطْلُعَ فَجْرُ هذِهِ اللَّیْلَةِ اِلاَّ وَقَدْ غَفَرْتَ لـى.(22)

سپیده دم امشب بر من بزند جز آن که مرا آمرزیده باشى.

در روایت دیگرى از جابر بن عبداللّه انصارى نقل شده است که در جمعه آخر ماه رمضان به محضر رسول خدا(صلى الله علیه وآله)شرفیاب شدم; رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به من فرمود: این روز، جمعه آخر ماه رمضان است، با آن وداع کن و بگو:

اَللّـهُمَّ لا تَجْعَلْهُ اخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِیامِنا اِیّاهُ، فَاِنْ جَعَلْتَهُ فَاجْعَلْنى

خدایا قرارش مده آخرین دیدار ما از روزه مان در ماه رمضان و اگر چنین کرده اى پس مرا

مَرْحُوماً، وَلا تَجْعَلْنى مَحْرُوماً.

مورد رحمت قرار ده و قرارم مده در زمره محرومان.

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در ادامه فرمود: هر کس در این روز این دعا را بخواند، به یکى از دو خصلت نیکو دست یابد، یا آن که ماه رمضان آینده را درک مى کند و یا به آمرزش و رحمت بى انتهاى خداوند مى رسد.(23)
8ـ خواندن ده رکعت نماز (هر دو رکعت به یک سلام).
از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) روایت شده است که هر کس در شب آخر ماه رمضان، ده رکعت نماز بگزارد و در هر رکعت یک مرتبه سوره «حمد» و ده مرتبه سوره «قل هو اللّه احد» را بخواند و در رکوع و سجود ده مرتبه بگوید: سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَرُ و بعد از هر دو رکعت، تشهّد بخواند و سلام دهد و هنگامى که تمامى ده رکعت به پایان رسید، هزار مرتبه بگوید: أَسْتَغْفِرُ اللّهَ و بعد از استغفار سر به سجده بگذارد و بگوید:

یا حَىُّ یا قَیُّومُ، یا ذَا الْجَلالِ وَ الاِْکْرامِ، یا رَحْمنَ الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ

اى زنده اى پاینده اى صاحب جلالت و بزرگوارى اى بخشاینده دنیا و آخرت

وَرَحیمَهُما، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ، یا اِلهَ الاَْوَّلینَ وَالاْخِرینَ، اِغْفِرْ لَنا

و مهربان آن دو اى مهربانترین مهربانان اى معبود پیشینان و پسینیان

ذُنُوبَنا، وَتَقَبَّلْ مِنّا صَلواتَنا وَ صِیامَنا وَ قِیامَنا.

گناهانمان را بیامرز و نمازها و روزه ها و شب زنده داریهامان را بپذیر.

فرمود: هر کس چنین کند، سوگند به حقّ آن کس که مرا به نبوّت مبعوث کرد که جبرئیل مرا خبر داد از اسرافیل و اسرافیل از پروردگار خود، که هنوز این شخص سر از سجده برنداشته است که خداوند او را بیامرزد و ماه رمضان را از او قبول فرماید، و از گناهانش بگذرد...(24)
این نماز و اعمال براى شب عید فطر هم نقل شده است. در آن روایت آمده است: تسبیحات اربعه را در رکوع و سجود، به جاى ذکر رکوع و سجود بخواند و به جاى إغفر لنا... بگوید: إغْفِرْ لى ذُنُوبِى، وَ تَقَبَّلْ صَوْمِى وَ صَلاتِى وَ قِیامِى.(25)
دعاى ختم قرآن در روز آخر ماه رمضان:
با توجّه به این که در روز آخر ماه رمضان، غالباً مردم قرآن را ختم مى کنند، مناسب است که بعد از ختم قرآن دعاى چهل و دوم «صحیفه سجّادیه» را بخوانند.
همچنین مى توانند این دعاى مختصر را که از امیر مؤمنان(علیه السلام) نقل شده است بخوانند:

اَللّـهُمَّ اشْرَحْ بِالْقُرْآنِ صَدْرى، وَاسْتَعْمِلْ بِالْقُرْآنِ بَدَنى، وَنَوِّرْ بِالْقُرْآنِ

خدایا سینه ام را بوسیله قرآن بگشا و به کار انداز به دستورات قرآن بدنم را و روشن گردان بوسیله قرآن

بَصَرى، وَ اَطْلِقْ بِالْقُرْآنِ لِسانى، وَاَعِنّى عَلَیْهِ ما اَبْقَیْتَنى، فَاِنَّهُ لا حَوْلَ

دیده ام را و باز کن به قرآن زبانم را و کمکم ده به (عمل) بدان تا زنده ام دارى زیرا هیچ

وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِکَ.(26)

جنبش و نیرویى نیست جز به تو.

همچنین دعاى دیگرى که آن حضرت از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل کرده است بخواند:

اَللّهُمَّ اِنِّى اَسْئَلُکَ اِخْباتَ الْمُخْبِتینَ، وَاِخْلاصَ الْمُوقِنینَ، وَمُرافَقَةَ

خدایا از تو خواهم اطمینان و خشوع خاشعان درگاهت را و اخلاص اهل یقین و رفاقت

الاَْبْرارِ، وَاسْتِحْقاقَ حَقائِقِ الاْیمانِ، وَالْغَنیمَةَ مِنْ کُلِّ بِرٍّ، وَالسَّلامَةَ مِنْ

با نیکان و استحقاق پیدا کردن براى درک حقایق ایمان و نصیبى از هر خیر و سلامتى از

کُلِّ اِثْم، وَوُجُوبَ رَحْمَتِـکَ وَعـَزآئِمَ مَغْفِرَتِکَ، وَالْفَوْزَ بِـالْجَـنَّةِ،

هر گناه و لازم شدن مهر و رحمتت و موجبات آمرزشت و رسیدن به بهشت

وَالنَّجاةَ مِـنَ النّـارِ.(27)

و رهایى از دوزخ.

براى شروع در تلاوت قرآن و پایان آن دعایى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که پیش از این گذشت. (صفحه 773)

1. زاد المعاد، صفحه 180.
2. رجوع شود به: اقبال، صفحه 167.
3. زاد المعاد، صفحه 185.
4. اقبال، صفحه 186.
5. همان مدرک و زادالمعاد، صفحه 185.
6. اقبال، صفحه 187.
7. زاد المعاد، صفحه 186.
8. تهذیب، جلد 6، صفحه 49، حدیث 26.
9. اقبال، صفحه 186.
10. همان مدرک، صفحه 167.
11. بلدالامین، صفحه 203.
12. زاد المعاد، صفحه 186 (با اندکى تصرّف).
13. مستدرک الوسائل، جلد 7، صفحه 458، حدیث 12.
14. اقبال، صفحه 186 و زاد المعاد، صفحه 186.
15. همان مدرک.
16. اقبال، صفحه 187.
17. بحارالانوار، جلد 95، صفحه 147.
18. اقبال، صفحه 194.
19. بحارالانوار، جلد 94، صفحه 2، حدیث 4.
20. امالى صدوق، صفحه 649.
21. مصباح المتهجّد، صفحه 628 و کافى، جلد 4، صفحه 160 (با اندکى تفاوت).
22. مصباح کفعمى، صفحه 584.
23. مقنعه، صفحه 167 (باب صلاة شهر رمضان).
24. اقبال، صفحه 200 (با تلخیص).
25. همان مدرک، صفحه 195.
26. بحارالانوار، جلد 94، صفحه 129، حدیث 7.
27. اقبال، صفحه 195.
28. بحارالانوار، جلد 94، صفحه 130، حدیث 7.
29. اقبال، صفحه 207.
30. همان مدرک.
31. همان مدرک، صفحه 206 و 207.
32. زاد المعاد، صفحه 187.
33. مصباح المتهجّد، صفحه 628 و اقبال، صفحه 211.
34. همان مدرک.
35. اقبال، صفحه 214.
36. همان مدرک، صفحه 209 و بحارالانوار، جلد 95، صفحه 162 .
37. کلمه «النّار» در مصباح آمده است.
38. کافى، جلد 4، صفحه 161 و مصباح المتهجّد، صفحه 629.
39. اقبال، صفحه 211.
40. اقبال، صفحه 211 . در بحارالانوار، جلد 95، صفحه 165 آمده است که این دعا را امام على بن الحسین8 در شب قدر مى خواند.
41. مصباح المتهجّد، صفحه 630 و مصباح کفعمى، صفحه 586 (با اندکى تفاوت).
42. فقیه، جلد 2، صفحه 162 و بحارالانوار، جلد 95، صفحه 70 .
43. تهذیب، جلد 3، صفحه 64، حدیث 19.
44. زاد المعاد، صفحه 190.

ofoghenoor.ir

                                           شب هفدهم ماه رمضان 

این شب، شب بسیار مبارکى است. در این شب، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با لشکر کفّار قریش در سرزمین بدر برخورد کرد، و در روز هفدهم، جنگ بدر واقع شد و خداوند متعال لشکریان اسلام را بر مشرکین پیروز گردانید، با آن که مسلمانان از نفرات محدود و ساز و برگ اندک جنگى برخوردار بودند. این پیروزى از بزرگترین فتوحات اسلام است; از این رو علما گفته اند که در این روز، غسل و صدقه و شکر خدا بجا آوردن مستحبّ است و عبادت در شب هفدهم فضیلت فراوانى دارد.
فضیلتى از امیر مؤمنان(علیه السلام) در شب جنگ بدر:
در روایات فراوانى آمده است که در شب هفدهم که فرداى آن جنگ بدر واقع شد، رسول خدا(صلى الله علیه وآله)به اصحابش فرمود: چه کسى حاضر است برود از چاه آب بکشد و بیاورد؟ اصحاب سکوت کردند و هیچ کدام اعلام آمادگى نکردند (چون کار خطرناکى بود) على(علیه السلام)برخاست، و براى آوردن آب بیرون رفت، آن شب، شبى سرد و ظلمانى بود و باد سردى می وزید. حضرت به چاه آب رسید، چاه بسیار عمیق بود. حضرت دلوى نیافت که بتواند از آن آب بکشد، لذا از چاه پایین رفت و مشکى را که با خود داشت پر از آب کرد و بیرون آمد. به هنگام مراجعت ناگاه باد شدیدى وزید، امام(علیه السلام) نشست تا باد فرو نشیند آنگاه برخاست و حرکت کرد که تندباد دیگرى وزیدن گرفت، ناچار امام(علیه السلام) نشست، پس از آرام شدن، مجدّداً به راه افتاد که در مرتبه سوم نیز تندبادى همانند قبل وزید، آن حضرت نشست، تا هوا آرام شد; آنگاه به راه خود ادامه داد و خدمت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) رسید، پیامبر(صلى الله علیه وآله) پرسید: اى ابوالحسن! چرا دیر آمدى؟ امام جریان را توضیح داد.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پرسید: متوجّه شدى آن بادهاى شدید چه بود؟ عرض کرد: نه، فرمود: اوّلى جبرئیل بود همراه با هزار فرشته که بر تو سلام کردند و دوّمى میکائیل بود که با هزار فرشته بر تو سلام کردند و سوّمى نیز اسرافیل بود با هزار فرشته بر تو سلام کردند و آنها براى کمک و یارى ما در جنگ آمدند.(2)
و آن کس که گفته است براى امیر مؤمنان(علیه السلام) در یک شب سه هزار و سه فضیلت است، اشاره به همین جریان دارد که سه هزار فرشته، همراه با سه فرشته مقرّب الهى بر آن حضرت سلام کردند!
سیّد حمیرى نیز در شعر خود در مدح آن حضرت به همین داستان اشاره کرده:

اُقْسِمُ بِاللّهِ وَ آلائِهِ وَالْمَرْءُ عَمّا قالَ مَسْؤُولٌ

سوگند خورم به خدا و نعمتهایش و انسان از هر چه گوید بازخواست شود

اِنَّ عَلِىَّ بْنَ اَبى طالِب عَلَى التُّقى وَالْبِرِّ مَجْبُولٌ

براستى على بن ابى طالب فطرتش به پرهیزکارى و نیکى سرشته شده

کانَ اِذَا الْحَربُ مَرَتْهَا الْقَنا وَاَحْجَمَتْ عَنْهَا البَهالیلُ

چنان بود که هنگامى که نیزه ها تنور جنگ را مى افروخت و دلیران از آن گریزان بودند

یَمْشى اِلَى الْقِرْنِ وَفى کَفِّهِ اَبْیَضُ ماضِى الْحَدِّ مَصْقُولٌ

بسوى هم آورد خویش مى رفت و در دستش شمشیر بَراق و بُران و صیقلى شده بود

مَشْىَ الْعَفَرْنى بَیْنَ اَشْبالِهِ اَبْرَزَهُ لِلْقَنَصِ الْغیلُ

چنانچه شیر در میان بچه هاى خود راه مى رود در آن حال که بیشه براى شکار او را بیرون فرستد

ذاکَ الَّذى سَلَّمَ فى لَیْلَة عَلَیْهِ میکالٌ وَجِبْریلُ

على همان کسى است که در یک شب بر او سلام کرد میکائیل و جبرئیل

میکالُ فى اَلْف وَجِبْریلُ فى اَلْف وَیَتْلُوهُمْ سَرافیلُ

میکائیل با هزار فرشته و جبرئیل نیز با هزار فرشته و پشت سر آنها نیز اسرافیل آمد

لَیْلَةَ بَدْر مَدَداً اُنْزِلُوا کَاَنَّهُمْ طَیْرٌ اَبابیلُ(3)

در شب بدر که براى کمک فرود آمدند همانند مرغ هاى ابابیل (که به مکه آمدند)

1. زاد المعاد، صفحه 179.
2. بحارالانوار، جلد 19، صفحه 286، 293 و 316 و جلد 39، صفحه 95.
3. بحارالانوار، جلد 47، صفحه 315 (با مقدارى تلخیص).

ofoghenoor.ir