وب سایت افق نور

تلاش وب سایت افق نور ، ترویج فرهنگ بسیج است

وب سایت افق نور

تلاش وب سایت افق نور ، ترویج فرهنگ بسیج است

وب سایت افق نور

پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.امام خمینی(ره)
ایمیل: websiteofoghenoor@yahoo.com
جیمیل: websiteofoghenoor@gmail.com
کانال روبیکا:https://rubika.ir/ofoghenoor1

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طلاق» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَدَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

خلاصه ای از کتاب ازدواج و طلاق

 

استاد شهید علامه مطّهری(ره)

 

مقدمه

همان طور که می دانید کسی که ازدواج کند نصف یا ثلث دین خود را حفظ نموده، پس باید در باقی آن، تقوای الهی را پیشه کند.

ازدواج، سنت رسول گرامی اسلام(ص) است و ایشان جوانان را به این امر مقدس ترغیب می نمود.

رسول خدا(ص) فرمود:

«ازدواج کردن یکی از سنت های من است، کسی که از آن سرپیچی کند، از امت من نیست.»

بعضی از جوانان فکر می کنند که اگر ازدواج کنند، شاید وضعیت امرار معاش آنان تنگ شود و نتوانند از پس این کار برآیند؛ در حالی که چنین نیست.

رسول خدا(ص) می فرماید:

«اگر فقیر و ندار هستید، ازدواج کنید که خداوند به فضل خودش شما را ثروتمند می گرداند.»

خداوند می فرماید:


«و او است خداوندی که بشر را از آب آفرید و میان آنان خویش و پیوند ازدواج قرار داد و خداوند بر هر چیز قدرت دارد.»

در دین مقدس اسلام، هر کسی می تواند همسری شایسته برای خود برگزیند و اگر این اتفاق نیفتد، ممکن است دامنش به گناه و معصیت آلوده شود؛ پس ازدواج راه حلی برای دور ماندن از گناهان است.

خداوند می فرماید:

«دختران و جوانان مجرد و غلام ها و کنیزهای شایسته ی خود را همسر دهید و زمینه ی ازدواج آنان را فراهم آورید. چنانچه فقیر و تهیدست باشند، خداوند از فضل بی نهایت خود بی نیازشان می کند و خداوند واسع و علیم است.»

یکی از موارد که باعث می شود این امر مقدس بسیار سخت و مشکل برگزار شود، این است که سخت گیری ها نابجا و نادرست در این میان به وجود می آید و باعث می شود هر یک از دو طرف نتوانند به سلایق و علایق خود پاسخ گویند؛ به همین دلیل امر ازدواج برایشان غیر ممکن می گردد. البته این موضوع درست است که هر کس آمال و آرزوهایی دارد، اما این نباید مانعی برای ازدواج به حساب آید.

در گذشته مِهریه و تشریفات کم و ساده بود و دو خانواده سعی می کردند فقط وسایل ابتدایی زندگی را مهیا سازند و به همان مقدار قانع می شدند و کمتر خلاف این امر اتفاق می افتاد؛ حتی در خانه پدر خود اتاقی را انتخاب می کردند و زندگی زناشویی خود را با مهر و محبت آغاز می نمودند. در زمان های گذشته، چون توقعات بسیار کمتر و دست یافتنی تر بود؛ به همین دلیل به راحتی ازدواج می کردند و سنت رسول خدا(ص) را بزرگ می شمردند.

انسان باید به ارزش ها و برکات ازدواج پی ببرد.

رسول خدا(ص) فرمود:

«در چهار موقع، عنایت و رحمت حق متوجه انسان می شود: وقت باریدن، هنگام نظر افکندن فرزند به صورت پدر از روی مهر و محبت، وقتی در خانه ی کعبه باز می شود و آن وقت که پیمان و عقد ازدواج بسته می شود.»

از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمود:

«ازدواج کنید و پسران و دختران مجرد را همسر دهید که نشانه ی نیک بختی مسلمان این است که مخارج شوهر کردن زنی را به عهده بگیرد. چیزی نزد حق محبوب تر از خانه ای که در اسلام به سبب نکاح آباد شود، نیست.»

یکی دیگر از آثار ازدواج این است که چشم ها کمتر دنبال ناموس دیگران می گردد.

رسول خدا(ص) فرمود:

«جوان ها! هر کدام از شما قدرت دارید، ازدواج کنید تا دیدگانتان کمتر زنان را دنبال کند و دامنتان پاک بماند.»

اگر دختران و پسران به موقع ازدواج کنند، از فساد و گناه دور خواهند ماند و همین مسئله باعث می شود که خانه ها پاک و مطمئن ایجاد شوند.

مرد بدون همسر و زن بدون شوهر، با فشار آوردن غرایز جنسی، با مشکلات روحی و روانی مواجه خواهند شد.

دیگر مسئله ای که در مقابل ازدواج، مطرح می شود، طلاق است که در دین مقدس اسلام مکروه دانسته شده است.

در روایتی از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود:

«در حلال های خدا چیزی مبغوض تر از طلاق نیست.»

زن و مرد باید سعی کنند خودشان مشکل خویش را حل کنند و نگذارند کارشان به جدایی بکشد.

دنیایی که هم اکنون در آن زندگی می کنیم، آن قدر جذاب و زیبا جلوه نموده است که جوانان را از مسیر صحیح ازدواج دور کرده و آنان هرگز به درستی برای ازدواج اقدام نمی کنند.

سؤالاتی در مورد ازدواج و طلاق از کتاب ((اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب)) و ((نظام حقوق زن در اسلام)) مجموعه آثار استاد شهید علامه مطهری(ره)

ومن الله التوفیق


 

1)- مسلمانان با نکاح و تجرد چگونه برخورد می کنند؟

برای ما مسلمانان که علاقه ی دو همسر را به یکدیگر یکی از نشانه های بارز وجود خداوند می دانیم و نکاح را سنت و تجّرد را یک نوع شر حساب می کنیم، هنگامی که می خوانیم یا می شنویم بعضی از آیین ها علاقه ی جنسی را ذاتاً پلید و آمیزش جنسی را (ولو با همسر قانونی و شرعی) موجب تباهی و سقوط می دانند، دچار تعجب می شویم. عجیب تر آن که می گویند: دنیای قدیم عموماً گرفتار این وهم بوده است.

2)- نهضت عمومی ریاضت در دنیای قدیم چگونه شکل گرفت؟

برتراند راسل فیلسوف اجتماعی مشهور معاصر می گوید: عوامل و عقاید مخالف جنسیت در اعصار خیلی قدیم وجود داشته و بخصوص در هر جا که مسیحیت و دین بودا پیروز شد، عقیده ی مزبور نیز تفوق یافت.

«وِستِرمارک» مثال هایی از این فکر عجیب مبنی بر این که چیز ناپاک و تباهی در روابط جنسی وجود دارد، ذکر می نماید.

در آن نقاط دنیا نیز که دور از تأثیر مذهب بودا و مسیح بوده است، ادیان و راهبانی بوده اند که طرفداری از تجرّد می کرده اند مانند «اسنیت ها» در میان یهودیان و بدین طریق یک نهضت عمومی ریاضت در دنیای قدیم ایجاد شد.

3)- چگونه این اعتقاد به وجود آمد که هر گونه رابطه ی جنسی، ناپاک است؟

از ایران این عقیده (دکترین) به سمت باختر پخش شد که ماده عین تباهی است و به همراه آن، این اعتقاد به وجود آمد که هر گونه رابطه ی جنسی ناپاک است و این عقیده با جزئی اصلاح، اعتقاد کلیسای مسیحیت محسوب گردید. این عقیده، قرن ها وجدان انبوه عظیمی از افراد بشر را تحت نفوذ ترس آور و نفرت انگیز خود قرار داده و به عقیده ی روان کاوان، نفوذ این عقیده، اختلالات روانی و بیماری های روحی فراوانی را موجب شده است که از این جهت مانند ندارد.

4)- چرا کلیسا به تجرد و مجرد بودن روی آورد؟

ظاهراً علت این که فکر پلیدی علاقه و آمیزش جنسی در میان مسیحیان تا این حدّ اوج گرفت، تفسیری بود که از بدو تشکیل کلیسا از طرف کلیسا برای مجرّد زیستی عیسی مسیح صورت گرفت. گفته شد علت این که مسیح تا آخر مجرد زیست، پلیدی ذاتی این عمل است و به همین جهت روحانیین و مقدسین مسیحی شرط وصول به مقامات روحانی را آلوده نشدن به زن در تمام مدت عمر دانستند و پاپ از میان این چنین افرادی انتخاب می شود.

5)- کلیسا در چه حالتی ازدواج را جایز می داند؟

کلیسا، ازدواج را به نیت تولید نسل جایز می شمارد، اما این ضرورت، پلیدی ذاتی این کار را از نظر کلیسا از میان نمی برد. علت دیگر جواز ازدواج، دفع افسد به فاسد است؛ یعنی به این وسیله از آمیزش های بی قید و بند مردان و زنان جلوگیری می شود.

راسل می گوید: طبق نظریه ی سن پول، مسئله ی تولید نسل هدف فرعی بوده است و هدف اصلی ازدواج، همان جلوگیری از فسق بوده است. این نقش اساسی ازدواج است که در حقیقت دفع افسد به فاسد شمرده است.

6)- نظر کلیسا در مورد طلاق چیست؟

کلیسا ازدواج را غیر قابل فسخ و طلاق را ممنوع می شمارد.

گفته می شود کلیسا خواسته است بدین وسیله ازدواج را تقدیس و از تحقیر آن بکاهد. ممکن است علت ممنوعیت طلاق و غیر قابل فسخ بودن ازدواج از نظر کلیسا، این باشد که خواسته است برای کسانی که از بهشت تجرد رانده شده اند، جریمه و مجازاتی قایل باشد.

7)- ناراحتی های روحی چگونه در انسان به وجود می آید؟

ناراحتی های روحی که عواقب وخیمی به بار می آورد، همواره از کشمکش میان تمایلات طبیعی و تلقینات مخالف اجتماعی پیدا می شود. از این جهت است که این مسئله فوق العاده مورد توجه محافل روان شناسی و روان کاوی قرار گرفته است.

8)- نظر اسلام در مورد علاقه ی جنسی چیست؟

در اسلام، کوچک ترین اشاره ای به پلیدی علاقه ی جنسی و آثار ناشی از آن نشده است. اسلام، مساعی خود را برای تنظیم این علاقه به کار برده است. از نظر اسلام، روابط جنسی را فقط مصالح اجتماعی حاضر یا نسل آینده محدود می کند و در این زمینه، تدابیری اتخاذ کرده است که منجر به احساس محرومیّت و ناکامی و سرکوب شدن این غریزه نگردد.

9)- آیا علاقه ی جنسی با معنویت منافاتی دارد؟

به هر حال، از نظر اسلام علاقه ی جنسی نه تنها با معنویت و روحانیت منافات ندارد، بلکه جزء خوی و خلق انبیا است. در حدیثی می خوانیم: «من اخلاق الانبیاء حبّ النساء».

رسول اکرم(ص) و ائمه ی اطهار (ع) طبق آثار و روایات فراوان که رسیده است، محبت و علاقه ی خود را به زن در کمال صراحت اظهار می کردند و بر عکس، روش کسانی را که میل به رهبانیت پیدا می کردند، سخت تقبیح می نمودند.

10)- آیا اسلام دوری از لذت جنسی را تجویز کرده است؟

یکی از اصحاب رسول اکرم(ص) به نام عثمان بن مظعون، کار عبادت را به جایی رسانید که همه ی روزها روزه می گرفت و همه شب تا صبح به نماز می پرداخت. همسر وی جریان را به اطلاع رسول اکرم(ص) رسانید.

رسول اکرم(ص) در حالی که آثار خشم از چهره اش هویدا بود، از جا حرکت کرد و پیش عثمان بن مظعون رفت و به او فرمود: ای عثمان! بدان که خدا مرا برای رهبانیت نفرستاده است. شریعت من، شریعت فطری آسانی است. من شخصاً نماز می خوانم و روزه می گیرم و با همسر خودم نیز آمیزش می کنم. هر کس می خواهد از دین من پیروی کند، باید سنت مرا بپذیرد. ازدواج و آمیزش زن و مرد با یکدیگر، جزء سنت های من است.

11)- آیا دنیای غرب در مورد اخلاق جنسی مانند گذشته فکر می کند؟

دنیای غرب در زمان حاضر در زمینه های اخلاق جنسی نسبت به گذشته به اصطلاح یک دور 180 درجه ای زده است. امروزه همه ی سخن از تقدیس و احترام علایق و روابط جنسی و لزوم آزادی و برداشتن هر قید و بندی در این زمینه است. در گذشته آنچه گفته شده است، به نام دین بوده و امروز نقطه ی مقابل آن ها به نام علم و فلسفه پیشنهاد می شود.

12)- اخلاق جنسی شامل چه مواردی است؟

اخلاق جنسی، قسمتی از اخلاق به معنی عام است. شامل آن عده از عادات و ملکات و روش های بشری است که به غریزه ی جنسی بستگی دارد. حیای زن از مرد، غیرت ناموسی مرد، عفاف و وفاداری زن نسبت به شوهر، ستر عورت، ستر بدن زن از غیر محارم، منع زنا، منع تمتع نظری و لمسی از غیر همسر قانونی، منع ازدواج با محارم، منع نزدیکی با زن در ایام عادت، منع نشر صور قبیحه، تقدس یا پلیدی تجرد، جزء اخلاق و عادات جنسی به شمار می روند.

13)- نظر ویل دورانت در مورد مسئله ی بکارت و حیا چیست؟

ویل دورانت با این که ریشه ی اخلاق را نه طبیعت، بلکه پیش آمدهایی که احیاناً تلخ و ناگوار و ظالمانه بوده است، می داند، مدعی است که این اخلاق هر چند معایبی دارد، اما چون مظهر انتخاب اصلح در مسیر تکامل است، بهتر این است حفظ شود.

وی درباره ی احترام بکارت و مسئله ی حیا و احساس شرم، می گوید: عادات و سنن قدیمی اجتماعی نماینده ی انتخاب طبیعی است که انسان در طی قرون متوالی پس از گذشتن از اشتباهات بی شمار کرده و به همین جهت، باید گفت با وجود آن که احترام بکارت و احساس شرم از امور نسبی هستند و با وضع ازدواج از راه خریداری زن ارتباط دارند و سبب بیماری های عصبی می شوند، پاره ای فواید اجتماعی دارند و برای مساعدت در بقای جنسی، یکی از عوامل به شمار می روند.

14)- اخلاق جنسی کهن بر چه اساسی بوده است؟

فروید و اتباع وی، عقیده ی دیگری دارند؛ مدعی هستند که اخلاق کهن را در امور جنسی باید واژگون کرد و اخلاق جدیدی را جایگزین آن نمود. به عقیده ی فروید و اتباع وی، اخلاق جنسی کهن بر اساس محدودیت و ممنوعیت است و آنچه ناراحتی بر سر بشر آمده است، از ممنوعیت ها و محرومیت ها و ترس ها و وحشت های ناشی از این ممنوعیت ها که در ضمیر باطن بشر جایگزین گشته، آمده است.

15)- اخلاق نوین در روابط جنسی یعنی چه؟

برتراند راسل نیز در اخلاق نوینی که پیشنهاد می کند، همین مطلب را اساس قرار می دهد. او به عقیده ی خود در زمینه ی اخلاق جنسی، از منطقی دفاع می کند که در آن احساساتی از قبیل احساس شرم، احساس عفاف و تقوا، غیرت (حسادت از نظیر او) و هیچ گونه احساس دیگری از این گونه که وی و امثال او آن ها را «تابو» می خوانند، وجود نداشته باشد. معانی و مفاهیمی از قبیل: زشتی، بدی، رسوایی در آن راه نیابد، فقط متکی به عقل و تفکر بوده باشد. محدودیت جنسی را فقط آنقدر می پذیرد که در مورد ممنوعیت های غذایی قابل پذیرش است.

16)- مبنا و اساس حق و آزادی چیست؟

بر خلاف تصور بسیاری از فلاسفه ی غرب، آن چیزی که مبنا و اساس حق و آزادی و لزوم رعایت و احترام آن می گردد، میل و هوی و اراده ی فرد نیست؛ بلکه استعدادی است که آفرینش برای سیر مدارج ترقی و تکامل به وی داده است. اراده ی بشر تا آنجا محترم است که با استعدادهای نهانی را به هدر می دهد، احترامی نمی تواند داشته باشد.

17)- آیا انسان می تواند آزادی های دیگران را به خطر بیندازد؟

اگر خیال کنیم معنی این که انسان آزاد آفریده شده، این است که به او میل و خواست و اراده داده شده است و این میل باید محترم شناخته شود، مگر آنجا که با میل ها و خواست های دیگران مواجه و معارض شود و آزادی میل های دیگران را به خطر اندازد، ما ثابت می کنیم که علاوه بر آزادی ها و حقوق دیگران، مصالح عالیه ی خود فرد نیز می تواند آزادی او را محدود کند.

18)- نظر راسل در اخلاق چیست؟

آقای راسل در اخلاق مقدساتی را به رسمیت نمی شناسد. معانی و مفاهیمی که انسان آن ها را برتر از منافع مادی شخص خود بداند و به خاطر آن ها میل و خواست و اراده ی خود را محدود کند، سراغ ندارد؛ اخلاقی را که مبتنی برچنین معانی و مفاهیمی باشد، اخلاق (تابو) می خواند.

19)- آیا اخلاق اسلامی با رشد طبیعی استعدادها مغایرت دارد؟

ما می گوییم خداوند نه عضوی از اعضای جسمانی را بیهوده آفریده و نه استعدادی از استعدادهای روحی را، و همان طوری که همه ی اعضای بدن را باید حفظ کرد و به آن ها غذای لازم باید رساند، استعدادهای روحی را نیز باید ضبط کرد و به آن ها غذای کافی داد، تا سبب رشد آن ها شود.

20)- نظر اسلام در مورد کامیابی جنسی در محیط اجتماعی چیست؟

اسلام اصرار فراوانی به خرج داده که محیط اجتماعی بزرگ، محیط کار و عمل و فعالیت بوده و از هر نوع کامیابی جنسی در آن محیط خودداری شود. فلسفه ی تحریم نظر بازی و تمتعات جنسی از غیر همسر قانونی و هم فلسفه ی حرمت خودآرایی و تبرج زن برای بیگانه، همین است. کشورهای غربی که ما اکنون کورکورانه از آن ها پیروی می کنیم، راه دوم را انتخاب کرده اند.

21)- چرا یگانگی زن و شوهر که در مشرق زمین وجود دارد، در غرب نیست؟

برای این که در آنجا عواطف جنسی زن و مرد به یکدیگر اختصاص ندارد؛ هر کدام به طور نامحدود می توانند لااقل از تمتعات نظری و لمسی در اجتماع بزرگ بهره مند شوند.

22)- عواطف اجتماعی در چه محیطی رشد می کنند؟

عواطف اجتماعی و انسانی در محیط زندگی رشد می کنند. روح کودک را حرارت محیط فطری و طبیعی چند صد درجه ی پدر و مادر، نرم و ملایم می کند. ما وقتی که می خواهیم عواطف دو نفر را نسبت به یکدیگر تحریک کنیم، می گوییم: افراد یک ملت برادر یکدیگرند، یا می گوییم: افراد بشر همه برادر یکدیگرند و عضو یک خانواده هستند.

23)- قرآن کریم، عواطف پاک ایمانی مؤمنان را به چه چیزی تشبیه کرده است؟

قرآن کریم عواطف پاک ایمانی مؤمنین را به عواطف برادری تشبیه می کند؛ «انّما المؤمنون اخوه»

عواطف برادری تنها از خویشاوندی و هم خونی پیدا نمی شود؛ عمده این است که دو برادر در یک کانون محبت بزرگ می شوند.

24)- چه چیزی باعث صفا و مهر خانوادگی می گردد؟

راستی اگر عواطف برادری که ناشی از کانون صفا و پرمهر خانوادگی است، از میان برود، آیا افراد اجتماع می توانند کوچک ترین عواطفی نسبت به یکدیگر داشته باشد؟

می گویید در اروپا تا حدود زیادی عدالت کمی مشاهده می شود؛ بر خلاف مردم مشرق زمین ؛ چرا؟ برای این که این گونه عواطف در کانون های باصفا و صمیمی و پُرمهر خانوادگی رشد می کند؛ اما در اروپا چنین صفا و صمیمیت و وحدت و یگانگی میان زنان و شوهران وجود ندارد.

چرا این یگانگی که معمولاً در مشرق زمین میان زنان و شوهران وجود دارد، در غرب وجود ندارد؟ برای این که در آنجا عواطف جنسی زن و مرد به یکدیگر اختصاص ندارد. هر کدام به طور نامحدود می توانند لااقل از تمتعات نظری و لمسی در اجتماع بزرگ بهره مند شوند.

25)- آیا سرکوب غرایز موجب شکوفایی قوای بالاتر در انسان می شود؟

کشفیات روانی در یک قرن اخیر، ثابت کرد که سرکوبی غرایز و تمایلات و بالاخص غریزه ی جنسی، مضرّات و ناراحتی های فراوانی به بار می آورد؛ معلوم شد اصلی که مورد قبول شاید اکثر متفکرین قدیم بود که هر اندازه غرایز و تمایلات طبیعی ضعیف تر نگه داشته شوند، میدان برای غرایز و نیروهای عالی تر مخصوصاً قوه ی عاقله، بارزتر و بی مانع تر می شود، اساسی ندارد.

26)- عوامل سرکوب غرایز بشریت چیست؟

متأسفانه پیچیدگی و چند جانبه بودن مسائل روانی از یک طرف، و ارتباط موضوع و تمایلات بشر که خواه ناخواه در کور کردن بصیرت تأثیر دارد از طرف دیگر، نگذاشت آن استفاده ای که باید بشود، صورت گیرد، بلکه خود این اصل بهانه و وسیله ای شد در جهت مخالفت؛ یعنی برای این که موجبات سرکوب شدن غرایز و پیدایش آثار خطرناک روانی و اجتماعی ناشی از آن فراهم گردد.

27)- آیا امروزه جوانان به امر ازدواج علاقه ی بیشتری نشان می دهند؟

در جامعه ی امروز، جوانان به طور محسوسی از ازدواج شانه خالی می کنند. حاملگی و زاییدن و بچه بزرگ کردن، به صورت امر منفوری برای زنان در آمده است.

زنان به اداره ی امر خانه کمتر علاقه نشان می دهند. ازدواج هایی که نمونه ی وحدت است، جز در میان طبقاتی که به مقررات اخلاق کهن پایبندند، کمتر دیده می شود. جنگ اعصاب بیش رو به افزایش است. بالاخره آشفتگی روحی عجیبی، محسوس و مشهود است.

28)- آیا اشباع غریزه با تقوا ارتباط دارد؟

اشباع غریزه با رعایت اصل عفت و تقوا منافی نیست؛ بلکه تنها در سایه ی عفت و تقوا است که می توان غریزه را به حد کافی اشباع کرد و جلو هیجان های بی جا و ناراحتی ها و احساس محرومیت ها و سرکوب شدن های ناشی از آن هیجان های بی جا و ناراحتی ها و احساس محرومیت ها و سرکوب شدن های ناشی از آن هیجان ها را گرفت. به عبارت دیگر، «پرورش» دادن استعدادها، غیر از «پردادن» به هوس ها و آرزوهای پایان ناپذیر است.

29)- آیا برای جلوگیری از سرکوبی غرایز، باید به سمت اخلاق آزاد رفت؟

اشتباه کسانی که برای جلوگیری از سرکوبی غرایز به منظور رشد استعدادها، رژیم اخلاق آزاد را به اصطلاح پیشنهاد کردند، ناشی از این است که این تفاوت شگرف انسان و حیوان را نادیده گرفتند و به این جهت توجه نکردند که میل به بی نهایت در سرشت انسان نهفته است.

30)- چرا نمی توان جلوی غریزه ی جنسی را باز گذاشت؟

انسان چه در زمینه ی پول و اقتصادیات، چه در زمینه ی سیاست و حکومت و تسلط بر دیگران، و چه در زمینه ی امور جنسی، اگر زمینه ی مساعدی برای پیشروی ببیند، در هیچ حدی توقف نمی کند. خیال کردند که حاجت جنسی در وجود بشر فی المثل نظیر حاجت طبیعی هر کسی به ادرار و خالی کردن مثانه است.

منع و حبس ادرار از نظر پزشکی مضرات فراوانی دارد؛ اما خالی کردن آن حدود و شرایطی ندارد. اگر فرضاً کسی قدم به قدم در کوچه ها و خیابان ها محل مناسب و پاکیزه و مجانی برای ادرار بیابد، بیش از مقدار حاجت به آن توجهی نخواهد کرد.

31)- نظر اسلام در مورد اخلاق جنسی چیست؟

اسلام درباره ی اخلاق جنسی همان را می گوید که جهان امروز درباره ی اخلاق سیاسی و اخلاق اقتصادی به حس افزون طلبی؛ همچنان که اخلاق جنسی مربوط است به غریزه ی جنسی.

از نظر لزوم آزادی از یک طرف و لزوم انضباط شدید از طرف دیگر، هیچ تفاوتی میان این سه بخش اخلاق نیست. معلوم نیست چرا طرفداران اخلاق نوین جنسی، این گشاده دستی ها را تنها درباره ی اخلاق جنسی جایز می شمارند.

32)- عشق چه رابطه ای با اخلاق جنسی دارد؟

یکی از مسائل مهم اخلاق جنسی، مسئله ی عشق است. چنان که می دانیم، فلاسفه از قدیم الایام برای عشق فصل مخصوص باز کرده و به بررسی ماهیت آن پرداخته اند.

ابن سینا رساله ی خصوصی در عشق فراهم آورده است. عرفا، عشق را در همه ی اشیا ساری و عشق انسان به انسان را مظهر آن حقیقت کلی دانسته اند.

33)- آیا عشق فقط مخصوص خدا است یا عشق انسان به انسان نیز شایسته است؟

شعرای اهل ادب با آن که شهوت را امری حیوانی و پست شمرده اند، عشق را ستایش کرده و به آن افتخار کرده اند؛ تا آنجا که مقایسه ی عقل و عشق و ترجیح عشق بر عقل، بخشی از ادبیات ما را تشکیل می دهد.

عشقی که مورد ستایش واقع شده و از غیر مقوله ی شهوت دانسته شده است، تنها عشق الهی نیست؛ حتی عشق انسان به انسان نیز در بعضی از اقسامش، امری شریف و خارج از مقوله ی شهوت معرفی شده است.

34)- آیا کسانی هستند که عشق را فقط با غریزه ی جنسی مرتبط بدانند؟

افرادی بوده و هستند که عشق را چه از لحاظ مبدأ و چه از لحاظ کیفیت و چه از لحاظ هدف، جز حدت و شدت غریزه ی جنسی نمی دانند و به عشق مقدس، ایمان و اعتراف ندارند. از نظر این عده، استعمال عشق در مورد خداوند نیز خارج از نزاکت و ادب و عبودیّت است.

35)- شهوت اگر رنگ عشق به خود بگیرد، چه نتیجه ای می دهد؟

حالت خاص شهوانی تا وقتی که صورت شهوانی دارد، مقرون به خود خواهی است و در این حالت، انسان به موضوع شهوت به چشم یک ابزار و وسیله نگاه می کند، اما همین که شکل عشق به خود گرفت، موضوع دلخواه آن جنان اصالت پیدا می کند که حتی از جان خواستار عزیزتر و گرانبهاتر می گردد و خواستار، فدایی موضوع دلخواه خود می شود؛ یعنی شخص خواستار از «خودی» بیرون می رود و لااقل خودی او، خودی طرف را نیز در بر می گیرد.

36)- آیا عشق در شرق و غرب به یک معنا و مفهوم به کار برده می شود؟

عشق را هم غربی ستایش کرده، هم شرقی؛ اما با این تفاوت که ستایش غربی از آن نظر است که وصال شیرین در بردارد و حداکثر از آن نظر که به از میان رفتن خودی فردی که همواره زندگی را مکدّر می کند و به یگانگی در روح منجر می شود، و دو شخصیت بسط یافته و یکی شده و توأم با یکدیگر زیست می کنند و از حداکثر اطف زندگی بهره مند می گردند.

37)- از نظر شرقی ها، عشق با چه مقدمه ای به مراتب بالاتر وصل می شود؟

از نظر شرقی، اگر عشق انسان به انسان مقدمه است، مقدمه ی معشوقی عالی تر از انسان است و اگر مقدمه ی یگانگی و اتحاد است، مقدمه ی یگانگی و وصول به حقیقتی عالی تر از افق انسانی است.

38)- آیا عشق و شهوت از یک مقوله اند؟

خواه عشق ریشه ی جنسی داشته باشد و خواه نداشته باشد. و به فرض اول خواه بتواند تغییر شکل دهد و جنبه ی معنوی و روحانی پیدا کند، خواه نکند، در این جهت نمی توانیم تردید کنیم که عشق از لحاظ آثار روانی و اجتماعی، یعنی از لحاظ تحولاتی که در روح فرد ایجاد می کند و از لحاظ تأثیراتی که در خلق آثار هنری و ذوقی و اجتماعی دارد، با یک شهوت ساده ی حیوانی که هدفش صرفاً ارضا و اشباع است، تفاوت بسیار دارد.

39)- آیا اسلام شهوت جنسی را پلید می داند؟

اسلام، شهوت جنسی را پلید و خبیث نمی شمارد، تا چه رسد به عشق که یگانگی و دوگانگی آن با شهوت جنسی مورد بحث و گفتگو است. اسلام، محبت عمیق و صمیمی زوجین را به یکدیگر محترم شمرده و به آن توصیه کرده است و تدابیری به کار برده که این یگانگی و وحدت، هر چه بیشتر و محکم تر باشد.

40)- آیا عقل و عشق با یکدیگر مخالف هستند؟

علت این که گروهی از معلمان اخلاق، با عشق از نظر اخلاقی به مخالفت برخاسته اند و لااقل آن را اخلاقی نشمرده اند، ضدیّت عقل و عشق است، عشق آن چنان سرکش و نیرومند است که هر جا راه پیدا می کند، به حکومت سلطه ی عقل خاتمه می دهد.

41)- آیا عشق را می توان به دیگران توصیه کرد؟

عشق از جمله اموری است که قابل توصیه و تجویز نیست.

آنچه در مورد عشق قابل توصیه است، این است که اگر به حسب تصادف و به علل غیر اختیاری پیش آید، شخص باید چگونه عمل کند تا حداکثر استفاده را ببرد و از آثار مخرب آن مصون بماند.

42)- عشق های سوزان و عمیق در چه محیط هایی به وجود می آیند؟

اتفاقاً مسئله ای که غیر قابل انکار است، این است که محیط های به اصطلاح آزاد، مانع پیدایش عشق های سوزان و عمیق است.

در این گونه محیط ها، که زن به حال ابتذال در آمده است، فقط زمینه برای پیدایش هوس های آنی و موقتی و هر جایی و هرزه شدن قلب ها فراهم است.

43)- تدابیری که اسلام برای زوجین ترتیب داده، چه تأثیری در محیط های خانوادگی اسلامی گذاشته است؟

نفقه دادن مرد به زن و شرکت عملی زن در مال مرد، از همه مهم تر اختصاص کانون خانوادگی به استمتاعات جنسی و اختصاص محیط بزرگ به کار و فعالیت، از علل عمده ی صفا و صمیمیت بین خانواده است.

تدابیری که اسلام در روابط زوجین به کار برده است، سبب شده که در محیط های اسلامی، بر خلاف محیط اروپایی امروز، این گونه صمیمیت ها و مهر و صفاها و عشق ها زیاد پیدا شود.

44)- آیا تفکیک عشق از شهوت، با اصول ماتریالیستی سازگار است؟

یادآوری دو نکته لازم است: یکی این که تفکیک عشق از شهوت و این که عشق هم از لحاظ کیفیت، هم از لحاظ هدف، با شهوت حیوانی و جنسی مغایر است؛ از آن جمله مسائل روحی است که با اصول ماتریالیستی سازگار نیست. ولی به هر حال مورد قبول کسانی است که در مسائل روحی، مادی فکر می کنند.

راسل یک جا اعتراف می کند که می گوید: عشق، چیزی بالاتر از میل به روابط جنسی است.

45)- آیا مودت و رحمت با شهوت فرق دارد؟

در آیه ی قرآن، آنجا که پیوند زوجیّت را یکی از نشانه های وجود خداوند حکیم علیم ذکر می کند، با کلمه ی مودت و رحمت یاد می کند. چنان که می دانیم، مودت و رحمت با شهوت و میل طبیعی فرق دارد؛ می فرماید:

«وَ مِن آیاتِهِ أن خَلَقَ لَکُم مِن أنفُسِکُم أزواجًا لِتسکُنُوا إلَیها وَ جَعَل بَینکُم مَوَدَّهٌ وَ رَحمَهًٌ»

یعنی یکی از نشانه های خداوند این است که از جنس خود شما برای شما جفت آفریده است و میان شما و آن ها مهر و رأفت قرار داده است.

46)- عشقی که بین زن و شوهر حاکم است، باید چگونه باشد؟

مهر و صفا، و صمیمیتی است که میان زوجین در طول زمان در اثر معاشرت دایم و اشتراک در سختی ها و سستی ها و خوشی ها و ناخوشی های زندگی و انطباق یافتن روحیه ی آن ها با یکدیگر پدید می آید. اگر اجتماع، پاک و ناآلوده باشد، تمتعات زوجین همان طوری که اصول عفاف و تقوا ایجاب می کند، به یکدیگر اختصاص می یابد.

47)- ازدواج در مذهب شیعه به چه شکل صورت می گیرد؟

یکی از قوانین درخشان اسلام از دیدگاه مذهب جعفری، که مذهب رسمی کشور ماست، این است که ازدواج به دو نحو می تواند صورت بگیرد: دایم و موقت.

ازدواج موقت و دایم در پاره ای از آثار با هم یکی هستند و در قسمتی اختلاف دارند.

آنچه در درجه ی اول این دو را از هم متمایز می کند، یکی این است که زن و مرد تصمیم می گیرند به طور موقت با هم ازدواج کنند و پس از پایان مدت، اگر مایل بودند، تمدید کنند و اگر مایل نبودند، از هم جدا می شوند. دیگر این که از لحاظ شرایط، آزادی بیشتری دارند که به طور دلخواه به هر نحو بخواهند، پیمان می بندند.

48)- آیا در ازدواج موقت هم مانند ازدواج دایم، مرد باید نفقه ی زن را به عهده بگیرد؟

در ازدواج دایم، خواه ناخواه مرد باید عهده دار مخارج روزانه و لباس و مسکن و احتیاجات دیگر زن از قبیل دارو و طبیب بشود، ولی در ازدواج موقت بستگی دارد به قرارداد آزادی که میان طرفین منعقد می گردد. ممکن است مرد نخواهد یا نتواند متحمل این مخارج بشود، یا زن نخواهد از پول مرد استفاده کند.

49)- آیا زن و مرد در ازدواج دایم و موقت از یکدیگر ارث می برند؟

در ازدواج دایم، زن و شوهر خواه ناخواه از یکدیگر ارث می برند، اما در ازدواج موقت چنین نیست.

50)- آیا مهریه فقط در ازدواج دایم لازم است؟

مهر هم در ازدواج دایم لازم است و هم در ازدواج موقت.

با این تفاوت که در ازدواج موقت، عدم ذکر مهر موجب بطلان عقد است و در ازدواج دایم، عقد باطل نیست.

51)- یکی از موارد ضرورت ازدواج موقت در کجاست؟

این ضرورت اختصاص به ایام تحصیل ندارد؛ در شرایط دیگر نیز پیش می آید. اصولاً ممکن است زن و مردی که خیال دارند با هم به طور دایم ازدواج کنند و نتوانسته اند نسبت به یکدیگر اطمینان کامل پیدا کنند، به عنوان ازدواج آزمایشی برای مدت موقتی با هم ازدواج کنند. اگر اطمینان کامل پیدا کنند، به عنوان ازدواج آزمایشی برای مدت موقتی با هم ازدواج کنند. اگر اطمینان کامل به یکدیگر پیدا کردند، ادامه می دهند و اگر نه، از هم جدا می شوند.

52)- آیا وجود تعداد زیادی مردان مجرد در یک اجتماع، برای آن جامعه ضرر دارد؟

من از شما می پرسم: این که اروپاییان وجود یک عده از زنان بدکار را در محل معین از هر شهری تحت نظر و مراقبت دولت، لازم و ضروری می دانند، برای چیست؟ آیا جز این است که وجود مردان مجردی را که قادر به ازدواج دایم نیستند، خطر بزرگی برای خانواده ها به حساب می آورند.

53)- تفاوت دیدگاه اسلام با غرب برای رفع مشکلات خانواده چیست؟

آنچه اسلام کرده است، درست نقطه ی مقابل کاری است که غرب و غرب پرستان کرده و می کنند. اسلام با عوامل ناجوانمردی و بی وفایی و هوس بازی سخت نبرد می کند، امّا حاضر نیست زن را به زور به ناجوانمرد و بی وفا بچسباند. امّا غربیان روز به روز بر عوامل ناجوانمردی و بی وفایی و هوس بازی مرد می افزایند.

54)- آیا حق فرزندانی که از نکاح موقت به وجود آمده اند، با دیگر فرزندان متفاوت است؟

بدیهی است که از نظر عاطفه ی طبیعی فرقی میان فرزند زوجه ی دایم با زوجه ی موقت نیست، و اگر فرضاً پدر یا مادر از وظیفه ی خود امتناع کند، قانون آن ها را مکلف و مجبور می کند؛ همان گونه که در صورت وقوع طلاق، قانون باید دخالت کند و مانع ضایع شدن حقوق فرزندان گردد.

55)- آیا جلوگیری از بارداری امری نامشروع است؟

همچنان که می دانیم، کلیسا جلوگیری از آبستنی را امر نامشروع می داند، ولی از نظر اسلام، اگر زوجین از اول مانع پیدایش فرزند بشوند، مانعی ندارد، اما اگر نطفه منعقد شد و هسته ی اولی تکوین فرزند به وجود آمد، اسلام به هیچ وجه اجازه ی معدوم کردن آن را نمی دهد.

این که فقهای شیعه می گویند: هدف ازدواج دایم، تولید نسل است و هدف ازدواج موقت، استمتاع و تسکین غریزه است، همین منظور را بیان می کنند.

56)- آیا دختران برای ازدواج از خود اختیار دارند؟

پیغمبر اکرم(ص) خود چند دختر شوهر داد؛ هرگز اراده و اختیار آن ها را از آن ها سلب نکرد. هنگامی که علی بن ابیطالب(ع) برای خواستگاری زهراء مرضیه(س) نزد پیغمبر اکرم(ص) رفت. پیغمبر اکرم(ص) فرمود: تاکنون چند نفر دیگر نیز به خواستگاری زهرا(س) آمده اند و من شخصاً با زهرا(س) در میان گذاشته ام، اما او به علامت نارضایی چهره ی خود را برگردانده است. اکنون خواستگاری تو را به اطلاع او می رسانم.

پیغمبر اکرم(ص) رفت نزد زهرا(س) و مطلب را با دختر عزیزش در میان گذاشت، ولی زهرا بر خلاف نوبت های دیگر، چهره ی خود را برنگرداند؛ با سکوت خود رضایت خود را فهماند. پیغمبر اکرم(ص) تکبیر گویان از نزد زهرا(س) بیرون آمدند.

57)- آیا پدران می توانند هر طور که خواستند، در مورد ازدواج دخترانشان تصمیم بگیرند؟

اگر پدران بدون جهت از موافقت با ازدواج دختران خود امتناع کنند، حق آن ها ساقط می شود و دختران در این صورت به اتفاق همه ی فقهای اسلام، در انتخاب شوهر آزادی مطلق دارند.

58)- چه چیزی مرد را می لغزاند و از پا در می آورد؟

آنچه مرد را می لغزاند و از پا در می آورد، شهوات است و زن به اعتراف روان شناسان، صبر و استقامتش در مقابل شهوت از مرد بیشتر است.

اما آن چیزی که زن را از پا در می آورد و اسیر می کند، این است که نغمه ی محبت و صفا و وفا و عشق از دهان مردی بشنود.

59)- دختران مجرد ممکن در چه دامی گرفتار شوند؟

رسول اکرم(ص)، آن روان شناس خدایی، این حقیقت را چهارده قرن پیش به وضوح بیان کرده است؛ می فرماید:

سخن مرد به زن «تو را دوست دارم»، هرگز از دل زن بیرون نمی رود. مردان شکارچی از این احساس زن همواره استفاده می کنند. دام «عزیزم! از عشق تو می میرم» برای شکار دخترانی که درباره ی مردان تجربه ای ندارند، بهترین دام هاست.

60)- آیا کمی در مورد عفت زن و مرد توضیح می دهید؟

عفت زن یک امری است که مورد تجاوز مرد قرار می گیرد، ولی عفت مرد هیچ وقت مورد تجاوز زن قرار نمی گیرد. ما در دنیای امروز هم در اروپا و امریکا نیز نشنیده ایم که یک وقت بنویسند فلان مرد مورد تجاوز فلان زن قرار گرفت.

اساساً وضع زن و مرد متفاوت است و زن هیچ وقت نمی تواند در چهره ی یک متجاوز به عفت مرد ظاهر شود. این مرد است که می تواند متجاوز به عفت زن باشد.

61)- آیا اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف است؟

اسلام، اصل مساوات انسان ها را درباره ی زن و مرد نیز رعایت کرده است. اسلام، با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست؛ با تشابه حقوق آن ها مخالف است. اسلام، نظریات تحقیر آمیزی که نسبت به زن وجود داشته، منسوخ کرده است.

قرآن در داستان های خود، توازون را حفظ کرده، قهرمان های داستان ها را منحصر به مردان نکرده است.

زن اگر بخواهد از حقوقی مساوی با مرد بهره مند شود، باید مشابهت حقوقی با مرد را از میان بردارد.

62)- چه چیزی به حیات خانوادگی زوجین پایان می دهد؟

خاموشی شعله ی محبت مرد، به حیات خانوادگی پایان می دهد و خاموشی شعله ی محبت زن، آن را نیمه جان می سازد.

اسلام با چسباندن زن به مرد با زور موافق نیست. دنیای غرب در افزودن بر فساد و انحراف به زن و مرد سهم «مساوی» داده است.

مرد «کوهسار» است و زن «چشمه»؛ فرزندان به منزله ی گل ها و شکوفه ها. صلح و سازش میان زن و مرد، از نوع «صلح مسلح» نمی تواند باشد.

63)- نظر اسلام در باره ی مردان مطلاق چیست؟

اسلام مردانی را که مرتب زن می گیرند و طلاق می دهند و به اصطلاح مطلاق می باشند، دشمن خدا می داند.

64)- آیا مرد حق دارد که زن را طلاق ندهد و به این وسیله او را زجر دهد؟

اما بعضی از مردان برای این که طرف را زجر بدهند و او را در همه ی عمر از برخورداری از زندگی زناشویی محروم کنند، از طلاق خودداری می کنند و زن بدبخت را در حال بلاتکلیفی (و به تعبیر قرآن: کالمعلقه) نگاه می دارند. این گونه افراد که قطعاً از اسلام و مسلمانی جز نامی ندارند، به نام اسلام و به انکار قوانین اسلام این کارها را می کنند.

65)- آیا اسلام با طلاق موافق است؟

اسلام با طلاق، سخت مخالف است. اسلام می خواهد تا حدود امکان، طلاق صورت نگیرد. اسلام، طلاق را به عنوان یک چاره جویی منحصر به جدایی تجویز کرده است.

66)- مبغوض ترین چیز نزد خداوند متعال چیست؟

امام صادق(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده که فرمود:

چیزی در نزد خدا محبوب تر از خانه ای که در آن پیوند ازدواجی صورت گیرد، وجود ندارد و چیزی در نزد خدا مبغوض تر از خانه ای که در آن خانه پیوندی به طلاق بگسلد وجود ندارد.

67)- آیا طلاق هم مانند ازدواج دارای قانون است؟

یگانه قانون طبیعی در اجتماع مدنی، قانون آزادی و مساوات است. تمام مقررات اجتماعی باید براساس دو اصل آزادی و مساوات باشد.طلاق مانند ازدواج، قبل از هر قانون قراردادی در متن طبیعت دارای قانون است.

68)- تدابیر اسلام برای باقی ماندن زندگی های زناشویی چیست؟

اسلام، کوشش ها و تدابیر خاصی به کار می برد که زندگی خانوادگی از لحاظ طبیعی باقی بماند؛ یعنی زن در مقام محبوبیّت و مطلوبیت، و مرد در مقام طلب و علاقه به خدمت باقی می ماند.

توصیه های اسلام بر این است که: زن حتماً باید خود را برای شوهر خود بیاراید، هنرهای خود را در جلوه های تازه برای شوهر به ظهور برساند، رغبت های جنسی او را اشباع کند و با پاسخ منفی دادن به تقاضاهای او در او ایجاد عقده و ناراحتی روحی نکند؛ و از آن طرف به مرد توصیه کرده: به زن خود محبت و مهربانی کند، به او اظهار عشق و علاقه نماید، محبت خود را کتمان نکند.

69)- نظر اسلام در مورد لذت های جنسی چیست و چه ثمری دارد؟

تدابیر اسلام مبنی بر این که التذاذات جنسی محدود به محیط خانوادگی باشد، اجتماع بزرگ، محیط کار و فعالیت باشد، نه کانون التذاذات جنسی، توصیه های اسلام مبنی بر این که برخوردهای زنان و مردان در خارج از کادر زناشویی لزوماً و حتماً باید پاک و بی آلایش باشد؛ همه و همه برای این است که اجتماعات خانوادگی از خطرات از هم پاشیدگی مصون و محفوظ بمانند.

70)- اسلام که حق طلاق را به مرد داده، چه مانعی را برای او ایجاد کرده است؟

اسلام، به ملاحظه ی این که هزینه ی ازدواج و هزینه ی عده و نگهداری فرزندان را به عهده ی مرد گذاشته است، یک مانع عملی برای مرد تراشیده است. مردی که بخواهد زن خود را طلاق دهد و زن دیگر بگیرد؛ باید نفقه ی عده ی زن اول را بدهد، هزینه ی فرزندانی را که از او دارد، بر عهده بگیرد، برای زن نو مهر قرار دهد و از نو زیر بار هزینه ی زندگی او و فرزندانی که بعداً از او متولد می شوند، برود.

71)- طبیعی ترین فرم زناشویی چگونه است؟

تک همسری، طبیعی ترین فرم زناشویی است. در تک همسری، روح اختصاصی یعنی مالکیّت فردی و خصوصی که البته با مالکیت خصوصی ثروت متفاوت است، حکم فرماست. در تک همسری، هر یک از زن و شوهر احساسات و عواطف و منافع جسی دیگری را «از آن» خود و مخصوص شخص خود می داند.

نقطه ی مقابل تک همسری، «چند همسری» یا زوجیت اشتراکی است.

72)- آیا می توان سختی زندگی کنونی را به گردن انقلاب صنعتی انداخت؟

گروهی می خواهند این عوارض را لازمه ی قهری انقلاب صنعتی جدید بدانند و راه برگشت را بدین وسیله ببندند؛ در صورتی که این ها ربط زیادی به زندگی صنعتی و از میان رفتن زندگی کشاورزی ندارد.

این عوارض ناشی از یک نوع به اصطلاح انقلاب فکری است و افراد خاصی هستند که مسئولیت همده ی این بدبختی بشریت را دارند.

73)- علت شکست چند شوهری چیست؟

علت شکست چند شوهری، این است که نه با طبیعت مرد موافق است و نه با طبیعت زن. اما از نظر مرد، برای این که اولاً با روحیه ی انحصار طلبی مرد ناسازگار است، و ثانیاً با اصل اطمینان پدری مخالف است.

74)- بهترین عامل حفظ تعادل و توازن زندگی مشترک چیست؟

زن مظهر مطلوبیت و پاسخ گویی آفریده شده است و این هم بهترین ضامن حیثیت و احترام زن و جبران کننده ی ضعف جسمانی او در مقابل نیرومندی جسمانی مرد است، و هم بهترین عامل حفظ تعادل و توازن زندگی مشترک آن هاست.

ofoghenoor.ir

بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَدَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

خلاصه ای از کتاب مسائل خانواده

 

استاد شهید علامه مطّهری(ره)

 

مقدمه

زن و شوهر، اساس اصلی تشکیل یک خانواده هستند و با توجه به همین مسئله، آن ها باید نسبت به یکدیگر حقوقی را رعایت کنند.

حقوق زن نسبت به شوهر عبارتنداز:

تهیه ی غذا به اندازه ی متعارف

تهیه ی پوشاک به اندازه ی شأن زن

تهیه ی وسایل مورد لزوم خانه

تهیه ی مسکن متناسب با شأن و منزلت اجتماعی زن

اگر زن از روی جهل اشتباهی انجام داد، مرد او را ببخشد.

خوش رویی و خوش رفتاری با زن

تعلیم احکام و مسائل اعتقادی

حداقل چهار ماه یک بار با او آمیزش کند.

همچنین حقوق مرد نسبت به زن عبارتند از:

عدم خروج از منزل، مگر به اذن شوهر

عدم جواز صدقه دادن، نذر کردن یا قسم خوردن، مگر به اذن شوهر

تمکین به شوهر، در هر زمانی که مرد بخواهد.

پاک کردن خود از هر چیزی که باعث دور کردن شوهر از تمتعات جنسی است.

رعایت نظافت و آرایش کردن در صورتی که شوهر آن را طلب کند.

بنابر این، مشخص شد که مرد و زن نسبت به یکدیگر وظایفی به عهده دارند که باید آن ها را رعایت کنند و در غیر این صورت، مرتکب گناه خواهند شد.

زنان و مردان در کنار یکدیگر به آرامش می رسند. خداوند متعال می فرماید:

«از نشانه های پروردگار این است که همسری از خودتان آفرید، تا نزد او آرام گیرید.»

هم اکنون در جامعه ی ما زنان پا به پای شوهران خود در امور دنیا و دین با یکدیگر همکاری می کنند و باعث می شوند تا با آسایش و راحتی به زندگی خود ادامه دهند.

امام صادق(ع) می فرماید:

«سه چیز برای مؤمن راحتی است؛ از جمله زن شایسته ای که کمک کاری او در دنیا باشد.»

زنان و مردان باید امانتداران خوبی برای یکدیگر باشند. رسول خدا(ص) از خداوند عزوجل نقل می کندکه فرمود: وقتی بخواهم خیر آخرت و دنیا را برای مسلمانی گرد آورم، دلی متواضع و باپروا، زبانی ذاکر، بدنی صبور و زنی با ایمان به او می دهم.

اگر زن و مرد نسبت به حقوق یکدیگر آگاه باشند، مطمئناً به آرامش و آسایشی خواهند رسید که در اذهان نگنجد.

یکی از مسائلی که باعث می شود پیوند هر زن و شوهری گسسته نشود، تقوا و پرهیزکاری است. مردان با تقوا، کسانی هستند که برای به دست آوردن لقمه ی حلال کار می کنند و از عزت نفس برخوردارند. مردان با تقوا و پرهیزکار، کسانی هستند که از افراط و تفریط در هر کاری پرهیز می کنند  و همیشه میانه رو هستند و با اعتدال رفتار می نمایند.

زنان باتقوا نیز عفت و پاک دامنی خود را حفظ کرده و از شوهر خویش اطاعت می کنند تا با این کار خود، خداوند را نیز شاد و رضایتمند ببینند.

در کتاب شریف بحارالانوار آمده است:

سرپرست خانه باید افراد خانواده را به سوی خدا دعوت کند.

احکام اخلاقی و فقهی را به افراد خانواده تعلیم دهد.

اهل خانه را از زشتی ها دور کند.

اهل خانه را به کارهای خیر دعوت کند.

در قرآن کریم نیز آیاتی به همین منظور ذکر شده است که عبارتنداز:

با همسران خود خوش رفتاری کنید.(نساء،19)

و مانند همان حقوقی که مردان بر زنان دارند، زنان به نحو معروف بر مردان دارند.(بقره،228)

ما هر آنچه در رابطه با زنانشان بر آنان واجب کرده ایم، می دانیم.(احزاب،50)

اسحاق بن عمار می گوید: به حضرت صادق(ع) عرض کردم:

حق زن بر شوهرش چیست که وقتی آن را ادا کند، مردی محسن و نیکوکار است؟

حضرت فرمود: او را با غذای مطلوب سیر کند، لباسش را تأمین کند و چون کار جاهلانه از او سر زد، او را ببخشید.

امام باقر(ع) می فرماید که رسول خدا(ص) فرمودند:

«چندان امین وحی نسبت به زن سفارش کرد که گمان کردم طلاق او جز با ارتکاب زنا جایز نیست»

و نیز بر آن حضرت فرمود:

«رحمت خدا بر کسی که تمام برنامه های بین خود و همسرش را نیکو انجام دهد؛ چه خداوند اختیار زن را به مرد داده و شوهر را سرپرست او نموده.»

سپس رسول خدا(ص) فرمود:

«کسی که حقوق عائله ی خود را ضایع کند، از رحمت خدا دور است»

سؤالاتی در مورد مسائل خانواده از کتاب ((مبانی طبیعی حقوق خانوادگی)) مجموعه آثار استاد شهید علامه مطهری(ره)

ومن الله التوفیق


 

1)- یگانه مرجع صلاحیت دار برای شناسایی حقوق واقعی انسان چیست؟

بدیهی است که یگانه مرجع صلاحیت دار برای شناسایی حقوق واقعی انسان ها، کتاب پرارزش آفرینش است. با رجوع به صفحات و سطور این کتاب عظیم، حقوق واقعی مشترک انسان ها و وضع حقوق زن و مرد در مقابل یکدیگر مشخص می گردد.

 

عجب این است که بعضی از ساده دلان به هیچ وجه حاضر نیستند این مرجع را به رسمیت بشناسند. از نظر این ها، یگانه مرجع صلاحیت دار، گروهی از افراد بشر هستند که دست در کار تنظیم این اعلامیه بوده اند.

 

2)- منشأ پیدایش حقوق طبیعی و فطری از کجا پیدا شده است؟

 

از نظر ما، حقوق طبیعی و فطری از آنجا پیدا شده که دستگاه خلقت با روشن بینی و توجه به هدف، موجودات را به سوی کمالاتی که استعداد آن ها را در وجودشان نهفته است، سوق می دهد. هر استعداد طبیعی مبنای یک «حق طبیعی» است و یک «سند طبیعی» برای آن به شمار می آید. مثلاً بچه ی انسان حق مدرسه رفتن و درس خواندن را دارد، اما بچه ی گوسفند چنین حقی ندارد. چرا؟

 

برای این که استعداد درس خواندن و دانا شدن در فرزند انسان است، اما در گوسفند نیست.

 

3)- ریشه و اساس حقوق خانوادگی را در چه چیزی باید جستجو کرد؟

 

ریشه و اساس حقوق خانوادگی را مانند سایر حقوق طبیعی در طبیعت باید جستجو کرد.

 

از استعدادهای طبیعی زن و مرد و انواع سندهایی که خلقت به دست آن ها سپرده است، می توانیم بفهمیم آیا زن و مرد دارای حقوق و تکالیف مشابهی هستند یا نه؟

 

4)- تفاوت انسان و حیوان در زندگی اجتماعی به چه عاملی بستگی دارد؟

 

تفاوت زندگی اجتماعی انسان با زندگی اجتماعات حیوانات اجتماعی از قبیل زنبور عسل، در همین جهت است. تشکیلات زندگی آن حیوانات صد در صد  طبیعی است؛ پست ها و کارها به دست طبیعت در میان آن ها تقسیم شده است؛ اما زندگی اجتماعی انسان این طور نیست. به همین جهت، بعضی از دانشمندان یک باره این نظریه ی قدیم فلسفی را که می گوید «انسان طبیعتاً اجتماعی است» انکار کرده و اجتماع انسانی را صد در صد «قراردادی» فرض کرده اند.

 

5)- آیا تشابه حقوق زن و مرد در حقوق خانوادگی با تساوی حقوق یکسان است، یا با هم فرق می کند؟

 

فرضیه ی «تشابه حقوق زن و مرد در حقوق خانوادگی» که به غلط، نام «تساوی حقوق» به آن داده اند، مبتنی بر همین فرض است. طبق این فرضیه، زن و مرد با استعدادها و احتیاجات مشابه و با سندهای حقوقی مشابهی که از طبیعت در دست دارند، در زندگی خانوادگی شرکت می کنند. پس باید حقوق خانوادگی براساس یکسانی و همانندی و تشابه تنظیم شود.

 

فرض دیگر این است که خیر، حقوق طبیعی اولیه ی آن ها نیز متفاوت است. شوهر بودن از آن جهت که شوهر بودن است، وظایف و حقوق خاصی را ایجاب می کند و زن بودن از آن جهت که زن بودن است، وظایف و حقوق دیگری ایجاب می کند؛ همچنین است پدر و مادر و فرزند بودن. به هر حال اجتماع خانوادگی با سایر شرکت ها و همکاری ها متفاوت است. فرضیه ی «عدم تشابه حقوق خانوادگی زن و مرد» که اسلام پذیرفته، مبتنی بر همین اصل است.

 

6)- چرا مالکیت در ابتدای زندگی بشر جنبه ی اشتراکی داشته است؟

 

در مسئله ی مالکیت، این حقیقت مورد قبول همگان واقع شده که در ابتدا صورت اشتراکی داشته است و اختصاص بعداً پیدا شده است؛ ولی در مسئله ی جنسیت هرگز چنین مطلبی نیست. علت این که مالکیت در آغاز زندگی بشری جنبه ی اشتراکی داشته، این است که در آن وقت اجتماع بشر قبیله ای بوده و صورت خانوادگی داشته است؛ یعنی افراد قبیله که با هم می زیسته اند، از عواطف خانوادگی بهره مند بوده اند و به همین جهت از لحاظ مالکیت وضع اشتراکی داشته اند.

 

7)- سوسیالیست ها چند دوره را در روابط زن و مرد قایل هستند؟

 

فرضیه ی چهار دوره در روابط زن و مرد، یک تقلید ناشیانه است از فرضیه ی چهار دوره ای که سوسیالیست ها درباره ی مالکیت قایل اند. آن ها می گویند بشر از لحاظ مالکیت چهار دوره را طی کرده است: مرحله ی اشتراک اولیه، مرحله ی فئودالیسم، مرحله ی کاپیتالیسم و کمونیسم که بازگشت به اشتراک اولیه، ولی در سطح عالی تر است.

 

8)- نظر الکسیس کارل در مورد خلقت زن و مرد چیست؟

 

الکسیس کارل، فیزیولوژیست و جراح و زیست شناس معروف فرانسوی، که شهرت جهانی دارد، در کتاب بسیار نفیس خود «انسان، موجود ناشناخته» به هر دو قسمت اعتراف می کند؛ یعنی هم می گوید زن و مرد به حکم قانون خلقت متفاوت آفریده شده اند و هم می گوید این اختلاف و تفاوت ها، وظایف و حقوق آن ها را متفاوت می کند.

 

9)- چرا قانون خلقت، تفاوت هایی را در مورد زن و مرد به وجود آورده است؟

 

قانون خلقت از این تفاوت ها منظور دیگری داشته است. قانون خلقت این تفاوت ها را برای این به وجود آورده است که پیوند خانوادگی زن و مرد را محکم تر کند و شالوده ی وحدت آن ها را بهتر بریزد. قانون خلقت به این منظور این تفاوت ها را ایجاد کرده است که به دست خود، حقوق و وظایف خانوادگی را میان زن و مرد تقسیم کند. قانون خلقت، تفاوت های زن و مرد را به منظور شبیه منظور اختلافات میان اعضای یک بدن ایجاد کرده است. اگر قانون، خلقت هر یک از چشم و گوش و پا و دست و ستون فقرات را در وضع مخصوص قرار داده است، نه از ان جهت است که با دو چشم به آن ها نگاه می کرده و نظر تبعیض داشته و به یکی نسبت به دیگری جفا روا داشته است.

 

10)- آیا مقتضیات جنسی زن و مرد می تواند باعث شود که آن ها مکمل یکدیگر باشند؟

 

زن و مرد به مقتضیات جنسی رسمی خود، به طور متفاوت عمل می کنند و درست مثل دو ستاره روی دو مدار مختلف حرکت می کنند. آن ها می توانند همدیگر را بفهمند و مکمل یکدیگر باشند، ولی هیچ گاه یکی نمی شوند و به همین دلیل است که زن و مرد می توانند با هم زندگی کنند، عاشق یکدیگر بشوند، و از صفات و اخلاق یکدیگر خسته و ناراحت نشوند.

 

11)- آیا نظر اشخاصی که گمان می کنند شهوت باعث پیوند زن و مرد می شود، صحیح است؟

 

این افراد گمان کرده اند که مرد به زن همیشه به آن چشم نگاه می کرده و می کند که احیاناً یک جوان غرب به یک زن هر جایی نگاه می کند؛ یعنی شهوت است که آن دو را به یکدیگر پیوند می دهد؛ در صورتی که پیوندی بالاتر از شهوت هست که پایه ی وحدت زوجین را تشکیل می دهد. آن همان چیزی است که قرآن از آن به نام های «مودت و رحمت» یاد کرده است.

 

می فرماید: «وَ مِن آیاتِهِ أن خَلَقَ لَکُم مِن أنفُسِکُنُوا إلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّهٌ وَ رَحمَهٌ»

 

12)- آیا مهریه ی زن فقط به خود او تعلق دارد؟

 

این مرحله همان است که اسلام آن را پذیرفته و زناشویی را بر این اساس بنیان نهاده است. در قرآن کریم آیات زیادی هست درباره ی این که مهر زن به خود زن تعلق دارد، نه به دیگری. مرد باید در تمام مدت زناشویی عهده دار تأمین مخارج زندگی زن بشود و در عین حال، درآمدی که زن تحصیل می کند و نتیجه ی کار او، به شخص خودش تعلق دارد، نه به دیگری (پدر یا شوهر).

 

13)-چرا جنس نر همیشه حالت متقاضی دارد؟ آیا امکان دارد که جنس ماده هم چنین حالتی داشته باشد؟

 

برای این که نقش جنس نر و جنس ماده، یکی نبوده است. جنس نر همواره حالت و نقش متقاضی را داشته، نه جنس ماده، و جنس ماده هرگز با حرص و ولع جنس نر به دنبال او نمی رفته است؛ همواره از خود نوعی بی نیازی واستغنا نشان می داده است.

 

14)- زن چگونه دریافته که نباید خود را رایگان در اختیار مرد قرار دهد؟

 

مهر با حیا و عفاف زن یک ریشه دارد. زن به الهام فطری دریافته است که عزت و احترام او به این است که خود را رایگان در اختیار مرد قرار ندهد و به اصطلاح شیرین بفروشد. مهر، ماده ای است از یک آیین نامه کلی که طرح آن در متن خلقت ریخته شده و با دست فطرت تهیه شده است.

 

15)- نظر قرآن در مورد مهریه ی زنان چیست؟

 

قرآن کریم با لطافت و ظرایف بی نظیری می گوید: «وَآتُوا النَّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحلَهًٌ»؛

 

یعنی کابین زنان را که به خود آن ها تعلق دارد(نه به پدران و برادران آن ها) و عطیه و پیش کش است از جانب شما به آن ها، به خودشان بدهید.

 

16)- چرا جنس نر نیازمندتر آفریده شده است؟

 

این مطلب اختصاص به انسان ندارد؛ در همه ی جاندارها آنجا که قانون دو جنسی حکم فرماست، با این که دو جنس به یکدیگر نیازمندند، جنس نر نیازمندتر آفریده شده؛ یعنی احساسات او نیازمندانه تر است و همین جهت به نوبه ی خود سبب شده است که جنس نر گام هایی در طریق جلب رضایت جنس ماده بردارد و هم سبب شده که روابط دو جنس تعدیل شود و جنس نر از زور و قدرت خود سوء استفاده نکند؛ حالت خضوع و فروتنی به خود بگیرد.

 

17)- آیا غربی ها توانسته اند تساوی حقوق انسان ها را در خانواده نیز رعایت کنند؟

 

در دنیای غرب هم که به نام تساوی حقوق انسان ها، حقوق خانوادگی را از صورت طبیعی خارج کرده اند و سعی می کنند علی رغم قانون طبیعت، زن و مرد را در وضع مشابهی قرار دهند و رل های مشابهی در زندگی خانوادگی به عهده ی آن ها بگذارند، آنجا که به اصطلاح پای عشق آزاد به میان می آید و قوانین قراردادی، آن ها بگذارند، آنجا که به اصطلاح پای عشق آزاد به میان می آید، و قوانین قراردادی، آن ها را از مسیر طبیعت خارج نکرده است، مرد همان وظیفه ی طبیعی خود یعنی نیاز و طلب و مایه گذاشتن و پول خرج کردن را انجام می دهد. مرد به زن هدیه می دهد و متحمل مخارج او می شود؛ در صورتی که در ازدواج فرنگی، مهر وجود ندارد و از لحاظ نفقه نیز

 

18)- اسلام در مورد رسم ارث زوجیت که در عصر جاهلیت مرسوم بود، چه نظری دارد؟

 

در زمان جاهلیت، رسوم دیگری نیز بود که عملاً موجب محروم بودن زن از مهر می شد. یکی از آن ها رسم ارث زوجیت بود. اگر کسی می مرد، وارثان او از قبیل فرزندان و برادران، همان طوری که ارث او را می بردند، همسری زن او را نیز به ارث می بردند و خود را مختار می دانستند که زن او را به دیگری تزویج کرده و مهرش را بگیرند. قرآن کریم رسم ارث زوجیت را منسوخ کرد. فرمود: «یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُم اٌن تَرِثُوا النَّساءَ کَرهّا»؛ ای مردمی که به پیغمبرو قرآن ایمان دارید، باید بدانید که برای شما روا نیست که زنان موروث خود را به ارث ببرید؛ در حالی که خود آن زنان میل ندارند که همسر شما باشند.

 

19)- در کدام یک از آیات قرآن کریم، حق ارث بردن زن تثبت شده است؟

 

در این آیه فرمود: «لَلرَّجالِ نَصیبُ مِمّا تَرَکَ الوالِدانِ و اٌلاَّقربُونَ وَ لِلنَّساءِ نَصیبٌ مِمّا تَرَکَ الوالِدانِ وَ الاَّ قربُونَ» یعنی مردان را از مالی که پدر و مادر و یا خویشاوندان بعد از مردن خود باقی می گذارند، بهره ای است و زنان را هم از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود باقی می گذارند، بهره ای است.

 

این آیه حق ارث بردن زن را تثبیت می کند.

 

20)- آیا مرد می تواند به دلیل این که خرجی زن را به عهده دارد، او را استثمار کند؟

 

از نظر اسلام، با این که بودجه ی زندگی زن جزء بودجه ی خانوادگی و بر عهده ی مرد است، مرد هیچ گونه تسلط اقتصادی و حق بهره برداری از نیرو و کار زن ندارد؛ نمی تواند او را استثمار کند.

 

نفقه ی زن از این جهت مانند نفقه ی پدر و مادر است که در موارد خاصی بر عهده ی فرزند است؛ اما فرزند در مقابل این وظیفه که انجام می دهد، هیچ گونه حقی از نظر استخدام پدر و مادر پیدا نمی کند.

 

21)- نظر اسلام در مورد حقوق زن و مرد چیست؟

 

حقیقت این است که اسلام نخواسته به نفع زن و علیه مرد یا به نفع مرد و علیه زن قانونی وضع کند. اسلام نه جانبدار زن است و نه مرد. اسلام در قوانین خود، سعادت مرد و زن و فرزندانی که باید در دامن آن ها پرورش یابند و بالاخره سعادت جامعه ی بشری را در نظر گرفته است. اسلام، راه وصول زن و مرد و فرزندان آن ها و جامعه ی بشریت را به سعادت در این می بیند که قواعد و قوانین طبیعت و اوضاع و احوالی که به دست توانا و مدبر خلقت به وجود آمده، نادیده گرفته نشود.

 

22)- طرفداران آزادی زن در اروپا، تا کجا پیش رفته اند؟

 

در اروپا، افرادی هستند که طرفداری از آزادی زن را به آنجا رسانده اند که از بازگشت دوره ی «مادر شاهی» و طرد پدر به طور کلی از خانواده دم می زنند. به عقیده ی این ها، با استقلال کامل اقتصادی زن و تساوی او در همه ی شؤون با مرد، در آینده پدر حضور زاید شناخته خواهد شد و برای همیشه از خانواده حذف خواهد شد.

 

23)- یکی از رسم های اعراب، رسم هم پیمانی بود؛ نظر قرآن در این مورد چیست؟

 

اعراب، رسم دیگری نیز در ارث داشتند که آن را نیز قرآن کریم منسوخ کرد، و آن رسم «هم پیمانی» بود. دو نفر بیگانه با یکدیگر پیمان می بستند که «خون من، خون تو و تعرض به من، تعرض به تو و من از ارث ببرم و تو از من ارث ببری».

 

به موجب این پیمان، این دو نفر بیگانه در زمان حیات از یکدیگر دفاع می کردند و هر کدام زودتر می مرد، دیگری مال او را به ارث می برد.

 

24)- نظر قرآن کریم در مورد ارث مرد و زن و برادر و خواهر چیست؟

 

از نظر اسلام، پسر دو برابر دختر و برادر دو برابر خواهر و شوهر دو برابر زن ارث می برد. تنها در مورد پدر و مادر است که اگر میت فرزندانی داشته باشد و پدر و مادرش نیز زنده باشند، هریک از پدر و مادر یک ششم از مال میت را به ارث می برند.

 

25)- چرا اسلام سهم ارث زن را نصف مرد قرار داده است؟

 

علت این که اسلام سهم الارث زن را نصف سهم الارث مرد قرار داد، وضع خاصی است که زن از لحاظ مهر و نفقه و سربازی و برخی قوانین جزایی دارد؛ یعنی وضع خاص ارثی زن، معلول وضع خاصی است که زن از لحاظ مهر و نفقه و غیره دارد.

 

26)- چرا آمار طلاق در گذشته بسیار کمتر از امروز بود؟

 

در گذشته، کمتر درباره ی طلاق و عوارض سوء آن و علل پیدایش و افزایش آن و راه جلوگیری از وقوع آن فکر می کردند. در عین حال، کمتر طلاق صورت می گرفت و کمتر آشیانه ها به هم می خورد. مسلماً تفاوت دیروز و امروز در این است که امروز علل طلاق فزونی یافته است. زندگی اجتماعی، شکلی پیدا کرده است که موجبات جدایی و تفرقه و از هم گسستن پیوندهای خانوادگی بیشتر شده است.

 

27)- آیا طلاق باید در کنار ازدواج وجود داشته باشد؟

 

ازدواج، مقدس و کانون خانوادگی، محترم و طلاق امر منفور و مبغوضی است. اجتماع موظف است که علل وقوع طلاق را از بین ببرد. در عین حال، قانون نباید راه طلاق را برای ازدواج های ناموفق ببندد. راه خروج از قید و بند ازدواج، هم برای مرد باز باشد، هم برای زن؛ اما راهی که برای خروج مرد از این بن بست تعیین می شود، با راهی که برای زن تعیین می شود دو تاست.

 

28)- چه کسانی از این که «حق طلاق با مرد است» سوء استفاده می کنند؟

 

آنان که حق طلاق را تنها به مرد داده اند، از دو ناحیه شکایت دارند:

 

1- از ناحیه ی طلاق های ناجوانمردانه ی بعضی از مردان که پس از سال ها پیوند، زناشویی ناگهان هوس زن نو در دلشان پیدا می شود و زن پیشین را که عمر و جوانی و نیروی سلامت خود را در خانه ی آن ها صرف کرده و هرگز باور نمی کرده که روزی آشیانه ی سلامت خود را از او بگیرند، با یک رفتن به محضر طلاق، او را دست خالی از آشیانه ی خود می رانند؛

 

2- از ناحیه ی امتناع های ناجوانمردانه ی بعضی مردان از طلاق زنی که امید سازش و زندگی مشترک میان آن ها وجود ندارد.

 

29)- نظر اسلام در مورد طلاق چیست؟

 

اسلام با طلاق، سخت مخالف است. اسلام می خواهد تا حدود امکان طلاق صورت نگیرد. اسلام، طلاق را به عنوان یک چاره چوبی در مواردی که چاره منحصر به جدایی است، تجویز کرده است. اسلام، مردانی را که مرتب زن می گیرند و طلاق می دهند و به اصطلاح مطلاق می باشند، دشمن خدا می داند.

 

30)- پیشوایان ما با مسئله ی طلاق چگونه برخورد می کردند؟

 

آن چه در سیرت پیشوایان دین مشاهده می شود، این است که تا حدود امکان از طلاق پرهیز داشته اند؛ لهذا طلاق از طرف آن ها بسیار به ندرت صورت گرفته است و هر وقت صورت گرفته، دلیل معقول و منطقی داشته است. مثلاً امام باقر(ع) زنی اختیار کرد و آن زن بسیار مورد علاقه ی ایشان واقع می شود. در جریانی امام متوجه شد که این زن «ناصبیه» است؛ یعنی با علی بن ابیطالب(ع) دشمنی می ورزد و بغض حضرت را در دل می پروراند. امام او را طلاق داد.

 

31)- از نظر اسلام، منتهای اهانت و تحقیر برای یک زن چیست؟

 

یگانه قانون طبیعی در اجتماع مدنی، قانون آزادی – مساوات است. تمام مقررات اجتماعی باید براساس دو اصل آزادی و مساوات تنظیم شود، نه چیز دیگر؛ بر خلاف پیمان ازدواج که در طبیعت جز اصل های آزادی و مساوات ، قوانین دیگری نیز برای آن وضع شده است و چاره ای از رعایت و پیروی آن قوانین نیست. طلاق، مانند ازدواج، قبل از هر قانون قراردادی در متن طبیعت دارای قانون است. همان طور که در آغاز کار و وسط کار یعنی در ازدواج باید رعایت قانون طبیعت بشود، در طلاق نیز که پایان کار است، باید آن قوانین رعایت شود. 

 

32)- عواطف و احساسات زن از کجا گرفته می شود و آیا این عواطف در فرزندان آن ها تأثیر دارد؟

 

وجود زن باید از وجود مرد عواطف و احساسات بگیرد، تا بتواند فرزندان را از سرچشمه ی فیاض عواطف خود سیراب کند. مرد مانند کوهسار است و زن به منزله ی چشمه و فرزندان به منزله ی گل ها و گیاه ها را شاداب و خرم نماید. اگر باران به کوهسار نبارد، یا وضع کوهسار طوری باشد که چیزی جذب زمین نشود، چشمه خشک و گل ها و گیاه ها می میرند.

 

33)- چرا اسلام طلاق را به تأخیر می اندازد و برای آن مانع ایجاد می کند؟

 

اسلام از هر چیز که مرد را از طلاق منصرف کند، استقبال می کندف اسلام عمداً برای طلاق شرایط و مقرراتی قرار داده که طبعاً موجب تأخیر افتادن طلاق و غالباً موجب انصراف از طلاق می گردد. اسلام، علاوه بر این که مجریان صیغه و شهود و دیگران را توصیه کرده که با کوشش های خود مرد را از طلاق منصرف کنند، طلاق را جز در حضور دو شاهد عادل صحیح نمی داند. بدیهی است این همه عایق و مانع ایجاد کردن، به منظور این است که در این مدت ناراحتی ها و عصبانیت هایی که موجب تصمیم به طلاق شده است، از میان برود و زن و مرد به زندگی عادی خود برگردند.

 

34)- آیا مشکل طلاق به عدم استقلال اقتصادی زن مربوط است؟

 

به هر حال مقصود این است که مشکل بی آشیانه شدن زن به قانون طلاق مربوط نیست، تغییر قانون طلاق آن را اصلاح نمی کند، این مشکل به مسئله ی استقلال و عدم استقلال اقتصادی زن مربوط است و اسلام آن را حل کرده است. این مشکل در بیان ما از بی خبری گروهی از زنان از تعالیم اسلامی، و غفلت و ساده دلی عده ای دیگر ناشی می شود. زنان اگر به فرصتی که اسلام در این زمینه به آن ها داده است، آگاه شوند و در فداکاری و گذشت در راه شوهر ساده دلی نشان ندهند، این مشکل خود به خود حل شده است.

 

35)- مردی که می خواهد زنش را طلاق دهد، چه وظیفه ای دارد؟

 

طلاق، حق طبیعی مرد است؛ اما به شرط این که روابط او با زن جریان طبیعی خود را طی کند. جریان طبیعی شوهر با زن به این است که اگر می خواهد با زن زندگی کند؛ از او به خوبی نگهداری کند، حقوق او را ادا نماید، با او حسن معاشرت داشته باشد؛ و اگر سر زندگی با او ندارد، به خوبی و نیکویی او را طلاق دهد؛ یعنی از طلاق او امتناع نکند، حقوق واجبه ی او را به علاوه ی مبلغی دیگر به عنوان سپاسگزاری به او بپردازد «وَ مَتَّعُوهُنَّ عَلَی الموُسِعِ قَدَرُهُ» و علقه ی زناشویی را پایان یافته اعلام کند.

 

36)- چرا بعضی از ازدواج ها مانند سرطان است و زن باید بسوزد و بسازد؟

 

به عقیده ی این جانب، این طرز تفکر با اصول مسلّم اسلام تضاد قطعی دارد. دینی که همواره دم از عدل می زند، «قیام به قسط» یعنی برقراری عدالت را به عنوان یک هدف اصلی و اساسی همه ی انبیا می شمارد «لَقَد اٌرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیَّناتِ وَ أنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَ المیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسطِ » چگونه ممکن است برای چنین ظلم فاحش و واضحی چاره اندیشی نکرده باشد؟

 

مگر ممکن است اسلام قوانین خود را به صورتی وضع کند که نتیجه اش این باشد که بیچاره ای مانند یک بیمار سرطانی رنج بکشد تا بمیرد. 

 

37)- آیا خداوند در مورد ازدواج از مردان اعتراف گرفته است که از زن به خوبی نگهداری کنند؟

 

در آیه ی 21 سوره نساء می فرماید:

 

«وَ کَیفَ تَاخُذُونَهُ وَ قَد اٌفضی بَعضُکُم إِلی بَعضٍ وَ اٌخَذنَ مِنکُم میثاقاً غَلیظّا»؛ یعنی چگونه مهری که به زنان داده اید (با زور و در مضیقه قرار دادن) از آن ها می گیرید؟ و حال آن که به یکدیگر کام گرفته اید و زنان از شما پیمان استوار و شدیدی گرفته اند.

 

مفسرین شیعه و سنی اعتراف دارند که مقصود از «فَإِمساکٌ به معروف اٌو تَسریحُ بِإِحسانٍ» از مردان گرفته است؛ یعنی همان پیمانی که امام صادق(ع) فرمود: مرد هنگام ازدواج باید بدان اعتراف و اقرار کند که زن را به شایستگی نگهداری کند و یا به نیکی رها نماید.                                                                                            

 

38)- آیا اسلام به مرد زورگو اجازه داده است تا با زن برخورد نامناسبی داشته باشد؟

 

شیخ طوسی در کتاب خلاف(جلد2، صفحه ی 185)، پس از آن که درباره ی «عنه» یعنی ناتوانی جنسی نظر می دهدو می گوید پس از آن که ثابت شد که مرد «عنین» است، زن خیار فسخ دارد؛ می گوید اجماع فقها بر این مطلب است. آن گاه می گوید: و نیز به این آیه استدلال شده است: «فَإمساکٌ به معروف اٌو تَسریحُ بِإِحسانٍ». عنین چون قادر نیست از زن به خوبی و شایستگی نگهداری کند، پس باید او را رها کند.

 

از مجموع این ها به خوبی و به صورت قاطع می توان فهمید که اسلام هرگز به مرد زورگو اجازه نمی دهد که از حق طلاق سوء استفاده کند و زن را به عنوان یک محبوس نگهداری کند.

 

39)- اسلام، با چند زنی چه برخوردی داشته است؟

 

اسلام چند زنی را بر خلاف چند شوهری، به کلی فسخ و لغو نکرد، بلکه آن را تحدید و تقیید کرد؛ یعنی از طرفی نامحدودی را از میان برد و برای آن حداکثر قایل شد، که چهار تاست و از طرف دیگر برای آن قیود و شرایطی قرار داد و به هر کس اجازه نداد که همسران متعدد انتخاب کند. در آینده درباره ی آن قیود و شرایط و همچنین درباره ی این که چرا اسلام چند زنی را به طور کلی لغو نکرد، بحث خواهیم کرد.

 

40)- دلایل شکست چند شوهری چیست؟

 

علت شکست چند شوهری این است که نه با طبیعت مرد موافق است و نه با طبیعت زن. اما از نظر مرد برای این که اولاً با روحیه ی انحصار طلبی مرد ناسازگار است و ثانیاً با اصل اطمینان پدری مخالف است. علاقه به فرزند، طبیعی و غریزی بشر است؛ بشر طبعاً می خواهد توالد و تناسل کند و می خواهد رابطه اش با نسل آینده و نسل گذشته مشخص و اطمینان بخش باشد؛ می خواهد بداند پدر کدام فرزند است و فرزند کدام پدر است.

 

چند شوهری زن، با این غریزه و طبیعت آدمی ناسازگار بوده است؛ بر خلاف چند زنی مرد که از این نظر به مرد لطمه می زند، نه به زن.

 

41)- چرا اسلام به مردان اجازه ی چند زنی داده، ولی به زنان اجازه ی چند شوهری نداده است؟

 

می گویند گروهی از زنان (در حدود چهل نفر) گرد آمدند و به حضور علی بن ابیطالب رسیدند؛ گفتند: چرا اسلام به مردان اجازه ی چند زنی داده، اما به زنان اجازه ی چند شوهری نداده؟ آیا امر یک تبعیض ناروا نیست؟

 

علی(ع) دستور داد ظرف های کوچکی از آب آوردند و هر یک را دست یکی از آن زنان داد. سپس دستور داد همه ی آن ها را داخل یک ظرف بزرگی که وسط مجلس بود، خالی کنند. دستور اطاعت شد؛ آن گاه فرمود: هریک از شما دو مرتبه ظرف خود را از آب پر کند، اما باید هریک از شما عین همان آبی که در ظرف خود داشته را بردارد.

 

گفتند: این چگونه ممکن است؟ آب ها با یکدیگر ممزوج شده اند و تشخیص آن ها ممکن نیست.

 

علی(ع) فرمود: اگر یک زن چند شوهر داشته باشد، خواه ناخواه با همه ی آن ها هم بستر می شود و بعد آبستن می گردد؛ چگونه می توان تشخیص داد که فرزندی که به دنیا آمده، از نسل کدام شوهر است؟

 

42)- در امر زناشویی چند عنصر دخالت دارند؟

 

در امر زناشویی، دو عنصر دخالت دارد: یکی مادی و دیگری معنوی، عنصر مادی زناشویی، جنبه های جنسی آن است که در جوانی در منتهای اوج و غلیان است و تدریجاً رو به کاهش و آرامش می رود. جنبه ی معنوی آن، عواطف رقیق و صمیمانه ای است که میان آن ها حکم فرما می شود و احیاناً هرچه زمان می گذرد، نیرومندتر می گردد.

 

یکی از تفاوت های زن و مرد این است که برای زن، عنصر دوم بیش از عنصر اول اهمیت دارد؛ بر خلاف مرد. زناشویی برای زن بیشتر جنبه ی معنوی دارد و برای مرد بیشتر جنبه ی مادی و لااقل جنبه ی مادی و معنوی زناشویی برای مرد مساوی است.

 

43)- آیا قانون تعدد زوجات در تورات و دین مسیح هم آمده است؟

 

ناگفته نماند که نبودن تعدد زوجات به صورت مشروع در میان غربی ها، چه خوب و چه بد، مربوط به مذهب مسیح نیست. در اصل دین مسیح، نصّی بر منع تعدد زوجات نیست بلکه چون حضرت مسیح مقررات و تورات را تأیید کرده است و در تورات تعدد زوجات به رسمیت شناخته شده است، باید بگوییم در اصل دین مسیح، تعدد زوجات تجویز شده است؛ حتی گفته می شود که قدمای مسیحیون دارای زوجات متعدد بوده اند. پس خودداری غرب از تعدد زوجات به صورت شرعی و قانونی، علت یا علل دیگری داشته است.

 

44)- چرا با این که تولد دختران بیشتر از پسران نیست، اما دختران آماده به ازدواج آمار بیشتری دارند؟

 

علت دیگر که علت اساسی و مهم تر است، این است که با این که موالید دختر از موالید پسر بیشتر نیست و احیاناً در بعضی کشورها موالید پسر بیشتر است، همواره به واسطه ی این که تلفات جنسی ذکور از تلفات جنسی اناث بیشتر است، در سنین ازدواج توازن به هم می خورد. گاهی به صورت فاحش تفاوت پیدا می شود و عده ی زنان آماده ازدواج بر عدد مردان آماده ی ازدواج به مقیاس وسیعی فزونی می گیرد. لهذا ممکن است مجموع عدد سنین ذکور یک کشور با عدد جنس اناث آن مساوی یا بیشتر باشد، اما در طبقه ی آماده به ازدواج، یعنی طبقه ای که به سن قانونی ازدواج رسیده اند، کار بر عکس بوده باشد.

 

45)- چرا تلفات مردان نسبت به زنان بیشتر است، که آمار زنان آماده ی ازدواج بیشتر شود؟

 

علت این امر واضح است؛ تلفات جنس مرد از تلفات جنس زن بیشتر است. این تلفات معمولاً در سنین واقع می شود که مرد باید سرپرست خانواده باشد. اگر اندکی به مرگ هایی که در اثر حوادث پیش می آید توجه کنیم، از جنگ ها، غرق شدن ها و غیره؛ تنها خواهیم دید همه ی این حوادث و تلفات متوجه جنس مرد است؛ ندرتاً زنی در میان این ها دیده می شود. چه در مبارزه ی انسان با انسان، چه در مبارزه ی انسان با طبیعت، تلفات متوجه مرد می شود.

 

46)- نظر اسلام در مورد چند زنی چیست؟

 

اسلام می گوید: این مشکل را به این صورت حل کنید که یک نفر مرد واجد شرایط مالی و اخلاقی و جسمی، بیش از یک زن را تکفل کند؛ زن دوم را همسر قانونی و شرعی خود قرار دهد؛ میان او و همسر اولش و همچنین میان فرزندان این زن و همسر اولش هیچ گونه تبعیض و تفاوتی قایل نشود.

 

زن اول تحت عنوان یک وظیفه ی اجتماعی نسبت به خواهرش، از حق خویش بگذرد و فداکاری کند و این نوع اشتراک و سوسیالیسم را که ضروری ترین انواع سوسیالیسم است، بپذیرد.

 

47)- آیا در اروپا، مثلاً در کشور انگلستان تعدد زوجات رواج دارد؟

 

در حال حاضر در انگلستان تعدد زوجات ممنوع است، اما همجنس بازی رواست. از نظر این مردم، اگر یک مرد برای زن خود «هوویی» از جنس زن بیاورد، جایز نیست، یک عمل غیر انسانی کرده است، اما اگر هوویی از جنس مرد بیاورد، عمل شرافتمندانه و انسانی و متناسب با مقتضیات قرن بیستم انجام داده است!

 

به عبارت دیگر، به فتوای اهل حل و عقد انگلستان، اگر هووی زن ریش و سبیل داشته باشد، چند همسری اشکال ندارد! این که می گویند دنیای غرب، مسائل جنسی و خانوادگی را حل کرده است و ما باید از راه حل آن ها استفاده کنیم؛ به این نحو حل کرده که دانستید.

 

48)- آیا می توانیم تساوی حقوق انسانی زن و مرد را بهانه ای برای تشابه حقوق آن ها قرار دهیم؟

 

البته ما مدعی نیستیم که زن و مرد از لحاظ زیست شناسی و روان شناسی وضع مشابهی دارند. برعکس، معتقدیم زیست شناسی و روان شناسی مرد و زن متفاوت است و خلقت از این تفاوت هدف داشته است، به همین جهت نباید تساوی حقوق انسانی زن و مرد را بهانه برای تشابه و یک نواختی حقوق آن ها قرار داد.

 

از نظر روحیه ی تک همسری نیز قطعاً زن و مرد روحیه های متفاوت دارند. زن طبعاً تک شوهر است؛ چند شوهر بر ضد روحیه ی اوست. نوع تمنیات زن از شوهر با چند شوهری سازگار نیست؛ اما مرد طبعاً تک همسر نیست؛ به این معنی که چند زنی بر ضد روحیه ی او نیست. چند زنی با نوع تمنیاتی که مرد از وجود زن دارد، ناسازگار نیست.

 

49)- چه چیزهایی عوامل خیانت در محیط های اجتماعی را به وجود می آورد؟

 

به عقیده ی ما، عوامل خیانت را محیط های اجتماعی در مرد به وجود می آورند، نه خلقت و طبیعت. مسئول خیانت مرد، خلقت نیست؛ محیط اجتماعی است. عوامل خیانت را محیطی به وجود می آورد که از یک طرف زن را تشویق می کند تمام فنون اغوا و انحراف را برای مرد بیگانه به کار ببرد، هزار و یک نیرنگ برای از راه بیرون رفتن او بسازد، و از طرف دیگر به بهانه ی این که یگانه صورت قانونی ازدواج تک همسری است، صدها هزار بلکه میلیون ها زن آماده و نیازمند به ازدواج را از حق زناشویی محروم می کند و آن ها را برای اغوای مرد روانه ی اجتماع می سازد.

 

50)- مسئله ی چند همسری را در قرن بیستم چگونه ارزیابی می کنید؟

 

مرد قرن بیستم در بسیاری از مسائل مربوط به حقوق خانوادگی توانسته است نعل وارونه بزند و با نام های قشنگ تساوی و آزادی، زن را اغفال کرده و از تعهدات خود نسبت به او بکاهد و بر کامگیری های بی حساب خود بییفزاید. اما در کمتر مسئله ای به اندازه ی تعدد زوجات از این جهت موفقیت داشته است.

 

51)- سعادت و خوشبختی زناشویی در گرو چه عواملی است؟

 

سعادت و خوشبختی زناشویی در گرو صفا، صمیمیت، گذشت، فداکاری، وحدت و یگانگی است، و همه ی این ها در چند همسری به خطر می افتد.

 

گذشته از وضع ناهنجار زنان و فرزندان دو مادره، از نظر خود مرد آنقدر مسئولیت های تعدد زوجات سنگین است که رو آوردن به آن، پشت کردن به مسرت و آسایش است.

 

52)- چه چیزهایی در روابط زناشویی نقش عمده و مؤثر دارند؟

 

در روابط زناشویی، آنچه عمده و اساس است، امور روحی و معنوی است، عشق و عاطفه و احساسات است. کانون ازدواج و نقطه ی پیوند دو طرف به یکدیگر دل است، عشق و احساسات مانند هر امر روحی دیگر قابل تجزیه و تقسیم نیست؛ نمی توان آن ها را میان افراد سرشکن و جیره بندی کرد. مگر ممکن است دل را دو نیم کرد و پا در دو جا به گرو گذاشت؟ مگر می شود قلب را به دو نفر تسلیم کرد؟ عشق و پرستش یکه شناس است، شریک و رقیب نمی پذیرد جو و گندم نیست که بشود پیمانه کرد و به هر نفسی سهمی داد. به علاوه احساسات قابل کنترل نیست، آدمی در اختیار دل است، نه دل در اختیار آدمی. پس آن چیزی که روح ازدواج است و جنبه ی انسانی آن است و روابط دو انسان را از روابط دو حیوان متمایز می کند، نه قابل قسمت است نه قابل کنترل، پس تعدد زوجات محکوم است.

 

53)- نظرتان در مورد هوو و هووگری چیست؟

 

هووگری، ضرب المثلی ناسازگار است. برای زن، دشمنی بالاتر از هوو وجود ندارد. چند همسری، زنان را به قیام و اقدام علیه یکدیگر و احیاناً شوهر وا می دارد، و محیط زناشویی را – که باید محیط صفا و صمیمیت باشد – به میدان جنگ و جدال و کانون کینه و انتقام تبدیل می کند. دشمنی و رقابت و عداوت میان مادران، به فرزندان آن ها نیز سرایت می کند؛ دو دستگی ها و چند دستگی ها به وجود می آید. محیط خانوادگی – که اولین مدرسه و پرورشگاه روحی کودکان است و باید الهام بخش نیکی و مهربانی باشد – درس آموز نفاق و نامردی می گردد.

 

54)- عالی ترین فضیلت انسانی چیست و چگونه می شود آن را به اجرا در آورد؟

 

عدالت، عالی ترین فضیلت انسانی است. شرط عدالت یعنی شرط واجد بودن عالی ترین نیروی اخلاقی. با توجه به این که معمولاً احساسات مرد نسبت به همه ی زن ها یکسان و در یک درجه نیست، رعایت عدالت و پرهیز از تبعیض میان زنان یکی از مشکل ترین وظایف به شمار می رود.

 

همه می دانیم رسول اکرم(ص) در ده سال آخر عمر خود، یعنی در دوره ی مدینه – که دوره ی جنگ های اسلامی بود و زنان بی سرپرست در میان مسلمین زیاد بود. زنان متعدد را اختیار کرد. اکثریت زنان پیغمبر(ص) بیوه و بزرگسال بودند و غالباً از شوهران سابق خود فرزندانی داشتند. تنها دوشیزه ای که پیغمبر اکرم(ص) با او ازدواج کرد، عایشه بود. عایشه به همین جهت همیشه تفاخر می کرد و می گفت: من تنها زنی هستم که جز پیغمبر(ص) شوهر دیگری او را لمس نکرده است.

 


 

ofoghenoor.ir